ایمیل نویسی | 15 روش از زبان Jon Morrow، نویسنده ی ویلچر نشین ِ میلیارد دلاری !

  1. خانه
  2. بازاریابی محتوا
  3. ایمیل نویسی | 15 روش از زبان Jon Morrow، نویسنده ی ویلچر نشین ِ میلیارد دلاری !

نمی دانید چه لذتی دارد صبح از خواب بیدار شوید و ببینید از دیشب تا به الان و زمانی که شما خواب بوده اید چندین میلیون تومان به حساب بانکی تان اضافه شده بدون اینکه کار خاصی انجام دهید !

مشخصا یکی از رویاهایی که همه ما تولید کننده های محتوا یا وبلاگ نویس ها در شروع کارمان داریم همین است که به جایی برسیم که فروش محتوا و سایت مان به حدی شود که در خواب هم همین طور لحظه به لحظه به حساب بانکی مان اضافه شود و به یک تولید کننده محتوای ثروتمند تبدیل شویم .

حالا که خودم یک قدم به این رویا نزدیک شدم و لذت آن را حس کردم دوست دارم راهکارها و تجریبات خودم را با شما در میان بگذارم تا با هم و در کنار هم ، یک قبیله تولید کننده های محتوای موفق و شاد و پولدار بسازیم .

اما اولین نکته این است که پولدار شدن و پولسازی در تولید محتوا و وبلاگ نویسی به هیچ وجه یک شبه اتفاق نمی افتد و نیاز به تلاش و انگیزه زیادی دارد . در آمد بی وقفه و شبانه روزی از سایت هم دقیقا مانند ساخت خودروهای خودران است که سالهای سال است که افراد زیادی در همه جای دنیا در حال کار روی این پروژه هستند و از آن پروژه هایی است که میگوییم «اگر بشود چه می شود »

مشخصا برای ثروتمند شدن از تولید محتوا یکی از مهارت هایی که باید زمان زیادی را برای یادگیری آن صرف کنید یاد گرفتن روش های ترغیب مشتری به خرید از طریق محتوا نویسی است. یعنی روشی که مخاطب با دست خالی و کارت پر به سراغ شما بیاید و با دست پر و کارت خالی و یک لبخند بر لب شما را ترک کند !

رسیدن به این نقطه از درآمد و فروش از طریق تولید محتوا اصلا کار راحتی نیست و باید تکنیک های زیادی را یاد بگیرید و آنها را تمرین کنید و اجرا کنید تا ببنید کدام یکی از آنها برای سایت و محتوای شما بیشتر جواب می دهد .

یکی از راه هایی که ما در رایتینا زیاد استفاده میکنیم و فکر میکنم در بیشتر کسب و کارها هم جواب می دهد ایمیل مارکتینگ است که بعضی ها به اشتباه فکر میکنند که با حضور شبکه های اجتماعی دیگر مرده است و شاید تاثیر گذشته را در کسب و کار ها نداشته باشد . اما فقط کافی است یکبار ایمیل مارکتینگ را به شکلی حرفه ای انجام دهید تا تاثیر عجیب و غریب آن را در فروش تان ببینید .

به همین خاطر من به سراغ یکی از مشهورترین افرادی رفتم که با ارسال ایمیل به مخاطبانش بدون وقفه ماهانه هزاران دلار درآمدش را بیشتر میکند و بیشتر تکنیک های محتوا نویسی برای ایمیل را از او یاد گرفتم و حالا میخواهم آنها را با شما در میان بگذارم.

آموزش ایمیل نویسی با جان مروو
آموزش ایمیل نویسی با جان مروو

نمی دانم شما جان موروو (Jon Morrow) را می شناسید یا نه . اما اگر نمیشناسید باید بگویم که او یک وبلاگ نویس و تولید کننده محتوای مشهور و ثروتمند است که از روی ویلچر به وبلاگ نویسان و افرادی که علاقه مند به نویسندگی هستند آموزش می دهد و در آمد اصلی اش هم فروش محتوا و جزوه های آموزشی اش است .

یکی از کارهایی که او برای افزایش فروش جزوه ها و آموزش هایش انجام می دهد ارسال ایمیل های متناوب و دنباله دار به مخاطبانش است . مشخصا او یک جادوگر نیست فقط توانسته است خوانندگان خودش را به هر طریقی مجاب کند که مشتری دائمی ایمیل‌های او شوند. اعتمادی که بین جان و خواننده‌هایش به وجود آمده رمز موفقیت او است.

ما هم در این جزوه آموزشی رایتینا می خواهیم کاری کنیم که « مثل جان Jon  باشیم » و از او یاد بگیریم و با اجرای تکنیک های او بتوانیم از طریق ایمیل مخاطب های زیادی را جذب کنیم و فروش مان را چند برابر کنیم .

توجه : مثالهایی که در این آموزش استفاده شده است از محتوا و متن هایی است که Jon Morrow برای ترغیب مخاطب خودش که نویسندگان و تولید کننده های محتوا هستند استفاده کرده است و مشخصا شما باید تمامی اینها را برای کسب و کار و مخاطب هدف خودتان شبیه سازی کنید .

ترفند اول ایمیل نویسی : به رویاهات برس

می‌خواهید نویسنده یک مجله مشهور و پرتیراژ شوید؟

اولین هدف شما برای ترغیب مشتری به خرید باید ترغیب او به باز کردن ایمیل شما باشد. بارها برای خود شما پیش آمده است که با خواندن یک عنوان کاملاً ساده، رؤیاهایتان قلقلک داده شده و ترغیب شده‌اید که وارد ایمیل شوید و باقی ماجرا که احتمالاً نهایت با پیام برداشت از حساب بانکی تان به پایان رسیده است.

مخاطبان Jon کسانی هستند که علاقه زیادی به نویسندگی دارند و رؤیای آن‌ها رسیدن به یک نقطه‌ای است که بتوانند در یکی از مجلات مشهور دنیا مطلب بنویسند . رؤیای آن‌ها قابل‌دستیابی و کاملاً عملی است. رؤیایی که قبل از آن‌ها نیز نویسندگان زیادی توانسته‌اند به آن دست پیدا کنند.

مخاطبان شما چه رؤیایی دارند؟

استفاده از یک «عنوان» خوب و سنجیده برای ایمیل می‌تواند نور امید به آرزو و خواسته‌های دیرینه خوانندگان ایمیل‌های شما بیندازد. قلقلک دادن رؤیای هر کسی می‌تواند بهترین راه برای ترغیب او به انجام هر کاری باشد. انسان‌ها معمولاً بیشتر از زندگی در دنیای واقعی در رؤیای خودشان زندگی میکنند و شما می توانید از این فرصت استفاده کنید .

تنها موضوع یا عنوان ایمیل مهم نیست. بدنه و داخل ایمیل هم می‌تواند یکی دیگر از قسمت‌هایی باشد که می‌توانید با آن خواننده و طرفداران خودتان را دوباره با رؤیاهایشان روبه‌رو کنید.

جان در یکی از ایمیل هایش میگوید :

… بعد از این کار، همه از من خواستند که برای وبلاگ آن‌ها محتوا بنویسم. من قراردادهای زیادی برای چاپ کتاب، نویسندگی در ستون مجلات پرتیراژ و هزاران درخواست برای نویسندگی دورکاری و فریلنسر داشتم. کارهایی که همگی درآمد خوبی داشتند و دارند…

چند جمله ساده که هر کدام می‌تواند رؤیای یکی از مخاطبان Jon باشد. چاپ کتاب، نویسندگی در ستون مجلات و همچنین نویسنده پرمخاطب در دنیای اینترنت طعمه‌هایی است که او برای مخاطب خود روی زمین قرار داده است تا او را از کنج خلوت و امن خودش بیرون بکشد و آرام آرام به سمت هدف خود که خرید از محصولات او است آماده کند.

او خودش را در مقام یک موعظه‌گر قرار می‌دهد و به خواننده می‌گوید که اگر دوست داری به آرزوهایت برسی باید ایمیل من را باز کنی و شروع به خواندن کنی، در آخر باید همراه من باقی بمانی تا تو را به آرزوهایت برسانم. این اولین تکنیک جان برای جذب مخاطب است.

 

ترفند دوم ایمیل نویسی  : به من اعتماد کن!

چند سال قبل، مجله فوربس (Forbes) از من برای نوشتن ستونی در مجله خود درخواست همکاری کردند. در آن زمان من مشغول نگارش و انتشار کتاب خودم بودم و مجبور شدم درخواست آن‌ها را رد کنم. هنوز هم که هنوز است، خودم را برای ناراحت کردن سردبیر فوربس نمی‌بخشم.

در متنی که بالا خواندید Jon با استفاده از روایت واقعیتی که برای او پیش آمده است، میان خود و خواننده در مورد رسیدن به آرزوهایش اعتمادسازی می‌کند. مجله فوربس، از نظر محبوبیت در رتبه 82 وب‌سایت‌های امریکا است که درخواست کرده بود جان برای آن‌ها مطلبی بنویسد، اما جان به خاطر کتابش این درخواست را رد کرد!

کمی دقت کنید متوجه می شوید که دو مورد اعتمادسازی کاملاً ساده در متن بالا وجود دارد : «درخواست برای نوشتن در مجله» و «نوشتن کتاب» دقیقا همان مواردی هستند که جان با قلقلک دادن رویاها آنها را تحریک و به مخاطب یادآوری کرده بود . حالا با گفتن دوباره آنها به شکلی دیگر در سایر قسمت‌های متن، میان او و مخاطب اعتماد خوبی شکل می‌گیرد. برای مثال او در جایی دیگر می‌نویسد:

… زمانی فوربس به من پیشنهاد داد که یکی از مقاله‌های من در یکی از مجلات اینترنتی دیگر به بازدید یک میلیون رسیده بود. نمی‌دانم باید بگویم یا نه اما به نظر خودم فکر نمی‌کردم مقاله ساده من بتواند بالای یک میلیون خواننده داشته باشد. به هر حال خوشحالم..

بار دیگر، جان از تکنیک مخصوص به خودش برای اعتمادسازی میان خودش و خواننده استفاده می‌کند و در اینجا کمی با احتیاط پیش می‌رود. در برخی موارد ممکن است خواننده فکر کند قصد شما بیان افتخارات و ستایش خودتان است، مرزی باریک که شما نباید پایتان را روی آن بگذارید.

جان با بیان عبارت دوم «به نظر خودم ….» در خواننده این حس را بیدار می‌کند که واقعاً Jon قصد کمک به او را دارد و نمی‌خواهد از خودش تعریف کند. با وجود اینکه مقاله جان، یک میلیون بازدید کننده داشت اما هنوز مانند شما متعجب است. بیان این جملات نشان می‌دهد جان خودش را یک قهرمان یا ابر انسان نمی‌داند. و مخاطب را وادار می کند به این فکر کند که خب اگر جان توانست، چرا من نتوانم!!…

 

ترفند سوم ایمیل نویسی  : تو بهترین هستی عزیزم!

اجازه بدهید بگویم که شما یک نویسنده تازه‌کار، با استعداد، علاقه‌مند به کار سخت و شایسته آموختن تکنیک های نوشتن هستید.

