{ استاندارد طول مقاله وبلاگ … است. }
این روزا آدمها به شدت دنبال تغییر سایز و اندازه هر چیزیان، یه نفر میخواد سایز فُلانجاش رو کوچیکتر کنه، یه نفر دیگه میخواد سایز بهمانجاش رو بزرگتر کنه 😉
حالا اینجا و اونجای بدنمون کم بود، اینروزا به شدت درگیر اینیم که یه سایز استاندارد برای طول مقاله وبلاگ هم تعریف کنیم و هر جور شده همه مقالات وبلاگمون رو بر اساس اون استاندارده یا عرف جامعه محتوانویسها اندازه بزنیم و بسنجیم.
درسته که واقعا نمیشه و درست هم نیست که یه سایز استاندارد واحد برای همه نوع مقاله وبلاگ تعریف کنیم، اما باید بدونیم که یکی از فاکتورهایی که میتونه برای تعیین سرنوشت یه پست وبلاگ مهم باشه، دقیقا طول مقاله وبلاگ هست. طول مقاله یکی از فاکتورهایی هست که مشخص میکنه این مقاله سرنوشت خوبی پیدا میکنه و دیده میشه و خونده میشه یا نه سرنوشت غمانگیزی پیدا میکنه و خاک میخوره و میمیره.
آیا سایز ایدهآلی برای طول پست وبلاگ وجود داره؟
2 تا نکته مهم:
- مشخصا برای نوشتن پست وبلاگ هم مثل خیلی چیزهای دیگه یه “سایز استاندارد” ای وجود داره، مثلا وقتی شما یه خط متن در حد 50-60 کلمه بنویسید، مشخصا این نمیتونه یه مقاله وبلاگ باشه و میخوره که یه کپشن اینستاگرام یا یا یه توئیت باشه مثلا. از اونورش هم همینطوره، یعنی وقتی بیاید یه مقاله وبلاگ بنویسید که مثلا چیزی حدود 100 هزار کلمه باشه، بازم اینم نمیتونه یه پست وبلاگ باشه. این دیگه یه کتابه چند جلدیه احتمالا!
پس به نظر من یه استاندارد حدودیای برای نوشتن پست وبلاگ وجود داره و میشه تعریف کرد.
- ولی به نظر من خیلی سخت و غیرحرفه ایه که بدون دونستن اطلاعات کافی در مورد کسب و کاری که داریم براش مقاله وبلاگ مینویسیم و شناخت مخاطبها و خیلی فاکتورهای دیگه، بیایم صرفا یه بازه عددی مشخص کنیم که استاندارد سایز مقاله وبلاگ چه قدر باید باشه. اون چیزی که ما میتونیم به عنوان ایدهآل ترین سایز مقاله وبلاگ تعریفش کنیم، قطعا از یه برند به برند دیگه، از یه کسب و کار به کسب و کار دیگه، قطعا متفاوته. ولی قطعا این امکان وجود داره که ایدهآل ترین سایز مقاله وبلاگ رو بیایم برای یه کسب و کار مشخص با شناخت کافی از خود کسب و کار و استراتژی محتوایی و مخاطبهاش تعیین کنیم. مثلا من در مورد خود رایتینا به این رسیدم که سایز ایدهآل مقاله وبلاگ که مخاطبها بیشتر دوست دارن و عکس العمل خوبی بهش نشون میدن مقاله های در حدود 1500 تا 3000 کلمه هست. حالا قطعا این عدد ممکنه برای یه برند دیگه 500 کلمه باشه برای یکی دیگه 5000 کلمه.
تعیین استاندارد طول مقاله وبلاگ به چه چیزهایی بستگی داره؟
صنعت یا حوزه ای که میخوایم براش محتوا مینویسیم چیه؟
اینکه شما دارید برای یه سایت صنعتی یا خیلی تخصصی، محتوا مینویسید یا دارید برای یه مجله اینترنتی با موضوعهای عمومیتر محتوا مینویسید، خیلی با هم فرق میکنن.
من یادمه چند سال پیش یه مشتری داشتیم توی رایتینا، که موضوع محتواش شیر آلات صنعتی و کارخونه ای بود. من یه بررسی اولیه کردم و به مدیر شرکت گفتم استاندارد طول محتوا برای برند شما برای هر مقاله نهایتا بین 500 تا 800 کلمه است و واقعا بیشترش میشه تکرار و تکرار و این قطعا مخاطب رو اذیت میکنه. اما تو کَتاش نرفت که نرفت و اصرار پشت اصرار که، فلانی که متخصص سئوگندهای هستش، گفته حتما باید مقاله وبلاگ 2250 کلمه! باشه تا توی گوگل رتبه بگیره. کم مونده بود سرم رو بکوبم دیوار واقعا. یادمه مقاله اول و دومی که بیرون اومد و منتشر شد، میتونم بگم جزو یکی از بدترین کارها و تجربههای تیم ما بود. چون قشنگ معلوم بود نویسنده داره زورررررررررررررررر میزنه که بیخودی کشششششششششششششششششششش بده مقاله رو. چون تقریبا برای هر جمله ای مجبور بودیم به شدت از” کلمات پُرکننده ” (کلماتی که صرفا حضور فیزیکی دارن و هیچ نقشی تو انتقال پیام ندارن) استفاده کنیم و در کنارش هر مفهوم رو هم حداقل 3-4 بار به شکلهای مختلف و به زبون مختلف تکرار کنیم که این 2250 کلمه پر بشه. خب چه کاریه واقعا؟!
