چند روز پیش یک بسته تخم مرغ خریدم و به خانه بردم و مثل همیشه روی کابینت آشپزخانه رهایش کردم .چند ساعت بعد که برگشتم و خواستم از تخم مرغ ها استفاده کنم چیزی دیدم که باورش برایم سخت بود …چشمانم برق زد ….یک تخم مرغ طلایی خیره کننده بین همه تخم مرغ های سفید تکراری …
شاید باورش سخت باشد اما همان جا بود………….درست میان همان تخم مرغ سفیدهایی که میلیون ها عدد از آنها بیرون از کارتن و هر جای دنیا وجود دارند، جا خوش کرده بود…
…
چرا این خواب را برای شما هم تعریف کردم ؟ چون دیدم چه قدر داستان حضور یک تخم مرغ طلا در بین میلیون ها تخم مرغ سفید و بی روح و تکراری میتواند شبیه داستان تولید محتوای خاص و جلب توجه کننده باشد
تا به حال فکر کردید، چرا بیشتر وبلاگها یا محتوای تبلیغاتی که میخوانید دقیقا مثل همان تخم مرغ های سفید همیشگی تکراری و خستهکننده هستند؟
نه تنها مزه تکراری دارند، بلکه شکل و الگوهای آنها هم یکسان است. به نظر میرسد هر کسی که احساس تنهایی می کند به سراغ ساختن وبلاگ و محتوا نویسی داخل آن می رود. متأسفانه سادگی در ساخت وبلاگ و محتوا گذاری رایگان نیز به این اشباع شدن اینترنت از این تخم مرغهای بیضی دامن زده است.
همه ما می دانیم که این روزها اینترنت و فضای آنلاین اشباع از محتواست.
اما هنوز هم مثل آن بسته تخم مرغ، بعضی وقتها، تخم مرغ طلایی هم میان آنها وجود دارد که می تواند چشم هر مخاطبی را به خودش خیره کند.
فکر میکنید چند درصد از وبلاگ نویسان و تولیدکنندگان محتوا به ترافیک، بازدید ایده ال و موقعیتی که دوست دارند در دیجیتال مارکتینگ برسند، دست پیدا میکنند؟
تنها 5 % ! این 5 درصد را هم به خاطر شما زیاد کردم که ناامید نباشید.
این 5 درصد اندک، همان تخم مرغهای طلا میان باقی تخم مرغها هستند. آنها توانستهاند که تمایز خودشان را به مخاطب دقیقا مثل رنگ طلایی درخشان و چشم گیر نشان دهند. شیوهای که اغلب مخاطبان عاشق آن هستند و دوستش دارند. این تخم مرغهای طلا به قدری وسوسه کننده هستند که دیگر تخم مرغها را هر چقدر هم که بزرگ و فریبنده باشند از نگاه مخاطبی که چهار چشمی غرق رنگ طلایی شده است، محو کند.
راه طلایی شدن محتوا، منحصر به فرد و خاص بودن است.
میدانم که بارها این جمله را در همه جا خواندهاید و آن را در ح یک نصیحت بی خاصیت تکراری میبینید اما ما در رایتینا قرار نیست فقط در حد حرف یک چیزی را بگوییم و از آن بگذریم ، بلکه در کنار هم یاد میگیریم که چه طور می توانیم با عمل به راهکارها به نتیجه دلخواه مان برسیم .
اما این را آویزه گوش مان کنیم که خاص بودن و منحصر به فرد بودن و تولید محتوای تاثیر گذار روی مخاطب قطعا فرآیندی نیست که بتوانید یک شبه به آن برسیم .
شما اگر این مقاله یا محتواهای مشابه را روزی 10 بار هم بخوانید و از حفظ شوید ، تا وقتی که خودتان شروع نکنید و تمرین نکنید مطمئن باشید به هیچ نتیجه ای نمی رسید و فقط مغزتان پر میشود از محتواهای تکراری و به درد نخور .
چگونه یک محتوای طلایی شبیه تخم مرغ طلایی در میان تخم مرغ های سفید و تکراری تولید کنیم ؟
ترفند اول : محتوا را جوری به مخاطب بگویید که تا به حال جایی به این شکل نشنیده باشد
باز هم شاید شما این متن را در حد یک شعار بدانید ، اما ایراد کار ما این است که این جملات را بارها و بارها می شنویم ولی از این گوش می گیریم و از آن گوش در می کنیم و به هیچ وجه در زمان تولید محتوا آن را اجرا نمی کنیم .