بیشتر مخاطبان جان نویسندگان تازه‌کار هستند، کسانی که با خواندن این جملات در سر خود صدایی می‌شنوند که تکرار می‌کند: جان با منه !

مورد خطاب قرار دادن مخاطبان به عنوان بهترین ها ، کاری است که به آن‌ها احترام و توجه را القا می‌کند. جان به آن‌ها با نوشتن یک جمله اهمیت داده و مطمئن باشید که هر نویسنده تازه‌کاری، در مابقی متن نیز همراه نوشته‌های او باقی می‌ماند، چرا که می‌داند، نویسنده این متن او را به‌خوبی درک کرده است.

اما این همه ماجرا نیست.

ادامه جمله را دوباره بخوانید، شما با استعداد، علاقه‌مند به کار سخت و شایسته آموختن تکنیک های نوشتن  هستید.. اینها همگی وصف یک نویسنده کاملاً حرفه‌ای و واقعاً عالی است. ولی برای Jon مهم این بوده است که مخاطب خودش را به مرتبه‌ای از ارزش برساند که به او مانند موعظه‌گری مقدس نگاه کنند و به جای بستن ایمیل همراه او باقی بمانند.

نکته این تکنیک این جاست که شما هیچ وقت برای گفتن یک اتفاق ناگوار به فردی، نباید همه واقعیت را یک‌باره همان اول به او بگویید، و باید سعی کنید کم کم  و با مقدمه چینی این کار را شروع کنید و در نهایت به او واقعیت را بگویید. Jon خبر بدی برای مخاطبش ندارد اما می خواهد از او پول بگیرد. این یکی از بدترین خبرهایی است که هر کسی می‌تواند بشنود!  😀

پس به همین خاطر او سعی می‌کند، ابتدا آرزوهای مخاطبش  را بیدار کند، اعتمادسازی کند، او را ستایش کند و در نهایت کارت‌بانکی‌ اش را از او بگیرد!!

ترفند چهارم ایمیل نویسی : بیا تو گوشِت یه چیزی بگم!

چگونه مقاله‌ای بنویسید که همه دوست داشته باشند آن را بخوانند و تبدیل به یک نویسنده حرفه‌ای شوید؟ هیچ کس به شما کمک نمی‌کند. این راز بزرگی است که هرکسی به شما نخواهد گفت.

این روش یکی از قدیمی‌ترین تکنیک‌های فروش است. هدف قرار دادن نیاز مشتری کاری نیست که فقط Jon از آن استفاده می کند. هر مغازه‌دار و فروشنده ساده‌ای هم سعی میکند محصولات یا خدماتی را به مشتری ارائه بدهد که مشتری به آنها نیاز دارد و یا  در آینده خواهد داشت .

می‌گویند روزهایی که مردم به امید کشف طلا در امریکا سر از پا نمی‌شناختند و به کوه‌های حاشیه معادن می‌رفتند، هیچ کس به اندازه فروشنده‌های بیل و کلنگ به طلای واقعی نرسید. این که نیاز مشتری را حدس بزنید و  آنچیزی را که او می‌خواهد را فراهم کنید، قطعا باعث موفقیت و ثروتمندی شما می شود.

Jon دوباره به مخاطب یادآور می‌شود که چه آرزویی داشت و چه می‌خواهد. در ادامه اما نکته‌ای تلخ به او گوشزد می‌کند که هیچ کس به شما فوت کوزه‌گری پایان کار را نخواهد گفت، جز من. مخاطب به Jon اعتماد خواهد کرد و به چشم موعظه‌گری که قرار است نه مثل هیچ کس بلکه خالصانه نکات و فوت های کوزه‌گری را به آن‌ها آموزش بدهد، اعتماد می‌کنند.

اگر هر نویسنده‌ای می توانست تجربیات خودش را به دیگران منتقل کند، اکنون جهان بهتری داشتیم. به همین دلیل من سعی کرده‌ام که کاری سخت انجام دهم. مقاله یک‌میلیونی من را یادتان هست؟ مدتی بعد از آن، مطالعه‌ای روی آن انجام دادم که می خواهم نتایج آن را در ایمیل‌های بعدی برای شما ارسال کنم…

جان علاوه بر اینکه توانست دوباره نظر مخاطب را جلب کند به او مژده ایمیل دیگری را بدهد که قرار است در آن گره از مشکلاتش باز کند. با این کار مخاطب تا ایمیل بعدی مانند سریال‌های جذاب تلویزیونی که شاید ماه‌ها و سال‌ها انتظار دیدن دوباره‌اش را می‌کشیم، منتظر می‌ماند و عمدتاً هیچ‌وقت هم فراموش نمی‌کند که جان قرار است چه نکته‌ای به او بگوید.

ترفند پنجم ایمیل نویسی : من به فکر موفقیت توام نه پول

هیچ هزینه‌ای برای شما ندارد هر چند می‌شد روی آن قیمت بالایی بگذارم ولی دوست دارم شما آن را رایگان بخوانید

هیچ کدام ما حاضر نیستیم از فرد یا فروشنده ای که حس میکنیم می خواهد ما را فریب بدهد و فقط جیب ما را خالی کند و فقط هدفش فروش محصول به ماست خرید کنیم  Jon کاملاً به این موضوع واقف است و از آن در ایمیل هایش استفاده می‌کند.

برای مخاطبی که در روز چندین ایمیل تبلیغاتی با عنوان رایگان و تخفیف چند درصدی در اینباکس ایمیلش می بیند قطعا دیدن کلمه «رایگان» غیر جذاب و عادی شده است و بسیاری از ما کاملا نسبت به این کلمه سِر و بی تفاوت شده ایم . و فقط زمانی مخاطب از دیدن کلمه « رایگان » در ایمیل اش خوشحال می شود که بداند کسی که این ایمیل را فرستاده همان کسی است که بارها آموزش های رایگان مفید و با ارزش در اختیارش گذاشته است .

قطعا اگر همین امروز یک نفر به شما پیشنهاد بدهد که یک تکه الماس دارد و می خواهد آن را رایگان به شما بدهد اولین تصوری که میکنید این است که این الماس نیست و احتمالا یک تکه چیز بی ارزش و تقلبی است که می خواهد به شما به جای الماس بدهد یا در مرحله دوم به سالم بودن عقل فردی که می خواهد این تکه ارزشمند را به شما هدیه بدهد شک میکنید .

پس اگر شما این طور تصور میکنید قطعا مخاطب شما هم همین فکر را نسبت به محتوای رایگان شما دارد .

به همین خاطر Jon بعد از اعلام رایگان بودن محتوای آموزشی اش میگوید : « میتوانستم روی آن قیمت بگذارم و آن را به شما بفروشم …»  ولی به خاطر اینکه شما را دوست دارم و می خواهم شما حتما این مقاله من را بخوانید تا تعامل بیشتری داشته باشیم ، این محتوای ارزشمند را رایگان در اختیار شما میگذارم . به این شکل به شدت در دل مخاطبش جا باز میکند و اعتماد او را جلب میکند .

گفتن این جملات و همانند آن‌ها تصویر ذهنی مثبتی در مخاطب ایجاد میکند و باعث می شود مخاطب ما را مانند یک دلال و فروشنده فریبکار نبیند و اتفاقا بر عکس حس کند اولویت اول قبل از هر چیزی برای ما کمک به مخاطب و آموزش اوست تا فروش بیشتر .

ترفند ششم ایمیل نویسی  : منتظر اتفاق جدید باش

خبر خوبی در راه است ! به شما قول می دهم که فردا همین ساعت یک ایمیل برای تان ارسال کنم و در مورد تکنیک افزایش بازدید کننده که خودم در سایتم استفاده می کنم به شما بگویم.

Jon در ایمیل‌هایش دقیقا مثل سریال های دنباله دار تلویزیونی حس انتظار و کنجکاوی را در مخاطب ایجاد میکند و میگوید اگر او را دنبال کنند خبرهای خوبی در راه است. این ترفند باعث می‌شود که آمپر کنجکاوی مخاطبان بیشتر از قبل بالا برود و او مطمئن‌ می‌شود که روز و هفته بعد خواننده با ولع بیشتر ایمیل او را باز می‌کند و می‌خواند چون حالا میداند که دقیقا چه چیزی در انتظارش هست و به چه نکات با ارزشی قرار است دسترسی داشته باشد . او همیشه در ایمیل های خودش چندین بار به مطالبی که در ایمیل های بعدی در مورد آنها صحبت خواهد کرد می نویسید نه تنها در میانه ایمیل خود بلکه در موارد متعددی اشاره به مطالبی که در ایمیل‌های بعدی خواهد نوشت می‌کند. بیایید نگاهی به جمله آخر یکی از ایمیل‌ها او بیندازیم، جایی که صریحا می‌گوید:

فردا حتما ایمیل خودتان را چک کنید. می خواهم یک مقاله با عنوان «چگونه تبدیل به یک نویسنده مشهور شوم » برای تان بفرستم .

به این شکل دانه ای در ذهن مخاطب میکارد که این مطلب، دنباله‌دار است و باید منتظر ایمیل‌ها و مطالب بعدی باشد.  و مطمئن باشید اکثر مخاطبان به خاطر تحریک حس کنجکاوی شان عاشق داستان ها و سریال های دنباله دار هستند و حتما بی صبرانه منتظر ایمیل فردا و خواندن این مقاله می مانند و به محض دیدن ایمیل آن را باز میکنند و می خوانند .

دو نکته وجود دارد که باید بدانید:

  • زمان ایمیل بعدی را مناسب انتخاب کنید. معمولاً مخاطبانی که تازه به جمع لیست ایمیلی شما افزوده شده‌اند، تحمل و حافظه کمتری برای به یاد آوردن وعده‌های شما دارند.
  • موضوع ایمیل را همانند آنچه که در تکنیک 1 گفتیم، انتخاب کنید.

 

ترفند هفتم ایمیل نویسی : از بقیه بپرس من کی ام

قبل از دادن لینک مقاله خودم، از شما خواهشی دارم. فقط به خواندن خود مقاله اکتفا نکنید، کامنت و نظرات دیگر خوانندگان را هم بخوانید. هزاران کامنت و نظر ارزشمند زیر این پست وجود دارد. اشتباه نکنید. بسته شدن قسمت کامنت ها به خاطر سیل زیاد کامنت ها زیر پست بوده است.

Jon فقط به مخاطبان خودش خواندن مقاله‌ای که یک میلیون خواننده داشته است را توصیه نمی‌کند بلکه به آن‌ها می‌گوید که لطفا کامنت و نظرات مخاطبان دیگر را هم بخوانند.

او همچنین در مقاله خود بارها از مخاطبانش می خواهد که نظرات خود را در قسمت کامنت ها  وارد کنند. با این کار Jon ، اعتماد مخاطبان خودش را بیش از پیش جلب خواهد کرد

ما رفتیم و نگاهی به کامنت ها انداختیم و چند نمونه از آن را برای شما اینجا آوردیم :

  • کامنت یکی از خوانندگان این است که این بهترین متنی بود که تا به حال خوانده است؛ و به خاطر این از Jon تشکر کرده است.
  • کامنت یکی دیگر از مخاطبان Jon این است که این پست را با دیگر دوستان خود به اشتراک گذاشته و همه از او به خاطر این پست تشکر کرده اند.
  • یکی دیگر از مخاطبان او را یک استاد بی نظیر می داند و اینکه بالاخره راه خودش را پیدا کرده را مدیون Jon  می داند.