بالعکسشم بود. یعنی یه سایت توسعه فردی بود که اصرار میکرد چون ست گادین با مقالات روزانه 300-400 کلمهای یه وبلاگ کاملا موفق داره، ما هم بایدددددددددددددد مثل اون باشیم. 🙄 اصرار پشت اصرار که ما روزی 3 تا مقاله 500 کلمه ای میخوایم، یه جای یه مقاله 1500 کلمهای کامل!
قطعا خوبه که ما از محتواهای موفق و نویسندههای موفق الگو بگیریم، اما نه اینکه بدون شناخت فاکتورهای تاثیرگذار تو انتخاب اون آدم یا برند، صرفا بیایم یه روندی رو کپی کنیم و برای خودمون قوانین دست و پا گیر خیالی و اشتباه بسازیم و هزینههای زیادی رو تلف کنیم و در نهایت هم شکست بخوریم.
شخصیت یا پرسونای مخاطب هدفمون چه جوریه؟
این خیلی مهمه که بدونیم این محتوا رو قراره کیا بخونن و ما اصلا این رو داریم برای کی مینویسیم؟
مشخصا محتوایی که برای Z generation ها، یا نسل Z ها یا به قولی دهه 80-90 ای ها نوشته میشه، چه از لحاظ طول و چه لحن محتوا، باید کاملا متفاوت باشه از محتوایی که برای دهه 50-60 ها نوشته میشه.
اضافه بر این، باید بدونیم مخاطب های هدف ما اغلب “متندوست” هستن یا “متنگریز“. مثلا خیلی از آدمها هستن که وقتی یه متن میبینن و قراره شروع کنن به خوندنش به معنای واقعی”کهیر” میزنن و انقدر از متن و محتوای متنی بدشون میاد و باهاش ارتباط نمیگیرن که نگو و نپرس. حالا همین آدم ممکنه ساعتها یه جا بشینیه و زیر باسنش علف سبز بشه (。•́‿•̀。) و 10 تا سریال یا ویدئوی یوتیوب رو هم پشت سرهم ببینهها ولی متن رو که میبینه اصلا یه حالی میشه.
این مهمه که من و شمای نویسنده بدونیم برای کی داریم محتوا مینویسم. خب اگر مخاطب هدف غالب ما آدمهایی هستن که اصلا میونه خوبی با متن ندارن، ما اگر بیایم یه دفعه 3000 کلمه بذاریم جلوشون قطعا دور از جونشون سکته ناقص رو میزنن. پس بهتره بیایم تو خلاصهترین شکل ممکنه محتوای متنی رو بدون درد و خونریزی به خوردشون بدیم.
بالعکسش یه سری آدم هستن، مثل من. که اگه یه کتابی باشه که خیلی باریک باشه یا یه مقاله باشه که خیلی کوتاه باشه، اصلا یه حال بدی میشیم و یه جورایی تو ذهن خودمون درگیریم که “همیننننننننننن!” و کاملا حس میکنیم یه چیزی کم و ناقصه.
پس اول مخاطب هدف رو بشناسیم، بعد بیایم استاندارد طول مقاله وبلاگ برای خودمون تعیین کنیم.
موضوع مقاله وبلاگ چیه؟
من فکر میکنم اضافه بر شناخت مخاطب هدف و برند برای تعیین استاندارد طول مقاله وبلاگ ، ما نیاز داریم به یه چیز دیگه هم فکر کنیم. اونم اینه که این موضوعی که مای میخوایم در موردش بنویسیم نیاز به چه قدر محتوا و توضیح داره و ما تو چه قدر میتونیم مقاله رو جمع کنیم؟ بدون اینکه زیادهگویی یا کمگویی کرده باشیم و چیزی مبهم مونده باشه.