پس به جای تقلید بهتر است به همین شعارهای به ظاهر تکراری و بی اهمیت عمل کنید تا به نتیجه دلخواه تان برسید .
مثلا ما هم مثل خیلی از سایت ها و محتواهای دیگر می توانستیم همین مقاله را با این عنوان شروع کنیم که« 10 راهکار برای نوشتن یک محتوای خاص »، یعنی عنوانی که مشابه آن را ممکن است حداقل در 10 سایت دیگر هم ببینید ، اما موضوع تخم مرغ طلایی و خوابی که برایتان تعریف کردم قطعا تا مدت ها در ذهن تان باقی می ماند و این یعنی خاص بودن محتوا ، نه به این خاطر که کل محتوا یک چیز خارق العاده است که تا به حال هیچ کسی هیچی جایی نگفته است ، نه ، به این خاطر این محتوا خاص به نظر می رسد ، چون هیچ کسی این محتوا را به این شکل به شما نگفته است .
برای روشن شدن بیشتر این موضوع بیایید نگاهی به سایت آشپزی Thug Kitchen که مثالی خوب و متفاوت از نحوه بیان خاص محتوای تکراری است، بیندازیم:
کافی است که کلید واژه «دستور آشپزی» را در گوگل جستجو کنید تا میلیونها صفحه وبسایت که همگی با واژههای پیچیده از هم زدن و مخلوط کردن تخم مرغ و برش دادن گوشت و.. صحبت میکنند را مشاهده کنید. لحنی که میتوانم به جرئت بگویم در 99 % وبسایتها و برندها در دنیای کسب و کار آنلاین یکسان است.
اما Thug Kitchen، با یک صدای برند متفاوت شروع به صحبت و آموزش آشپزی میکند. این سایت که عرضه کننده دستور غذاهای گیاه خواری است، با زبانی بسیار عامیانه و خودمانی و خالی از هر گونه کلمات پیچیده و حتی گاهی با کمی چاشنی بی ادبی و +18 صحبت کردن با مخاطب خودش حرف می زند . و همین نوع لحن متفاوت و خاص باعث شده است که اکنون Thug Kitchen تبدیل به یک سایت موفق شود که ما آن را برای شما مثال بزنیم.
در این سایت عنوان های عجیب و غریب با شبیه سازی های خاصی مثل شباهت همسایه تان به یک بیکین !! تا… پیدا کنید که هرکدام از آنها می تواند نشان از خاص بودن لحن این وب سایت برای یادگیری آشپزی باشد .
مسلماً مادربزرگ 80 ساله من و شما دنبال گرفتن« دستور پخت بیف استراگانوف» از اینترنت نیست و مشخصا بیشتر قشر جوان تر دنبال دستور غذایی هایی این چنین هستند ؛ و مشخصا هم این قشر بین خودشان یک زبان خاصی دارند که اگر مخاطب هدف یک سایتی بیشتر این نسل باشند باید با زبان خودشان با آنها صحبت کند تا بتواند نظر آنها را جلب کند .
و البته قرار نیست شما هم الزاما رو به این نوع محتوا بیاورید چون قطعا ممکن است در مورد مخاطب شما جواب ندهد .
مثالی از سایت فروش و بازاریابی آنلاین هم بیاوریم که شما فکر نکنید چون موضوع ما تخم مرغ طلایی بوده است، فقط در حیطه غذایی میتوانید طلایی باشید.
در دنیای تجارت B2B یا کسب و کارهایی که مشتریان آنها کسب و کارهای دیگر هستند نه مردم عادی هم نمونه بارزی از صدای برند متفاوت سایتی به نام Copyhackers است.
جونا ویب (Joanna Wiebe) و کپی رایترهای این سایت، با زبانی ساده، به دور از پیچیدگی، کوچه و بازاری و امروزی با ادویه خنده و شوخی، نکات و راهنمای کپی رایتینگ را به مخاطبان دیکته میکنند. اگر مطالب آنها را بخوانید، متوجه میشوید که برای درک صحیح برخی از عبارتها میبایست ساعتها داخل کوچه و خیابانها چرخ زده باشید تا به گوشتان این اصطلاح خورده باشد؛ اما تجربه نشان داده که این اصطلاحات به جای دور کردن مخاطب او را جذب میکند.
و زمانی که یکی از مقالههای این وبلاگ را به پایان میرسانید، احساس میکنید که با دوست صمیمی خود داخل میهمانی و تولد یکی دیگر از دوستانتان به بحث در مورد موفقیت در دنیای دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی اینترنتی مشغول بودید. این وبسایت، درخشش خاصی در میان سایتهای تکراری و پر از نکات و واژههای پیچیده و قلمبهسلمبه دارد.