این نوع کامنت ها قطعا هر فردی که دچار شک شده است که این مقاله را بخواند یا نخواند را با اطمینان به سمتی می برد که حتما باید مقاله را بخواند وگرنه چیز بزرگی را از دست می دهد .البته نباید فقط مسیر را برای تعریف و تمجیدها باز کنید و هر نظری که کمی چاشنی انتقاد دارد را حذف کنید . بلکه برعکس کنار هم بودن همه نظرات خواننده ها چه مثبت چه منفی بیشتر باعث اطمینان مخاطب به شما می شود .

و بهترین کار این است که فقط به کامنت های متنی اکتفا نکنید، بلکه پیغام های صوتی ای که خوانندگان و مشتریان تان برای تان میگذارند و یا ویدئوهایی که از مشتریان تان گرفته اید و یا کامنت هایی که در زیر پست های تان در شبکه های اجتماعی گذاشته شده است را هم با مخاطب تان به اشتراک بگذارید .

 

ترفند هشتم ایمیل نویسی : من مثل همه نیستم، خودتم میدونی

اجازه بدهید چیزی به شما بگویم.. افراد زیادی را میبینم که هدف شان فقط خالی کردن جیب مخاطب است و دوست دارند به صورتی فریبنده به شما بگویند که روش های عجیب و غریب برای افزایش بازدید وجود دارد که فقط این راز را آنها می دانند . اما هدف من خودستایی و فریب شما نیست بلکه هدفم تغییر زندگی مخاطبم است .

Jon خودش را در مقام یک فروشنده یا بلاگر حرفه‌ای نمی‌بیند، او کنار خواننده قرار می‌گیرد و نگاه انتقادی به کسانی می‌کند که قصد دارند موفقیت‌های خودشان را خلاف واقعیت نشان دهند. او در جملات خودش یک کاراکتر «بد» درست می‌کند، کسی که دشمن خواننده است و قصد فریب او را دارد و خود را به عنوان قهرمان داستان و کسی که خواننده را از فریب آنها حفظ می‌کند، وارد بازی می‌کند. او کسی است که در مقابل دشمن خواننده‌اش، ایستاده و به زندگی مخاطب اهمیت می‌دهد.

برای یک فروشنده موفق بودن باید اعتماد مشتری را جلب کنید و این کار فقط باصداقت امکان‌پذیر است. اگر قرار باشد دشمن خواننده خود را هدف قرار دهید باید خودتان واقعاً مخالف روش‌های حیله گرانه برای فریب خواننده هم باشید. اگر شخصیت این‌گونه دارید، در مورد راه‌هایی که رقیبان شما از آن برای فریب دادن مخاطبان استفاده می‌کنند، فکر کنید و به مخاطب خود اطمینان بدهید که شما هیچ‌وقت از این روش ها استفاده نمی‌کنید. لازم نیست صریحا بگویید که آنها چه کسانی هستند و از آنها نام ببرید بلکه در لفافه گفتن هم اینجا کفایت میکند .

به دنبال فرصت برای جلب اعتماد مشتری باشید نه فرصتی برای فریب او. با این کار روز به روز اعتماد او به شما افزایش پیدا می‌کند و تاثیری به نسبت ماندگارتر روی مشتری خود خواهید داشت. بهتر است یک مرغ مینای جذاب باشید یا طاووس فریبکار.

ترفند نهم ایمیل نویسی  : می خوام یه چیز خیلی مهم بگم.. آماده‌ای؟

من نگران هستم، نگران مطلبی که امروز قرار هست به شما بگویم. چرا که مطلب مهمی است، بسیار مهم. اصلا سخت نیست، بلکه همانند کاری است که یک ورزشکار المپیکی در دو سرعت انجام می‌دهد…

همانند استادی که ابتدای بحث به همه شاگردان خودش گوشزد می‌کند «این درس مهم است و کسی که آن را خوب نفهمد مطالب دیگر را تا پایان سال نمی فهمد». Jon به جای اینکه به خواننده خود صریح و واضح بگوید که چه چیزی می خواهد به آنها بگوید ،از مخاطب می خواهد که حسابی حواسش را جمع کند وگرنه نکات خیلی مهمی را از دست می دهد

مشخصا او می خواهد  در ذهن خواننده خود کنجکاوی و جذابیت بیشتری خلق کند و این کار را با کمی مبهم صحبت کردن به پیش می برد .

همه قبول داریم که ناشناخته‌ها همیشه جذابیت دارند و ما علاقه زیادی به کشف هر چیزی که پشت پرده باشد داریم، خواه یک شعبده‌بازی باشد یا یک محتوای پشت پرده !  مخاطب با خودش فکر می‌کند واقعاً او چه مطلبی قرار است بگوید، حتما چیز مهمی است شاید چیزی بگوید که زندگی من را به کل تغییر دهد، پس نباید آن را از دست بدهم..

این ترفند را باید در محتوا نویسی در شرایط خاص استفاده کنید مانند، جذب مخاطب برای دنبال کردن ایمیل‌ها، معرفی  محصولات ، عنوان نویسی و همچنین افزایش دقت او به محتوا. البته و صد البته باید محتوای با ارزشی داشته باشید و فقط قصد فریب خواننده را نداشته باشید چرا که با تکرار مداوم این کار، خواننده نه تنها شما را دنبال نخواهد کرد بلکه شاید باعث تنفر او نیز بشوید.

 

ترفند دهم ایمیل نویسی  : تو می تونی!

اگر حتی فقط به 10 % از چیزی که میگویم عمل کنید، شاهد رشد خوبی در بازدید مطالب خود خواهید بود. اگر تمام آن را عمل کنید.. باید من بساط خودم را جمع کنم چون کسی حرفه‌ای مانند شماروی دست من بلند می شوید !

متاسفانه همه ما صدایی در درون خودمان داریم که معمولاً وقتی درس یا توصیه‌ای درباره موفقیت را می‌خوانیم، مدام در گوش ما می‌خواند: تو نمی‌توانی!

همین صدای لعنتی همیشه باعث می شود ما نسبت به توصیه های افراد موفق بی توجه شویم و این طور فکر کنیم که آنها از کره ماه آمده اند یا استعداد خارق العاده ای دارند و ما هیچ وقت نمی توانیم مثل آنها موفق شویم .

حتما در مورد این سندرم بخوانید ، شاید شما هم به آن مبتلا باشید!

به عنوان کسی که قرار است مخاطب و مشتری بیشتری جذب کند، وظیفه شما این است مشت محکمی بر دهان این صدای درونی مخاطب تان بزنید و برعکس این تضور را در ذهنش ایجاد کنید که او قادر است به هر جایگاهی که دوست دارد برسد . و جالب اینکه Jon به مخاطب خودش می گوید حتی لازم نیست 100 % حرف هایی که او میزند را عمل کنند و حتی اگر جزئی از این چیزهایی که او میگوید را گوش کنند و به آنها عمل کنند قطعا نتایج عالی میگیرند .

البته تاثیر این حرف‌ها زمانی می‌تواند خودش را نشان دهد که مخاطب به شما اعتماد داشته باشد و صدای دیگری در گوشش نیاید که بگویید : او دروغ می‌گوید!

پس قبل از به کار گیری این ترفند بایدبه حد کافی اعتماد مخاطب را جلب کرده باشیم .

کار سختی نیست به کسی که امید چندانی به موفقیت ندارد، امیدواری بدهید. هرچه میزان امیدواری مخاطبان شما افزایش پیدا کند شانس موفقیت خود شما در فروش بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

ترفند یازدهم ایمیل نویسی  : یه دقیقه وایسا.. الان میام..

می خواهم به شما یاد بدهم که چگونه می توانید میزان به اشتراک گذاری محتوای تان را بیشتر کنید . باور کنید، هر کسی که تا به حال خوانده است، توانسته موفق شود و ترافیک و بازدید کننده زیادی تجربه کند. شاید باورنکردنی باشد. فرض کنید که خواننده مطلب شما بدون رسیدن به پایان مطلب آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.. اشتباه نکنید.. این فقط یکی از قسمت‌هایی است که مخاطبان خودتان را می‌توانید مجذوب مقاله‌هایتان کنید.. اگر دوست دارید بیشتر یاد بگیرید.. ایمیل فردای من را بخوانید..

 

در تکنیک‌های قبلی گفتیم که جان با استفاده از تکنیک‌های ساده مخاطب را تحریک میکند و وادارش می‌کند که در ایمیل‌های بعدی هم همراه او باقی بماند؛ اما شاید این ترفند بعد از مدتی تکراری شود  و مخاطب با اخم نوشته‌های بعدی شما را حدس بزند… پس وقت آن رسیده است که او را کمی تکان دهید..

جان در این تکنیک، مخاطب خود را روی صندلی می‌نشاند، جعبه‌ای مقابلش می‌گذارد و شروع می‌کند به توصیف چیزی که در جعبه وجود دارد . بارها و بارها جعبه را تا مرز باز شدن پیش می برد اما باز نمی‌کند. تا جایی که مخاطب صبر و قرار خودش را از دست می‌دهد. حالا موقع خوبی برای نشان دادن جعبه است، اما باز هم این کار را نمی‌کند و باز کردن آن را منوط به انجام کاری مانند دیدن قسمت بعدی از شعبده‌بازی خود میکند… کاری که Jon با مخاطبش انجام می‌دهد، کم از شعبده‌بازی نیست.

ترفند دوازدهم ایمیل نویسی  : منم مثل تو بودم.. می‌فهمم

من وقتی دوازده سالم بود، با مادرم زندگی می کردم. در شرایطی که حتی پول غذا خوردن نداشتیم و مجبور بودیم به کلیسا برویم و از غذای خیریه بخوریم؛ اما من یک ایده داشتم.

جان موروو  زندگی خودش را با معلولیت و روی ویلچر میگذراند و مشخصا دنیا جای خوبی برای این افراد نیست. در قسمتی از ایمیلی که جان به مخاطبان خودش زده است، آن‌ها را با واقعیتی که در کودکی شاهد آن بوده، آشنا می‌کند و داستانی در مورد آن می‌گوید.

جان در مورد مشکلات شخصی و تصمیم‌های ناگهانی که گرفته بود هم می‌گوید؛ اما مطابق معمول، جان در نهایت خواننده خود را با یک جمله «من ایده داشتم» به فکر فرو می برد.

هم دردی یا القا حس مشترک میان خواننده و نویسنده کاری است که شما باید از آن استفاده کنید.

چند درصد از مردم در رفاه کامل زندگی می‌کنند؟! خیلی کم.