به نظرمن اینم یه نکته خیلی مهمه. خیلی جاها میشه که من فکر میکنم یه محتوایی رو که میشه واقعا تو 500 کلمه جمعاش کرد و اتفاقا اینجوری یه مقاله شسته و رفته و تر و تمیزی میشه، خب چه کاریه بیایم به خاطر اینکه یه استاندارد 2000 کلمه ای بالا سرمونه بیخودی کشش بدیم؟
مخاطب کجای سفرش تو سایت ماست و هدفش از جستجو چی بوده؟
این خیلی مهمه بدونیم که این مقاله یا به صورت کلی این محتوای متنی رو، میخوایم دقیقا کجای سفر مشتری جلو روش بذاریم که اون بخونه.
یه زمانی مخاطب تو لحظه اول ورودش به سایت از گوگل یا از طریق لینکهایی که تو شبکههای اجتماعی گذاشتیم، میاد تو سایت ما، اونم نه اینکه از چشم و ابروی ما یا محتوای ما خوشش میاد، صرفا برای گرفتن جواب سوالی که تو این لحظه یا این روزا دغدغه اصلیشه. مشخصا اینجا تو سریعترین و مستقیمترین شکل ممکن، فقط باید جواب سوالاش رو بدیم و موضوع رو خیلی کشش ندیم و آسمون ریسمون نبافیم واسش. فقط جواب سوالش رو بدیم. اما یه زمانی هست که مخاطب کلی گشت و گذار تو سایتمون داشته و یا از قبل ما رو میشناسه و حالا زمانیه که میخوایم اعتمادش رو بیشتر جلب کنیم و اون رو به سمت خرید محصول یا اشتراک خدمات سوق بدیم، حالا اینجا اونجاییه که میتونیم از محتواهای پُر و پیمونتر و طولانیتر برای ایجاد اعتماد بیشتر و حس اینکه « وای اینا یه برند ” همهچیدون” و ” درستحسابی ” هستن» استفاده کنیم تا بتونه راحتتر و سریعتر تصمیم بگیره.
کلمه کلیدیای که میخوایم در موردش بنویسیم چیه؟
یه نکته مهمی که میتونه خیلی عامل تعیین کنندهای برای تعیین طول مقاله وبلاگ باشه اینه که، ما در مورد چه کلمه کلیدیای میخوایم بنویسیم و این کلمه کلیدی چه قدر رقیب قَدر و چِقر داره. مثلا اگه ما میخوایم در مورد یه کلمه کلیدیای مثل “دیجیتال مارکتینگ” یا ” بازاریابی محتوایی” بنویسیم قطعا N تاااااااااااااااااا رقیب سرخت و آنچنانی داریم که محتواهای خیلی کاملی نوشتن و الان هم تو گوگل رتبه خوبی دارن. خب اگه ما بیایم یه محتوای 300 کلمه ای بنویسیم، میتونیم از اونها جلو بزنیم؟ با اصول فعلی سئو فکر نمیکنم.
اگر یادتون باشه من تو دوره تولید محتوای متنی از 0 ِ 0 به یه تکنیک اشاره کردم به اسم تکنیک آسمانخراش توی محتوانویسی . یعنی ما میام رقیبهامون رو بررسی میکنیم و میبینیم چه چیزهایی گفتن، ما اونها رو میگیم ( کپی نه ها) به اضافه اینکه کلی چیز دیگه هم اضافه میکنیم و محتوای خیلی کاملتری از اونها منتشر میکنیم. اینجوری اگر اونا مثلا یه ساختمون 2 طبقه باشن، ما میشیم یه ساختمون 8 طبقه، که بلندتر از اوناست و راحتتر دیده میشه. اگر اونا یه برج 10 طبقه باشن، ما میشیم یه آسمون خراش 40 طبقه و خیلی بالاتر از اونا میشیم. پس بعضی از کلمات کلیدی هستن که انقدر ریز و خاص و کم رقیب هستن، مثل “بررسی پای چپ مورچه نر آفریقایی “ 😆 که ما اگر 300 کلمه هم بنویسیم، هفته بعد یا شایدم فردا، رتبه 1 ایم. اما بعضی از کلمات هم هستن که نیازه ما یه مگاپست چند هزار یا چند ده هراز کلمه ای بنویسیم تا بتونیم بالا بیایم و سری در سرها بلند کنیم و دیده بشیم.
4 نوع استاندارد طول مقاله وبلاگ
مقالههای 500 تا 700 کلمه ای | Mini blog
این مقالهها طبق چیزی که من خوندم و جستجو کردم، کوچیکترین سایز مقالات وبلاگیای هستن که این روزها میتونن رتبه تو گوگل بگیرن ( البته قطعا استثنا هم هست تو این مورد ). این نوع محتواها معمولا بخش کوچیکی از محتواهای بزرگ تر هستن، که به صورت مستقل نوشته میشن و به محتوای اصلی لینک میشن.