روش رسیدن به یک لحن خاص برای محتوای طلایی
- رقبای موفق خودتان را تحلیل کنید. 10 یا 20 وبلاگ را در زمینه کاری خودتان پیدا کنید ( هدف ما محتوای متنی است اما میتوانید به ویدئو، پادکست یا هر محتوای دیگر هم توجه کنید) (موفقها را و آنها را در یک صفحه از دفترچه خودتان یادداشت کنید، دفترتان برگ کافی برای تحلیل این سایتها داشته باشد.
- رقبای شما چه لحنی دارند؟ سه تا پنج مورد از ویژگی های خاص آنها را در صفحه ای زیر آدرس سایت آنها یادداشت کنید. آیا بیادب هستند؟ آیا کاملاً کت و شلواری سخن میگویند؟ کلمات را پیچیده ادا میکنند؟ اگر چند لحن گفتاری دارند، همگی را به ترتیب از بیشترین به کمتری در زیر آدرس سایت یا برند آنها بنویسید.
- مشخصات «سخنگوی» یا تولید کننده محتوای سایت اعم از سن، جنسیت، شغل و عنوان شغلی و صفات شخصیتی او را برای هر یک از رقبا قبل از شخصیت بخشی به برند خودتان، تشخیص و یادداشت کنید.
- صفات مشترک شخصیت رقبای خودتان را یادداشت کنید.
- پرسونای برندرا با توجه به همه این مواردی که یادداشت کردید پیدا کنید . اگر همه رقیبان شما با لحنی سنگین و پیچیده سخن میگویند، لحن ساده و واضحتر را برای خودتان انتخاب کنید. اگر برندهای رقیب همگی سعی میکنند با صمیمیت صحبت کنند، شما میتوانید با لحنی پر از اعتماد با آنها سخن بگویید .
ترفند دوم : هم رنگ و هم شکل جماعت نباشید
همه رقیبان شما در دنیای کسب و کار اینترنتی حوزه ی فعالیت شما، مقالات و متنهای 500 کلمهای مینویسند؟
خب چرا شما 5 عدد از 500 تا را با هم ترکیب و یک 2500 کلمهای متفاوت و ارزشمند نمی نویسید ؟
یا چرا 200 کلمهای نمینویسید؟
چرا بر خلاف نوشتار همیشگی محتوای آموزشی، آموزش های خودتان را با داستانی بیان نمیکنید؟
پس یکی دیگر از روشهای تبدیل شدن به تخم مرغ طلایی محتوا ، منحصر به فرد بودن در فرمت یا شکل ارائه محتوا و قالببندی آن است.
برای مثال میتوانیم بلاگ برنادت جیوا (Bernadette Jiwa) در مورد برند داستانسرایی با عنوان The Story of Telling را مثال بزنیم که هدف اصلی آن کسب درآمد و جذب مخاطب از طریق بیان داستانها و روایتها است:
تصورتان از داستانسرایی چیست؟ نوشتههای طولانی و بلند که برای پایان رساندن آنها به چند لیوان قهوه و مقدار زیادی تخمه نیاز دارید، نه؟ اما برنادت همه قالبهای ذهنی شما را در هم میشکند و با بیانی در حد 50 تا 300 کلمهای، داستانهایی روایی، انگیزشی و زیبا را به مخاطبان منتقل میکند. شکستن قالبهایی که خودمان ساختهایم، محدودیتهای زیادی را برطرف میکند. البته این شکستن قالب و تغییر آن نباید به گونهای باشد که خدشهای به بدنه نوشته وارد کند و در نهایت باعث تحویل دادن نوشتهای بیمفهوم هر چند با قالبی متفاوت شود.
بیایید یک مثال دیگر در مورد تغییر قالب همیشگی و متداول برای بیان محتوا را با هم بررسی کنیم. روی سایت Design Clever کلیک کنید تا وارد دنیایی از کلمات به زبان تصاویر شوید. ابتکاری که توسعه دهندگان این وبلاگ برای خاصتر شدن خودشان از آن استفاده کردهاند و به شدت هم مورد توجه طراحان گرافیک قرار گرفته است.
اما شما باید چه کار کنید که بتوانید قالب و ساختار جدید به نوشتههای خودتان بر خلاف آنچه که دیگران انجام میدهند، بدهید؟
روش رسیدن به یک قالب و شکل خاص در تولید محتوای طلایی
- به سراغ صفحهای که در آن برند و وبسایتها را برای تغییر لحن بیان خود نوشته بودید بروید و یک صفحه دیگر به عنوان ساختار و فرمت نوشتار باز کنید.