پس بهتر است آن دسته از مردم که همانند شما در تلاش هستند به رفاه نسبی برسند را هدف قرار دهید و با نوشتن روایاتی از تلاش و زندگی خودتان که غالبا هم مشترک با خوانندگان شما خواهد بود، به آن‌ها امیدواری بدهید که می‌توانند همانند شمایی که اکنون موفق شده‌اید باشند. ( البته اگر در واقعیت هم موفق شده باشید، نه اینکه با انتشار ویدئویی در کنار چند ماشین گرانقیمت فقط بخواهید مخاطب را فریب بدهید و نمایش دروغین بازی کنید !) و این موفقیت الزاما نباید رفتن به کره ماه یا الزاما درآمد چند میلیارد دلاری باشد ، بلکه فقط کافی است شما در یک سطح بالاتر از مخاطب باشید و دوست داشته باشید که تجربیات خودتان را با او به اشتراک بگذارید .

اگر تکنیک‌های جان را از ابتدا خوانده باشید متوجه شدید که جان خودش را کنار مخاطب میداند نه در مقابل او. پس داستان گفتن می‌تواند راه خوبی برای کمک به مخاطب و دوست خودش باشد. هرچه داستان شما رنگ واقعیت داشته باشد و مخاطبان بیشتری را درگیر کند، میزان اعتماد عمومی افزایش پیدا می‌کند و در نهایت بازدیدهای ایمیلی و سایت شما بهبود پیدا خواهد کرد.

ترفند سیزدهم ایمیل نویسی  :بفرمایید قهوه تلخ  !

ما نوشتن را دوست داریم، داشتن مخاطب میلیونی را دوست داریم ، ما دوست داریم روی دیگران تاثیر بگذاریم؛ اما زمانی که کار به منتشر کردن نوشته‌هایمان میرسد، دست و دلمان می‌لرزد. یا حتی بدتر زمانی که درخواست پول میکنیم. احساس سرافکندگی یا سرخوردگی میکنیم و در نهایت هیچ‌وقت نوشته‌هایمان را منتشر نمی‌کنیم.

جان تلاش می‌کند واقعیت‌های تلخی که هر کدام از خوانندگانش با آن دست و پنجه نرم کرده اند را دوباره به رخ آن‌ها بکشد تا بتواند شهامت آن‌ها را بیدار کند. بیدار شدن شهامت خوانندگان او در منتشر کردن مطالب یعنی درخواست کمک‌های بیشتر از جان برای راهنمایی و درخواست مطالب مهم‌تر از او برای حرفه ای تر شدن.  پس جان تلاش میکند آن‌ها را متقاعد کند که کار درست منتشر کردن نوشته‌هایشان است، نه نگه‌داشتن آن‌ها .

در ادامه می‌گوید:

….اگر می‌خواهید نویسنده موفقی شوید، باید نوشته‌هایتان را منتشر کنید، شجاع باشید و این کار را انجام دهید… اگر در کار خود پیشرفت کنید از آنچه که در انتظارتان هست شگفت زده می‌شوید..

گفتن واقعیت همیشه تلخ است اما گاهی هم لازم هست که واقعیت را بگویید تا تلخی آن کاری کند. جان قصد ندارد خوانندگان خودش را اذیت کند و آن‌ها را با کامی تلخ تنها بگذارد، بلکه هدف او همکاری و قدم گذاشتن در کنار آن‌ها است. «در کار خود پیشرفت کنید» این جمله دقیقا کاری است که جان می‌خواهد از آن برای هدف قرار دادن و کمک به مخاطب خود استفاده کند.

اگر شما این فرصت را دارید که واقعیت‌های تلخ مخاطبان خودتان را بازگو کنید، این فرصت را از دست ندهید. کسی برنده است که بتواند از تلخی قهوه به نفع خودش در کافی شاپ اش استفاده کند ! پس از  تلخی حقیقت استفاده کنید تا خودتان  و مخاطبتان پیشرفت کنید.

 

ترفند چهاردهم ایمیل نویسی  : موانع را بشکن

اگر می‌خواهی نویسنده موفقی شوی، باید شجاع و نترس باشی. برای چیزی که می‌خواهی مبارزه کن.

جان با این ایمیل به شما می‌گوید که قوی باش و نترس! کاری که هر سخنران انگیزشی انجام می‌دهد. او از شما درخواست می‌کند که گوشه رینگ نروید و نگذارید مشکلات به شما مشت بزنند. دفاع کنید و دوباره حمله کنید حتی اگر مشت محکم‌تری بخورید.

برانگیختن شجاعت کاری است که همه بزرگان از آن برای همراه کردن یک موج بزرگ از جمعیت استفاده کردند. به همراهان خود در ایمیلی که ارسال می‌کنید،  مانند رهبری شجاع، اطمینان دهید که می‌توانند از مشکلات خود عبور کنند. برای آن‌ها سخت نیست از پس مشکلی که مدت هاست زمین‌گیرشان کرده است بر بیایند.

تصور شما این است که خب چگونه مثل جان شجاعت مخاطبی که قرار است از شما بیل مکانیکی بخرد برانگیزید؟ ساده است. فکر کنید خودتان چرا باید بک بیل مکانیکی بخواهید؟ برای جابجا کردن خاک، ساختن خانه و حتی اجاره دادن آن. پس به مخاطب خود بگویید که مشتریان دیگری بوده اند که با خرید بیل مکانیکی از شما اکنون توانسته‌اند به هدف خود در فروش یا ساختن خانه خود برسند و هیچ مشکلی نتوانسته جلوی آن‌ها را بگیرد، حتی گل، آب، سنگ های چند تنی و مشکلات محیط زیستی!

زمانی که آتش زیر دیگ شجاعت مخاطب خودتان را بیشتر می‌کنید، او دیگر آرام و قرار ندارد و دوست دارند هرچه زودتر به آنچه که شما برایش مهیا کرده اید، برسد.

 

ترفند پانزدهم ایمیل نویسی  : بدو بدو آتیش زدم به مالم!

من دنبال اضافه کردن چند نویسنده پرتلاش به کلاسی هستم که در آن قرار است همه آنچه که من در مورد نوشتن پست در وبلاگ های مشهور دنیا مانند فوریس را می‌دانم به آن‌ها بگویم. من به نویسنده‌های قبلی حاضر در کلاس هایم برای انتشار مقاله در مجلات مذکور کمک زیادی کرده ام. کسانی که با موفقیت کل دوره را به پایان برسانند، گواهینامه‌ای معتبر دریافت خواهند کرد که به آن‌ها در همکاری با دیگر سایت ها نیز کمک می‌کند و می‌تواند رزومه ای قوی برای آنها باشد.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به آخرین تکنیک جان که می‌توانیم بگوییم حسن ختام و ثمره همه تلاش های او به عنوان برگزار کننده‌های دوره های آموزشی است بیاندازیم.

در این ایمیل آخراز سری ایمیل هایی که توسط جان برای مخاطبش ارسال شده است، از سه تکنیک عالی برای متقاعد کردن مشتری به خرید  استفاده کرده است:

هدف – راه رسیدن به هدف – عجله در رسیدن.

شما در ابتدا خواننده خودتان را از دست آوردی که قرار است با خرید محصولات شما کسب کند، اگاه می‌کنید در گام بعدی سعی می‌کنید به او بگویید که چرا باید این محصول یا خدمات را از شما خریداری کند  و در نهایت باید او را بترسانید که چه چیز مهمی را می‌تواند از دست بدهد .

استفاده از این سه‌گام در کنار هم مشتری را به قدری به خرید می‌تواند ترغیب کند که به هر قیمتی  و بدون هیچ انتظاری از شما کارت خودش را از جیب بیرون می‌کشد.

در مثالی که از جان آوردیم، او مخاطبان را به سرعت در جریان چیزی که به دست خواهند آورد قرار می‌دهد که ارائه مدرک معتبر یا گواهینامه پایان دوره به همراه اطلاعات زیادی در مورد نویسندگی است. همچنین او به مخاطبان خود می‌گوید که آن‌ها را در انتشار پست های وبلاگ های مشهور کمک خواهد کرد.

این گزاره‌ها کاملاً متقاعد کننده هستند، اما او فقط یک گام را در ترغیب مشتری برداشته است و هر لحظه ممکن است مشتری از او سر برگرداند، پس باید میخ خودش را محکم‌تر بکوید و سراغ گام دوم یعنیتوجیه می رود  و ایمیل دوم را ارسال می‌کند:

برای چند لحظه خودتان را به جای ادیتور مجله قرار دهید. در یک روز معمولی با 50 رزومه کاری از نویسندگان مختلف که هیچ کدام را تا به حال ندیده‌اید مواجه می‌شوید، کدام روزمه می‌تواند نظر شما را به خود جلب کند: رزومه یک نویسنده غریبه بی‌هیچ گواهینامه‌ای یا  رزومه نویسنده‌ای با گواهینامه معتبر از یک دوره کاملاً رسمی

او در این قسمت بیان واضحات می‌کند اما این واضحات در مغز خواننده واکنش هایی را برمی‌انگیزد که موجب می‌شود او احساس کند واقعاً نیاز دارد یک گواهینامه معتبر از یک نویسنده کاملاً حرفه‌ای داشته باشد وگرنه هیچ وقت نمی تواند در جایی که آرزویش را دارد استخدام شود

برخی از خوانندگان و مشتری ها نیاز به توجیحات مشابه این مورد دارند تا به فروشنده اعتماد کنند یا محصولی را خریداری نمایند، پس  این گام بسیار با اهمیت است ؛

جان ایمیل سوم را ارسال می‌کند و مخاطب را می‌ترساند:

امروز آخرین روزی است که شما می‌توانید از تخفیف صد دلاری ما استفاده کنید و تا امشب فرصت دارید ثبت‌نام کنید. قبل از اینکه این زمان به پایان برسد روی گزینه ثبت‌نام کلیک کنید. شک نکنید چون فردا پشیمان میشوید و صد دلار باید بیشتر از امروز پرداخت کنید.

جان یک دلیل دیگر هم به مشتری می‌دهد که حتما همین امروز در خدمات او ثبت‌نام کند و بیش از این ضرر نکند. سه‌گام طلایی برداشته شد و جان اکنون دست روی دست خواهد گذاشت تا مخاطبانش یکی پس از دیگری وارد سایت شوند، اسم‌نویسی کنند و حساب بانکی او را پر کنند .

[/wcm_restrict]

از جان Jon الگو برداری کنید و ثروتمند شوید!

اگر قرار است که محصولی را با استفاده از ایمیل مارکتینگ یا هر روش دیگر که مبتنی بر محتوا است به مشتری بفروشید باید هنر ترغیب مشتری به فروش را بلد باشید. شما باید مخاطب خودتان را ترغیب کنید که این محصول یا خدمات قابل سرمایه‌گذاری است و متقاعدش کنید که مشکلات آن‌ها را حل می‌کند و در نهایت متقاعدش کنید پول به شما بدهد.

ایمیل‌های جان به مخاطبان خودش مثال خوبی برای آموزش روش ترغیب مشتری به خرید بود، سعی کنید نکاتی که گفته شد را الگو برداری  کنید و در ایمیل‌های خودتان استفاده کنید.