این نوع مقاله های وبلاگ خیلی شبیه کپشن شبکه های اجتماعی هستن. راحتالهضم هستن و سریع نکته اصلی رو میشه ازشون گرفت. من این روزها بهترین نوع این مقالهها رو تو سایت« بهترین پاسخ» که مکمل سایت متمم هست میبینم، که در اصل جوابهای خیلی کوتاهی هستن به سوالات کاربرهایی که ممکنه با خوندن درسهای متمم براشون پیش بیاد.
مقالههای 1000 تا 1500 کلمه ای | Response Post
این محتواها اونهایی هستن که معمولا برای جوابدادن به یه سوال مشخص نوشته میشن و معمولا با کلمات کلیدیای نوشته میشن که رقابت کمی سرشون هست، چون در غیر این صورت باز هم خیلی احتمال کمی هست که بتونن رتبه بگیرن.
نوشتن این نوع مقالهها بستگی به Workflow وبلاگنویسی شما و اینکه چهقدر مراحل رو پیش رفتید، میتونه به زمان متفاوتی نیاز داشته باشه. من چون خودم معمولا ایده و منابع هر ایده رو از قبل آماده میکنم، برای نوشتن یه مقاله این سایزی، شاید چیزی حدود 30 تا 40 دقیقه زمان نیاز دارم.
مقالات 1500 تا 2500 کلمه ای | Staple Post
تو بازاریابی محتوایی این روزها به شدت این سایز مقالات باب شده و طرفدارهای زیادی داره. این روزها هر کارفرمایی رو میبینی و میگی خب میخوای سایز مقالات چه قدر باشه؟ میگه همین حدود 1500 تا 2500 کلمه باشه( که البته همونطروی که قبلا گفتم میتونه درست نباشه) .
و این هم بیشتراز اونجایی باب شد که چند تا تحقیق انجام شد و مشخص شد مقالاتی که حدودا تو این رنج سایز و کلمه هستن، میتونن به احتمال بیشتری رتبه بهتری تو گوگل بگیرن.
این مقالات بیشتر برای کلمات کلیدی ای استفاده میشه که میتونیم بگیم از لحاظ رقابتی، تو سطح متوسط هستن. مثلا، نه کلمه کلیدیشون “مورچه” است نه “بررسی خالِ پای چپ مورچه نر آفریقایی” شاید یه چیزی مثل این باشه ” انواع مورچه آفریقایی” 😉
به نظر من طبق همون چیزیکه گفتم، به شرط اینکه پیشزمینه ها آماده باشه، نوشتن این سایز مقالات چیزی حدود 2-3 ساعت باید از شما وقت بگیرن.
3500 کلمه به بالا | مگاپست ها یا Pillar postها
این مقالههای وبلاگ دیگه غول مرحله آخر محتوانویسی هستن. اینجاست که خیلی از نویسندههای تازهکار و بیتجربه، ممکنه از پسش بر نیان و تو گِل گیر کنن. چون واقعا نوشتن مثلا یه مقاله روان و جذاب 10.000 کلمه یا 20.000 کلمه و سازماندهی موضوعاتی که میخوایم در موردشون حرف بزنیم، اصلا کار راحتی نیست و از طرفی هم برای خیلی از نویسنده ها ممکنه این مقدار نوشتن در مورد یه موضوع خاص واقعا آزاردهنده و کسالتبار باشه. ( البته برای من که اصلا اینجوری نیست)
اینا دیگه از اون مقالاتی هستن که معمولا در طول ماه یکی دو تا بیشتر ازشون نمیشه نوشت و قطعا انرژی زیادی میبرن.
پیلارها یا مقالات هسته، مشخصا بر اساس کلمه های کلیدی بسیار پر رقابت و سخت نوشته میشن . مثل همون مثال “مورچه” یا مثال واقعیترش مثل ” تولید محتوا “، “سئو”، ” بازاریابی “، ” موفقیت”، ” فیتنس” یا خلاصه کلمات کلیدی اینچنینی و بزرگ، که قطعا محتواهای بسیار زیادی هم تا الان در موردشون تو وب فارسی نوشته شده.
باز هم اگر متوسط زمانیای که ممکنه طول بکشه رو بخوایم در نظر بگیریم، میتونم بگم که اگر باز تمام پیش زمینه ها مثل ایدهسازی و منبع یابی و Outline نوشتن و… انجام شده باشه، شاید چیزی حدود 7-9 ساعت نوشتنشون طول بکشه.
من خودم در طول ماه برای رایتینا و برندهایی که براشون محتوا مینویسم از همه این انواعی که گفتم استفاده میکنم و با هر سایزی محتوا مینویسم، چون کلا دوست ندارم خودم رو “محدود” کنم. شما چی؟ کدوم سایز فکر میکنید خیلی بیشتر نزدیکه به سبک محتوانویسیتون؟ من خودم 1500 تا 2500 کلمه یا حتی طولانیتر.