 

مینی‌آموزش UX-Writing | دکمه‌نویسی

هدف: یادگیری دکمه‌نویسی و CTA ها ( چه جوری یه دکمه یا لینک رو انقدر جذاب و تاثیرگذار بنویسیم که کاربر روش کلیک کنه؟ )

ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید

ایمیل نویسی | 15 روش از زبان Jon Morrow، نویسنده ی ویلچر نشین ِ میلیارد دلاری !

نمی دانید چه لذتی دارد صبح از خواب بیدار شوید و ببینید از دیشب تا به الان و زمانی که شما خواب بوده اید چندین میلیون تومان به حساب بانکی تان اضافه شده بدون اینکه کار خاصی انجام دهید !

مشخصا یکی از رویاهایی که همه ما تولید کننده های محتوا یا وبلاگ نویس ها در شروع کارمان داریم همین است که به جایی برسیم که فروش محتوا و سایت مان به حدی شود که در خواب هم همین طور لحظه به لحظه به حساب بانکی مان اضافه شود و به یک تولید کننده محتوای ثروتمند تبدیل شویم .

حالا که خودم یک قدم به این رویا نزدیک شدم و لذت آن را حس کردم دوست دارم راهکارها و تجریبات خودم را با شما در میان بگذارم تا با هم و در کنار هم ، یک قبیله تولید کننده های محتوای موفق و شاد و پولدار بسازیم .

اما اولین نکته این است که پولدار شدن و پولسازی در تولید محتوا و وبلاگ نویسی به هیچ وجه یک شبه اتفاق نمی افتد و نیاز به تلاش و انگیزه زیادی دارد . در آمد بی وقفه و شبانه روزی از سایت هم دقیقا مانند ساخت خودروهای خودران است که سالهای سال است که افراد زیادی در همه جای دنیا در حال کار روی این پروژه هستند و از آن پروژه هایی است که میگوییم «اگر بشود چه می شود »

مشخصا برای ثروتمند شدن از تولید محتوا یکی از مهارت هایی که باید زمان زیادی را برای یادگیری آن صرف کنید یاد گرفتن روش های ترغیب مشتری به خرید از طریق محتوا نویسی است. یعنی روشی که مخاطب با دست خالی و کارت پر به سراغ شما بیاید و با دست پر و کارت خالی و یک لبخند بر لب شما را ترک کند !

رسیدن به این نقطه از درآمد و فروش از طریق تولید محتوا اصلا کار راحتی نیست و باید تکنیک های زیادی را یاد بگیرید و آنها را تمرین کنید و اجرا کنید تا ببنید کدام یکی از آنها برای سایت و محتوای شما بیشتر جواب می دهد .

یکی از راه هایی که ما در رایتینا زیاد استفاده میکنیم و فکر میکنم در بیشتر کسب و کارها هم جواب می دهد ایمیل مارکتینگ است که بعضی ها به اشتباه فکر میکنند که با حضور شبکه های اجتماعی دیگر مرده است و شاید تاثیر گذشته را در کسب و کار ها نداشته باشد . اما فقط کافی است یکبار ایمیل مارکتینگ را به شکلی حرفه ای انجام دهید تا تاثیر عجیب و غریب آن را در فروش تان ببینید .

به همین خاطر من به سراغ یکی از مشهورترین افرادی رفتم که با ارسال ایمیل به مخاطبانش بدون وقفه ماهانه هزاران دلار درآمدش را بیشتر میکند و بیشتر تکنیک های محتوا نویسی برای ایمیل را از او یاد گرفتم و حالا میخواهم آنها را با شما در میان بگذارم.

آموزش ایمیل نویسی با جان مروو
آموزش ایمیل نویسی با جان مروو

نمی دانم شما جان موروو (Jon Morrow) را می شناسید یا نه . اما اگر نمیشناسید باید بگویم که او یک وبلاگ نویس و تولید کننده محتوای مشهور و ثروتمند است که از روی ویلچر به وبلاگ نویسان و افرادی که علاقه مند به نویسندگی هستند آموزش می دهد و در آمد اصلی اش هم فروش محتوا و جزوه های آموزشی اش است .

یکی از کارهایی که او برای افزایش فروش جزوه ها و آموزش هایش انجام می دهد ارسال ایمیل های متناوب و دنباله دار به مخاطبانش است . مشخصا او یک جادوگر نیست فقط توانسته است خوانندگان خودش را به هر طریقی مجاب کند که مشتری دائمی ایمیل‌های او شوند. اعتمادی که بین جان و خواننده‌هایش به وجود آمده رمز موفقیت او است.

ما هم در این جزوه آموزشی رایتینا می خواهیم کاری کنیم که « مثل جان Jon  باشیم » و از او یاد بگیریم و با اجرای تکنیک های او بتوانیم از طریق ایمیل مخاطب های زیادی را جذب کنیم و فروش مان را چند برابر کنیم .

توجه : مثالهایی که در این آموزش استفاده شده است از محتوا و متن هایی است که Jon Morrow برای ترغیب مخاطب خودش که نویسندگان و تولید کننده های محتوا هستند استفاده کرده است و مشخصا شما باید تمامی اینها را برای کسب و کار و مخاطب هدف خودتان شبیه سازی کنید .

ترفند اول ایمیل نویسی : به رویاهات برس

می‌خواهید نویسنده یک مجله مشهور و پرتیراژ شوید؟

اولین هدف شما برای ترغیب مشتری به خرید باید ترغیب او به باز کردن ایمیل شما باشد. بارها برای خود شما پیش آمده است که با خواندن یک عنوان کاملاً ساده، رؤیاهایتان قلقلک داده شده و ترغیب شده‌اید که وارد ایمیل شوید و باقی ماجرا که احتمالاً نهایت با پیام برداشت از حساب بانکی تان به پایان رسیده است.

مخاطبان Jon کسانی هستند که علاقه زیادی به نویسندگی دارند و رؤیای آن‌ها رسیدن به یک نقطه‌ای است که بتوانند در یکی از مجلات مشهور دنیا مطلب بنویسند . رؤیای آن‌ها قابل‌دستیابی و کاملاً عملی است. رؤیایی که قبل از آن‌ها نیز نویسندگان زیادی توانسته‌اند به آن دست پیدا کنند.

مخاطبان شما چه رؤیایی دارند؟

استفاده از یک «عنوان» خوب و سنجیده برای ایمیل می‌تواند نور امید به آرزو و خواسته‌های دیرینه خوانندگان ایمیل‌های شما بیندازد. قلقلک دادن رؤیای هر کسی می‌تواند بهترین راه برای ترغیب او به انجام هر کاری باشد. انسان‌ها معمولاً بیشتر از زندگی در دنیای واقعی در رؤیای خودشان زندگی میکنند و شما می توانید از این فرصت استفاده کنید .

تنها موضوع یا عنوان ایمیل مهم نیست. بدنه و داخل ایمیل هم می‌تواند یکی دیگر از قسمت‌هایی باشد که می‌توانید با آن خواننده و طرفداران خودتان را دوباره با رؤیاهایشان روبه‌رو کنید.

جان در یکی از ایمیل هایش میگوید :

… بعد از این کار، همه از من خواستند که برای وبلاگ آن‌ها محتوا بنویسم. من قراردادهای زیادی برای چاپ کتاب، نویسندگی در ستون مجلات پرتیراژ و هزاران درخواست برای نویسندگی دورکاری و فریلنسر داشتم. کارهایی که همگی درآمد خوبی داشتند و دارند…

چند جمله ساده که هر کدام می‌تواند رؤیای یکی از مخاطبان Jon باشد. چاپ کتاب، نویسندگی در ستون مجلات و همچنین نویسنده پرمخاطب در دنیای اینترنت طعمه‌هایی است که او برای مخاطب خود روی زمین قرار داده است تا او را از کنج خلوت و امن خودش بیرون بکشد و آرام آرام به سمت هدف خود که خرید از محصولات او است آماده کند.

او خودش را در مقام یک موعظه‌گر قرار می‌دهد و به خواننده می‌گوید که اگر دوست داری به آرزوهایت برسی باید ایمیل من را باز کنی و شروع به خواندن کنی، در آخر باید همراه من باقی بمانی تا تو را به آرزوهایت برسانم. این اولین تکنیک جان برای جذب مخاطب است.

 

ترفند دوم ایمیل نویسی  : به من اعتماد کن!

چند سال قبل، مجله فوربس (Forbes) از من برای نوشتن ستونی در مجله خود درخواست همکاری کردند. در آن زمان من مشغول نگارش و انتشار کتاب خودم بودم و مجبور شدم درخواست آن‌ها را رد کنم. هنوز هم که هنوز است، خودم را برای ناراحت کردن سردبیر فوربس نمی‌بخشم.

در متنی که بالا خواندید Jon با استفاده از روایت واقعیتی که برای او پیش آمده است، میان خود و خواننده در مورد رسیدن به آرزوهایش اعتمادسازی می‌کند. مجله فوربس، از نظر محبوبیت در رتبه 82 وب‌سایت‌های امریکا است که درخواست کرده بود جان برای آن‌ها مطلبی بنویسد، اما جان به خاطر کتابش این درخواست را رد کرد!

کمی دقت کنید متوجه می شوید که دو مورد اعتمادسازی کاملاً ساده در متن بالا وجود دارد : «درخواست برای نوشتن در مجله» و «نوشتن کتاب» دقیقا همان مواردی هستند که جان با قلقلک دادن رویاها آنها را تحریک و به مخاطب یادآوری کرده بود . حالا با گفتن دوباره آنها به شکلی دیگر در سایر قسمت‌های متن، میان او و مخاطب اعتماد خوبی شکل می‌گیرد. برای مثال او در جایی دیگر می‌نویسد:

… زمانی فوربس به من پیشنهاد داد که یکی از مقاله‌های من در یکی از مجلات اینترنتی دیگر به بازدید یک میلیون رسیده بود. نمی‌دانم باید بگویم یا نه اما به نظر خودم فکر نمی‌کردم مقاله ساده من بتواند بالای یک میلیون خواننده داشته باشد. به هر حال خوشحالم..

بار دیگر، جان از تکنیک مخصوص به خودش برای اعتمادسازی میان خودش و خواننده استفاده می‌کند و در اینجا کمی با احتیاط پیش می‌رود. در برخی موارد ممکن است خواننده فکر کند قصد شما بیان افتخارات و ستایش خودتان است، مرزی باریک که شما نباید پایتان را روی آن بگذارید.

جان با بیان عبارت دوم «به نظر خودم ….» در خواننده این حس را بیدار می‌کند که واقعاً Jon قصد کمک به او را دارد و نمی‌خواهد از خودش تعریف کند. با وجود اینکه مقاله جان، یک میلیون بازدید کننده داشت اما هنوز مانند شما متعجب است. بیان این جملات نشان می‌دهد جان خودش را یک قهرمان یا ابر انسان نمی‌داند. و مخاطب را وادار می کند به این فکر کند که خب اگر جان توانست، چرا من نتوانم!!…

 

ترفند سوم ایمیل نویسی  : تو بهترین هستی عزیزم!

اجازه بدهید بگویم که شما یک نویسنده تازه‌کار، با استعداد، علاقه‌مند به کار سخت و شایسته آموختن تکنیک های نوشتن هستید.

بیشتر مخاطبان جان نویسندگان تازه‌کار هستند، کسانی که با خواندن این جملات در سر خود صدایی می‌شنوند که تکرار می‌کند: جان با منه !

مورد خطاب قرار دادن مخاطبان به عنوان بهترین ها ، کاری است که به آن‌ها احترام و توجه را القا می‌کند. جان به آن‌ها با نوشتن یک جمله اهمیت داده و مطمئن باشید که هر نویسنده تازه‌کاری، در مابقی متن نیز همراه نوشته‌های او باقی می‌ماند، چرا که می‌داند، نویسنده این متن او را به‌خوبی درک کرده است.

اما این همه ماجرا نیست.

ادامه جمله را دوباره بخوانید، شما با استعداد، علاقه‌مند به کار سخت و شایسته آموختن تکنیک های نوشتن  هستید.. اینها همگی وصف یک نویسنده کاملاً حرفه‌ای و واقعاً عالی است. ولی برای Jon مهم این بوده است که مخاطب خودش را به مرتبه‌ای از ارزش برساند که به او مانند موعظه‌گری مقدس نگاه کنند و به جای بستن ایمیل همراه او باقی بمانند.

نکته این تکنیک این جاست که شما هیچ وقت برای گفتن یک اتفاق ناگوار به فردی، نباید همه واقعیت را یک‌باره همان اول به او بگویید، و باید سعی کنید کم کم  و با مقدمه چینی این کار را شروع کنید و در نهایت به او واقعیت را بگویید. Jon خبر بدی برای مخاطبش ندارد اما می خواهد از او پول بگیرد. این یکی از بدترین خبرهایی است که هر کسی می‌تواند بشنود!  😀

پس به همین خاطر او سعی می‌کند، ابتدا آرزوهای مخاطبش  را بیدار کند، اعتمادسازی کند، او را ستایش کند و در نهایت کارت‌بانکی‌ اش را از او بگیرد!!

ترفند چهارم ایمیل نویسی : بیا تو گوشِت یه چیزی بگم!

چگونه مقاله‌ای بنویسید که همه دوست داشته باشند آن را بخوانند و تبدیل به یک نویسنده حرفه‌ای شوید؟ هیچ کس به شما کمک نمی‌کند. این راز بزرگی است که هرکسی به شما نخواهد گفت.

این روش یکی از قدیمی‌ترین تکنیک‌های فروش است. هدف قرار دادن نیاز مشتری کاری نیست که فقط Jon از آن استفاده می کند. هر مغازه‌دار و فروشنده ساده‌ای هم سعی میکند محصولات یا خدماتی را به مشتری ارائه بدهد که مشتری به آنها نیاز دارد و یا  در آینده خواهد داشت .

می‌گویند روزهایی که مردم به امید کشف طلا در امریکا سر از پا نمی‌شناختند و به کوه‌های حاشیه معادن می‌رفتند، هیچ کس به اندازه فروشنده‌های بیل و کلنگ به طلای واقعی نرسید. این که نیاز مشتری را حدس بزنید و  آنچیزی را که او می‌خواهد را فراهم کنید، قطعا باعث موفقیت و ثروتمندی شما می شود.

Jon دوباره به مخاطب یادآور می‌شود که چه آرزویی داشت و چه می‌خواهد. در ادامه اما نکته‌ای تلخ به او گوشزد می‌کند که هیچ کس به شما فوت کوزه‌گری پایان کار را نخواهد گفت، جز من. مخاطب به Jon اعتماد خواهد کرد و به چشم موعظه‌گری که قرار است نه مثل هیچ کس بلکه خالصانه نکات و فوت های کوزه‌گری را به آن‌ها آموزش بدهد، اعتماد می‌کنند.

اگر هر نویسنده‌ای می توانست تجربیات خودش را به دیگران منتقل کند، اکنون جهان بهتری داشتیم. به همین دلیل من سعی کرده‌ام که کاری سخت انجام دهم. مقاله یک‌میلیونی من را یادتان هست؟ مدتی بعد از آن، مطالعه‌ای روی آن انجام دادم که می خواهم نتایج آن را در ایمیل‌های بعدی برای شما ارسال کنم…

جان علاوه بر اینکه توانست دوباره نظر مخاطب را جلب کند به او مژده ایمیل دیگری را بدهد که قرار است در آن گره از مشکلاتش باز کند. با این کار مخاطب تا ایمیل بعدی مانند سریال‌های جذاب تلویزیونی که شاید ماه‌ها و سال‌ها انتظار دیدن دوباره‌اش را می‌کشیم، منتظر می‌ماند و عمدتاً هیچ‌وقت هم فراموش نمی‌کند که جان قرار است چه نکته‌ای به او بگوید.

ترفند پنجم ایمیل نویسی : من به فکر موفقیت توام نه پول

هیچ هزینه‌ای برای شما ندارد هر چند می‌شد روی آن قیمت بالایی بگذارم ولی دوست دارم شما آن را رایگان بخوانید

هیچ کدام ما حاضر نیستیم از فرد یا فروشنده ای که حس میکنیم می خواهد ما را فریب بدهد و فقط جیب ما را خالی کند و فقط هدفش فروش محصول به ماست خرید کنیم  Jon کاملاً به این موضوع واقف است و از آن در ایمیل هایش استفاده می‌کند.

برای مخاطبی که در روز چندین ایمیل تبلیغاتی با عنوان رایگان و تخفیف چند درصدی در اینباکس ایمیلش می بیند قطعا دیدن کلمه «رایگان» غیر جذاب و عادی شده است و بسیاری از ما کاملا نسبت به این کلمه سِر و بی تفاوت شده ایم . و فقط زمانی مخاطب از دیدن کلمه « رایگان » در ایمیل اش خوشحال می شود که بداند کسی که این ایمیل را فرستاده همان کسی است که بارها آموزش های رایگان مفید و با ارزش در اختیارش گذاشته است .

قطعا اگر همین امروز یک نفر به شما پیشنهاد بدهد که یک تکه الماس دارد و می خواهد آن را رایگان به شما بدهد اولین تصوری که میکنید این است که این الماس نیست و احتمالا یک تکه چیز بی ارزش و تقلبی است که می خواهد به شما به جای الماس بدهد یا در مرحله دوم به سالم بودن عقل فردی که می خواهد این تکه ارزشمند را به شما هدیه بدهد شک میکنید .

پس اگر شما این طور تصور میکنید قطعا مخاطب شما هم همین فکر را نسبت به محتوای رایگان شما دارد .

به همین خاطر Jon بعد از اعلام رایگان بودن محتوای آموزشی اش میگوید : « میتوانستم روی آن قیمت بگذارم و آن را به شما بفروشم …»  ولی به خاطر اینکه شما را دوست دارم و می خواهم شما حتما این مقاله من را بخوانید تا تعامل بیشتری داشته باشیم ، این محتوای ارزشمند را رایگان در اختیار شما میگذارم . به این شکل به شدت در دل مخاطبش جا باز میکند و اعتماد او را جلب میکند .

گفتن این جملات و همانند آن‌ها تصویر ذهنی مثبتی در مخاطب ایجاد میکند و باعث می شود مخاطب ما را مانند یک دلال و فروشنده فریبکار نبیند و اتفاقا بر عکس حس کند اولویت اول قبل از هر چیزی برای ما کمک به مخاطب و آموزش اوست تا فروش بیشتر .

ترفند ششم ایمیل نویسی  : منتظر اتفاق جدید باش

خبر خوبی در راه است ! به شما قول می دهم که فردا همین ساعت یک ایمیل برای تان ارسال کنم و در مورد تکنیک افزایش بازدید کننده که خودم در سایتم استفاده می کنم به شما بگویم.

Jon در ایمیل‌هایش دقیقا مثل سریال های دنباله دار تلویزیونی حس انتظار و کنجکاوی را در مخاطب ایجاد میکند و میگوید اگر او را دنبال کنند خبرهای خوبی در راه است. این ترفند باعث می‌شود که آمپر کنجکاوی مخاطبان بیشتر از قبل بالا برود و او مطمئن‌ می‌شود که روز و هفته بعد خواننده با ولع بیشتر ایمیل او را باز می‌کند و می‌خواند چون حالا میداند که دقیقا چه چیزی در انتظارش هست و به چه نکات با ارزشی قرار است دسترسی داشته باشد . او همیشه در ایمیل های خودش چندین بار به مطالبی که در ایمیل های بعدی در مورد آنها صحبت خواهد کرد می نویسید نه تنها در میانه ایمیل خود بلکه در موارد متعددی اشاره به مطالبی که در ایمیل‌های بعدی خواهد نوشت می‌کند. بیایید نگاهی به جمله آخر یکی از ایمیل‌ها او بیندازیم، جایی که صریحا می‌گوید:

فردا حتما ایمیل خودتان را چک کنید. می خواهم یک مقاله با عنوان «چگونه تبدیل به یک نویسنده مشهور شوم » برای تان بفرستم .

به این شکل دانه ای در ذهن مخاطب میکارد که این مطلب، دنباله‌دار است و باید منتظر ایمیل‌ها و مطالب بعدی باشد.  و مطمئن باشید اکثر مخاطبان به خاطر تحریک حس کنجکاوی شان عاشق داستان ها و سریال های دنباله دار هستند و حتما بی صبرانه منتظر ایمیل فردا و خواندن این مقاله می مانند و به محض دیدن ایمیل آن را باز میکنند و می خوانند .

دو نکته وجود دارد که باید بدانید:

  • زمان ایمیل بعدی را مناسب انتخاب کنید. معمولاً مخاطبانی که تازه به جمع لیست ایمیلی شما افزوده شده‌اند، تحمل و حافظه کمتری برای به یاد آوردن وعده‌های شما دارند.
  • موضوع ایمیل را همانند آنچه که در تکنیک 1 گفتیم، انتخاب کنید.

 

ترفند هفتم ایمیل نویسی : از بقیه بپرس من کی ام

قبل از دادن لینک مقاله خودم، از شما خواهشی دارم. فقط به خواندن خود مقاله اکتفا نکنید، کامنت و نظرات دیگر خوانندگان را هم بخوانید. هزاران کامنت و نظر ارزشمند زیر این پست وجود دارد. اشتباه نکنید. بسته شدن قسمت کامنت ها به خاطر سیل زیاد کامنت ها زیر پست بوده است.

Jon فقط به مخاطبان خودش خواندن مقاله‌ای که یک میلیون خواننده داشته است را توصیه نمی‌کند بلکه به آن‌ها می‌گوید که لطفا کامنت و نظرات مخاطبان دیگر را هم بخوانند.

او همچنین در مقاله خود بارها از مخاطبانش می خواهد که نظرات خود را در قسمت کامنت ها  وارد کنند. با این کار Jon ، اعتماد مخاطبان خودش را بیش از پیش جلب خواهد کرد

ما رفتیم و نگاهی به کامنت ها انداختیم و چند نمونه از آن را برای شما اینجا آوردیم :

  • کامنت یکی از خوانندگان این است که این بهترین متنی بود که تا به حال خوانده است؛ و به خاطر این از Jon تشکر کرده است.
  • کامنت یکی دیگر از مخاطبان Jon این است که این پست را با دیگر دوستان خود به اشتراک گذاشته و همه از او به خاطر این پست تشکر کرده اند.
  • یکی دیگر از مخاطبان او را یک استاد بی نظیر می داند و اینکه بالاخره راه خودش را پیدا کرده را مدیون Jon  می داند.

این نوع کامنت ها قطعا هر فردی که دچار شک شده است که این مقاله را بخواند یا نخواند را با اطمینان به سمتی می برد که حتما باید مقاله را بخواند وگرنه چیز بزرگی را از دست می دهد .البته نباید فقط مسیر را برای تعریف و تمجیدها باز کنید و هر نظری که کمی چاشنی انتقاد دارد را حذف کنید . بلکه برعکس کنار هم بودن همه نظرات خواننده ها چه مثبت چه منفی بیشتر باعث اطمینان مخاطب به شما می شود .

و بهترین کار این است که فقط به کامنت های متنی اکتفا نکنید، بلکه پیغام های صوتی ای که خوانندگان و مشتریان تان برای تان میگذارند و یا ویدئوهایی که از مشتریان تان گرفته اید و یا کامنت هایی که در زیر پست های تان در شبکه های اجتماعی گذاشته شده است را هم با مخاطب تان به اشتراک بگذارید .

 

ترفند هشتم ایمیل نویسی : من مثل همه نیستم، خودتم میدونی

اجازه بدهید چیزی به شما بگویم.. افراد زیادی را میبینم که هدف شان فقط خالی کردن جیب مخاطب است و دوست دارند به صورتی فریبنده به شما بگویند که روش های عجیب و غریب برای افزایش بازدید وجود دارد که فقط این راز را آنها می دانند . اما هدف من خودستایی و فریب شما نیست بلکه هدفم تغییر زندگی مخاطبم است .

Jon خودش را در مقام یک فروشنده یا بلاگر حرفه‌ای نمی‌بیند، او کنار خواننده قرار می‌گیرد و نگاه انتقادی به کسانی می‌کند که قصد دارند موفقیت‌های خودشان را خلاف واقعیت نشان دهند. او در جملات خودش یک کاراکتر «بد» درست می‌کند، کسی که دشمن خواننده است و قصد فریب او را دارد و خود را به عنوان قهرمان داستان و کسی که خواننده را از فریب آنها حفظ می‌کند، وارد بازی می‌کند. او کسی است که در مقابل دشمن خواننده‌اش، ایستاده و به زندگی مخاطب اهمیت می‌دهد.

برای یک فروشنده موفق بودن باید اعتماد مشتری را جلب کنید و این کار فقط باصداقت امکان‌پذیر است. اگر قرار باشد دشمن خواننده خود را هدف قرار دهید باید خودتان واقعاً مخالف روش‌های حیله گرانه برای فریب خواننده هم باشید. اگر شخصیت این‌گونه دارید، در مورد راه‌هایی که رقیبان شما از آن برای فریب دادن مخاطبان استفاده می‌کنند، فکر کنید و به مخاطب خود اطمینان بدهید که شما هیچ‌وقت از این روش ها استفاده نمی‌کنید. لازم نیست صریحا بگویید که آنها چه کسانی هستند و از آنها نام ببرید بلکه در لفافه گفتن هم اینجا کفایت میکند .

به دنبال فرصت برای جلب اعتماد مشتری باشید نه فرصتی برای فریب او. با این کار روز به روز اعتماد او به شما افزایش پیدا می‌کند و تاثیری به نسبت ماندگارتر روی مشتری خود خواهید داشت. بهتر است یک مرغ مینای جذاب باشید یا طاووس فریبکار.

ترفند نهم ایمیل نویسی  : می خوام یه چیز خیلی مهم بگم.. آماده‌ای؟

من نگران هستم، نگران مطلبی که امروز قرار هست به شما بگویم. چرا که مطلب مهمی است، بسیار مهم. اصلا سخت نیست، بلکه همانند کاری است که یک ورزشکار المپیکی در دو سرعت انجام می‌دهد…

همانند استادی که ابتدای بحث به همه شاگردان خودش گوشزد می‌کند «این درس مهم است و کسی که آن را خوب نفهمد مطالب دیگر را تا پایان سال نمی فهمد». Jon به جای اینکه به خواننده خود صریح و واضح بگوید که چه چیزی می خواهد به آنها بگوید ،از مخاطب می خواهد که حسابی حواسش را جمع کند وگرنه نکات خیلی مهمی را از دست می دهد

مشخصا او می خواهد  در ذهن خواننده خود کنجکاوی و جذابیت بیشتری خلق کند و این کار را با کمی مبهم صحبت کردن به پیش می برد .

همه قبول داریم که ناشناخته‌ها همیشه جذابیت دارند و ما علاقه زیادی به کشف هر چیزی که پشت پرده باشد داریم، خواه یک شعبده‌بازی باشد یا یک محتوای پشت پرده !  مخاطب با خودش فکر می‌کند واقعاً او چه مطلبی قرار است بگوید، حتما چیز مهمی است شاید چیزی بگوید که زندگی من را به کل تغییر دهد، پس نباید آن را از دست بدهم..

این ترفند را باید در محتوا نویسی در شرایط خاص استفاده کنید مانند، جذب مخاطب برای دنبال کردن ایمیل‌ها، معرفی  محصولات ، عنوان نویسی و همچنین افزایش دقت او به محتوا. البته و صد البته باید محتوای با ارزشی داشته باشید و فقط قصد فریب خواننده را نداشته باشید چرا که با تکرار مداوم این کار، خواننده نه تنها شما را دنبال نخواهد کرد بلکه شاید باعث تنفر او نیز بشوید.

 

ترفند دهم ایمیل نویسی  : تو می تونی!

اگر حتی فقط به 10 % از چیزی که میگویم عمل کنید، شاهد رشد خوبی در بازدید مطالب خود خواهید بود. اگر تمام آن را عمل کنید.. باید من بساط خودم را جمع کنم چون کسی حرفه‌ای مانند شماروی دست من بلند می شوید !

متاسفانه همه ما صدایی در درون خودمان داریم که معمولاً وقتی درس یا توصیه‌ای درباره موفقیت را می‌خوانیم، مدام در گوش ما می‌خواند: تو نمی‌توانی!

همین صدای لعنتی همیشه باعث می شود ما نسبت به توصیه های افراد موفق بی توجه شویم و این طور فکر کنیم که آنها از کره ماه آمده اند یا استعداد خارق العاده ای دارند و ما هیچ وقت نمی توانیم مثل آنها موفق شویم .

حتما در مورد این سندرم بخوانید ، شاید شما هم به آن مبتلا باشید!

به عنوان کسی که قرار است مخاطب و مشتری بیشتری جذب کند، وظیفه شما این است مشت محکمی بر دهان این صدای درونی مخاطب تان بزنید و برعکس این تضور را در ذهنش ایجاد کنید که او قادر است به هر جایگاهی که دوست دارد برسد . و جالب اینکه Jon به مخاطب خودش می گوید حتی لازم نیست 100 % حرف هایی که او میزند را عمل کنند و حتی اگر جزئی از این چیزهایی که او میگوید را گوش کنند و به آنها عمل کنند قطعا نتایج عالی میگیرند .

البته تاثیر این حرف‌ها زمانی می‌تواند خودش را نشان دهد که مخاطب به شما اعتماد داشته باشد و صدای دیگری در گوشش نیاید که بگویید : او دروغ می‌گوید!

پس قبل از به کار گیری این ترفند بایدبه حد کافی اعتماد مخاطب را جلب کرده باشیم .

کار سختی نیست به کسی که امید چندانی به موفقیت ندارد، امیدواری بدهید. هرچه میزان امیدواری مخاطبان شما افزایش پیدا کند شانس موفقیت خود شما در فروش بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

ترفند یازدهم ایمیل نویسی  : یه دقیقه وایسا.. الان میام..

می خواهم به شما یاد بدهم که چگونه می توانید میزان به اشتراک گذاری محتوای تان را بیشتر کنید . باور کنید، هر کسی که تا به حال خوانده است، توانسته موفق شود و ترافیک و بازدید کننده زیادی تجربه کند. شاید باورنکردنی باشد. فرض کنید که خواننده مطلب شما بدون رسیدن به پایان مطلب آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.. اشتباه نکنید.. این فقط یکی از قسمت‌هایی است که مخاطبان خودتان را می‌توانید مجذوب مقاله‌هایتان کنید.. اگر دوست دارید بیشتر یاد بگیرید.. ایمیل فردای من را بخوانید..

 

در تکنیک‌های قبلی گفتیم که جان با استفاده از تکنیک‌های ساده مخاطب را تحریک میکند و وادارش می‌کند که در ایمیل‌های بعدی هم همراه او باقی بماند؛ اما شاید این ترفند بعد از مدتی تکراری شود  و مخاطب با اخم نوشته‌های بعدی شما را حدس بزند… پس وقت آن رسیده است که او را کمی تکان دهید..

جان در این تکنیک، مخاطب خود را روی صندلی می‌نشاند، جعبه‌ای مقابلش می‌گذارد و شروع می‌کند به توصیف چیزی که در جعبه وجود دارد . بارها و بارها جعبه را تا مرز باز شدن پیش می برد اما باز نمی‌کند. تا جایی که مخاطب صبر و قرار خودش را از دست می‌دهد. حالا موقع خوبی برای نشان دادن جعبه است، اما باز هم این کار را نمی‌کند و باز کردن آن را منوط به انجام کاری مانند دیدن قسمت بعدی از شعبده‌بازی خود میکند… کاری که Jon با مخاطبش انجام می‌دهد، کم از شعبده‌بازی نیست.

ترفند دوازدهم ایمیل نویسی  : منم مثل تو بودم.. می‌فهمم

من وقتی دوازده سالم بود، با مادرم زندگی می کردم. در شرایطی که حتی پول غذا خوردن نداشتیم و مجبور بودیم به کلیسا برویم و از غذای خیریه بخوریم؛ اما من یک ایده داشتم.

جان موروو  زندگی خودش را با معلولیت و روی ویلچر میگذراند و مشخصا دنیا جای خوبی برای این افراد نیست. در قسمتی از ایمیلی که جان به مخاطبان خودش زده است، آن‌ها را با واقعیتی که در کودکی شاهد آن بوده، آشنا می‌کند و داستانی در مورد آن می‌گوید.

جان در مورد مشکلات شخصی و تصمیم‌های ناگهانی که گرفته بود هم می‌گوید؛ اما مطابق معمول، جان در نهایت خواننده خود را با یک جمله «من ایده داشتم» به فکر فرو می برد.

هم دردی یا القا حس مشترک میان خواننده و نویسنده کاری است که شما باید از آن استفاده کنید.

چند درصد از مردم در رفاه کامل زندگی می‌کنند؟! خیلی کم.

پس بهتر است آن دسته از مردم که همانند شما در تلاش هستند به رفاه نسبی برسند را هدف قرار دهید و با نوشتن روایاتی از تلاش و زندگی خودتان که غالبا هم مشترک با خوانندگان شما خواهد بود، به آن‌ها امیدواری بدهید که می‌توانند همانند شمایی که اکنون موفق شده‌اید باشند. ( البته اگر در واقعیت هم موفق شده باشید، نه اینکه با انتشار ویدئویی در کنار چند ماشین گرانقیمت فقط بخواهید مخاطب را فریب بدهید و نمایش دروغین بازی کنید !) و این موفقیت الزاما نباید رفتن به کره ماه یا الزاما درآمد چند میلیارد دلاری باشد ، بلکه فقط کافی است شما در یک سطح بالاتر از مخاطب باشید و دوست داشته باشید که تجربیات خودتان را با او به اشتراک بگذارید .

اگر تکنیک‌های جان را از ابتدا خوانده باشید متوجه شدید که جان خودش را کنار مخاطب میداند نه در مقابل او. پس داستان گفتن می‌تواند راه خوبی برای کمک به مخاطب و دوست خودش باشد. هرچه داستان شما رنگ واقعیت داشته باشد و مخاطبان بیشتری را درگیر کند، میزان اعتماد عمومی افزایش پیدا می‌کند و در نهایت بازدیدهای ایمیلی و سایت شما بهبود پیدا خواهد کرد.

ترفند سیزدهم ایمیل نویسی  :بفرمایید قهوه تلخ  !

ما نوشتن را دوست داریم، داشتن مخاطب میلیونی را دوست داریم ، ما دوست داریم روی دیگران تاثیر بگذاریم؛ اما زمانی که کار به منتشر کردن نوشته‌هایمان میرسد، دست و دلمان می‌لرزد. یا حتی بدتر زمانی که درخواست پول میکنیم. احساس سرافکندگی یا سرخوردگی میکنیم و در نهایت هیچ‌وقت نوشته‌هایمان را منتشر نمی‌کنیم.

جان تلاش می‌کند واقعیت‌های تلخی که هر کدام از خوانندگانش با آن دست و پنجه نرم کرده اند را دوباره به رخ آن‌ها بکشد تا بتواند شهامت آن‌ها را بیدار کند. بیدار شدن شهامت خوانندگان او در منتشر کردن مطالب یعنی درخواست کمک‌های بیشتر از جان برای راهنمایی و درخواست مطالب مهم‌تر از او برای حرفه ای تر شدن.  پس جان تلاش میکند آن‌ها را متقاعد کند که کار درست منتشر کردن نوشته‌هایشان است، نه نگه‌داشتن آن‌ها .

در ادامه می‌گوید:

….اگر می‌خواهید نویسنده موفقی شوید، باید نوشته‌هایتان را منتشر کنید، شجاع باشید و این کار را انجام دهید… اگر در کار خود پیشرفت کنید از آنچه که در انتظارتان هست شگفت زده می‌شوید..

گفتن واقعیت همیشه تلخ است اما گاهی هم لازم هست که واقعیت را بگویید تا تلخی آن کاری کند. جان قصد ندارد خوانندگان خودش را اذیت کند و آن‌ها را با کامی تلخ تنها بگذارد، بلکه هدف او همکاری و قدم گذاشتن در کنار آن‌ها است. «در کار خود پیشرفت کنید» این جمله دقیقا کاری است که جان می‌خواهد از آن برای هدف قرار دادن و کمک به مخاطب خود استفاده کند.

اگر شما این فرصت را دارید که واقعیت‌های تلخ مخاطبان خودتان را بازگو کنید، این فرصت را از دست ندهید. کسی برنده است که بتواند از تلخی قهوه به نفع خودش در کافی شاپ اش استفاده کند ! پس از  تلخی حقیقت استفاده کنید تا خودتان  و مخاطبتان پیشرفت کنید.

 

ترفند چهاردهم ایمیل نویسی  : موانع را بشکن

اگر می‌خواهی نویسنده موفقی شوی، باید شجاع و نترس باشی. برای چیزی که می‌خواهی مبارزه کن.

جان با این ایمیل به شما می‌گوید که قوی باش و نترس! کاری که هر سخنران انگیزشی انجام می‌دهد. او از شما درخواست می‌کند که گوشه رینگ نروید و نگذارید مشکلات به شما مشت بزنند. دفاع کنید و دوباره حمله کنید حتی اگر مشت محکم‌تری بخورید.

برانگیختن شجاعت کاری است که همه بزرگان از آن برای همراه کردن یک موج بزرگ از جمعیت استفاده کردند. به همراهان خود در ایمیلی که ارسال می‌کنید،  مانند رهبری شجاع، اطمینان دهید که می‌توانند از مشکلات خود عبور کنند. برای آن‌ها سخت نیست از پس مشکلی که مدت هاست زمین‌گیرشان کرده است بر بیایند.

تصور شما این است که خب چگونه مثل جان شجاعت مخاطبی که قرار است از شما بیل مکانیکی بخرد برانگیزید؟ ساده است. فکر کنید خودتان چرا باید بک بیل مکانیکی بخواهید؟ برای جابجا کردن خاک، ساختن خانه و حتی اجاره دادن آن. پس به مخاطب خود بگویید که مشتریان دیگری بوده اند که با خرید بیل مکانیکی از شما اکنون توانسته‌اند به هدف خود در فروش یا ساختن خانه خود برسند و هیچ مشکلی نتوانسته جلوی آن‌ها را بگیرد، حتی گل، آب، سنگ های چند تنی و مشکلات محیط زیستی!

زمانی که آتش زیر دیگ شجاعت مخاطب خودتان را بیشتر می‌کنید، او دیگر آرام و قرار ندارد و دوست دارند هرچه زودتر به آنچه که شما برایش مهیا کرده اید، برسد.

 

ترفند پانزدهم ایمیل نویسی  : بدو بدو آتیش زدم به مالم!

من دنبال اضافه کردن چند نویسنده پرتلاش به کلاسی هستم که در آن قرار است همه آنچه که من در مورد نوشتن پست در وبلاگ های مشهور دنیا مانند فوریس را می‌دانم به آن‌ها بگویم. من به نویسنده‌های قبلی حاضر در کلاس هایم برای انتشار مقاله در مجلات مذکور کمک زیادی کرده ام. کسانی که با موفقیت کل دوره را به پایان برسانند، گواهینامه‌ای معتبر دریافت خواهند کرد که به آن‌ها در همکاری با دیگر سایت ها نیز کمک می‌کند و می‌تواند رزومه ای قوی برای آنها باشد.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به آخرین تکنیک جان که می‌توانیم بگوییم حسن ختام و ثمره همه تلاش های او به عنوان برگزار کننده‌های دوره های آموزشی است بیاندازیم.

در این ایمیل آخراز سری ایمیل هایی که توسط جان برای مخاطبش ارسال شده است، از سه تکنیک عالی برای متقاعد کردن مشتری به خرید  استفاده کرده است:

هدف – راه رسیدن به هدف – عجله در رسیدن.

شما در ابتدا خواننده خودتان را از دست آوردی که قرار است با خرید محصولات شما کسب کند، اگاه می‌کنید در گام بعدی سعی می‌کنید به او بگویید که چرا باید این محصول یا خدمات را از شما خریداری کند  و در نهایت باید او را بترسانید که چه چیز مهمی را می‌تواند از دست بدهد .

استفاده از این سه‌گام در کنار هم مشتری را به قدری به خرید می‌تواند ترغیب کند که به هر قیمتی  و بدون هیچ انتظاری از شما کارت خودش را از جیب بیرون می‌کشد.

در مثالی که از جان آوردیم، او مخاطبان را به سرعت در جریان چیزی که به دست خواهند آورد قرار می‌دهد که ارائه مدرک معتبر یا گواهینامه پایان دوره به همراه اطلاعات زیادی در مورد نویسندگی است. همچنین او به مخاطبان خود می‌گوید که آن‌ها را در انتشار پست های وبلاگ های مشهور کمک خواهد کرد.

این گزاره‌ها کاملاً متقاعد کننده هستند، اما او فقط یک گام را در ترغیب مشتری برداشته است و هر لحظه ممکن است مشتری از او سر برگرداند، پس باید میخ خودش را محکم‌تر بکوید و سراغ گام دوم یعنیتوجیه می رود  و ایمیل دوم را ارسال می‌کند:

برای چند لحظه خودتان را به جای ادیتور مجله قرار دهید. در یک روز معمولی با 50 رزومه کاری از نویسندگان مختلف که هیچ کدام را تا به حال ندیده‌اید مواجه می‌شوید، کدام روزمه می‌تواند نظر شما را به خود جلب کند: رزومه یک نویسنده غریبه بی‌هیچ گواهینامه‌ای یا  رزومه نویسنده‌ای با گواهینامه معتبر از یک دوره کاملاً رسمی

او در این قسمت بیان واضحات می‌کند اما این واضحات در مغز خواننده واکنش هایی را برمی‌انگیزد که موجب می‌شود او احساس کند واقعاً نیاز دارد یک گواهینامه معتبر از یک نویسنده کاملاً حرفه‌ای داشته باشد وگرنه هیچ وقت نمی تواند در جایی که آرزویش را دارد استخدام شود

برخی از خوانندگان و مشتری ها نیاز به توجیحات مشابه این مورد دارند تا به فروشنده اعتماد کنند یا محصولی را خریداری نمایند، پس  این گام بسیار با اهمیت است ؛

جان ایمیل سوم را ارسال می‌کند و مخاطب را می‌ترساند:

امروز آخرین روزی است که شما می‌توانید از تخفیف صد دلاری ما استفاده کنید و تا امشب فرصت دارید ثبت‌نام کنید. قبل از اینکه این زمان به پایان برسد روی گزینه ثبت‌نام کلیک کنید. شک نکنید چون فردا پشیمان میشوید و صد دلار باید بیشتر از امروز پرداخت کنید.

جان یک دلیل دیگر هم به مشتری می‌دهد که حتما همین امروز در خدمات او ثبت‌نام کند و بیش از این ضرر نکند. سه‌گام طلایی برداشته شد و جان اکنون دست روی دست خواهد گذاشت تا مخاطبانش یکی پس از دیگری وارد سایت شوند، اسم‌نویسی کنند و حساب بانکی او را پر کنند .

[/wcm_restrict]

از جان Jon الگو برداری کنید و ثروتمند شوید!

اگر قرار است که محصولی را با استفاده از ایمیل مارکتینگ یا هر روش دیگر که مبتنی بر محتوا است به مشتری بفروشید باید هنر ترغیب مشتری به فروش را بلد باشید. شما باید مخاطب خودتان را ترغیب کنید که این محصول یا خدمات قابل سرمایه‌گذاری است و متقاعدش کنید که مشکلات آن‌ها را حل می‌کند و در نهایت متقاعدش کنید پول به شما بدهد.

ایمیل‌های جان به مخاطبان خودش مثال خوبی برای آموزش روش ترغیب مشتری به خرید بود، سعی کنید نکاتی که گفته شد را الگو برداری  کنید و در ایمیل‌های خودتان استفاده کنید.

 

ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
فهرست