- ساختارهای تکرار شده، قالبهای مشترک را میان آنها یادداشت کنید و با دقت نگاه کنید.
- تصوراتی که از دیگر تولیدکنندگان محتوا و برندها در دیگر شاخههای کسب و کار آنلاین دارید، مرور کنید. آیا قالب و ساختاری متفاوت دیده اید که میخواهید آن را به حیطه کاری خودتان وارد کنید؟ (مثل گرافیک های خاص به بازاریابی آنلاین). اگر موردی سراغ ندارید، بهترینهای هر حوزه کار را پیدا و آنها را بررسی کنید. هر قالب جذاب را یادداشت کنید.
- خلاق باشید، سعی کنید از قالبهای معمولی که رقیبان شما استفاده میکنند پرهیز کنید و قالبهای متفاوتی که در دیگر حوزههای کاری دیدید را با محتوای برند خودتان ترکیب کنید. خلاقیت را جایی نمیفروشند، به مغز خودتان فشار بیاورید.
محتوای طولانی بهتر است بنویسیم یا کوتاه ؟
ترفند سوم :یک نیچ Niche واقعی باشید
نیچ شدن یعنی کنار کشیدن از صحنه رقابت بزرگان بازار کاری خود و گشتن به دنبال پیدا کردن بازاری غیراشباع و تشنه برای یک کالا یا خدمات ، پس اگر هنوز تشنه رقابت با بزرگان حوزه کاری خودتان یا بلاگ های مشهور هستید، این قسمت را نخوانید.
نیچ مارکتینگ، مفهومی نیست که به سادگی از کنار آن عبور کنیم. نیچ، جاویژه یا گوشه، اصطلاحی است که بازاریابها از آن برای کشف گوشههای پنهان و اشباع نشده هر کار و حرفهای استفاده میکنند.
با تمرکز روی نیچ برندینگ یا نیچ مارکتنیگ، شما انرژی و توان خودتان را روی پیشرفت در راه فرعی خواهید گذاشت که شانس بیشتری برای رسیدن به مقصد نسبت به راه اصلی در آن دارید.
مثال ساده از نیچ شدن، فروختن بیل و کلنگ به جویندگان طلا، در زمان اوج اکتشافات طلا بود. اگر بتوانید در نیچ یا جاویژه ای که انتخاب کردهاید، پیشرفت کنید، میتوانید یک رهبر شناخته شده در آن زمینه باشید.
در تعریف نیچ مارکتینگ میگویند که هدف آن، ایجاد کسب و کار موفق در بازار کوچک است. فعلاً این تعریف را در ذهن خود داشته باشید. به سراغ یک مثال عینی در این مورد میرویم. سایت Nerd Fitness برندی است که فعالیت اصلی آن در زمینه فروش و آموزش تناسب اندام به همه … نه.. برای افراد مبتدی و Nerd است؛ یعنی به جای اینکه کل بازار نیازمندان به تناسب اندام را هدف قرار دهد، یک هدف واضحتر با عنوان بدنسازان و جویندگان تناسب اندام تازهکار و ناوارد را انتخاب کرده است.
مثال بعدی، وبسایت Trade Knowledge Exchange است. همانطور که از اسم آن پیداست، باید تغییرات اقتصادی به واسطه یک تغییر دیگر را گزارش کند؛ اما این وبسایت تصمیم گرفته است که به طور تخصصی به موضوع خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و اثرات آن روی کسب و کارهای مختلف را بررسی کند. کمتر برند و وبسایتی سراغ داریم که به این شکل به مسئله اقتصادی این چنین مهم پرداخته باشد.
اما شما برای نیچ شدن چه کاری باید انجام دهید؟
روش پیدا کردن نیچ برای تولید محتوای طلایی
- از مخاطبان خودتان سؤال کنید. آنها بخش مهمی از کسب و کار شما هستند، حق بدهید که بتوانند نیازهای خودشان را به شما بگویند البته این نیازها باید در جهت وبلاگ و برند شما باشند و از آنها بخواهید که نیازهای خود را از ریز تا درشت بیان کنند.
- نیچ یا گوشهای که بیشتر مخاطبان به عنوان نیاز اشاره کردهاند را یادداشت کنید یا به خاطر بسپارید و از امروز برای رفع آن نیاز هر چند کوچک تلاش کنید.
- در مورد هر چیزی که مخاطب از شما میخواهد متخصص شوید. با دیگرانی که در این زمینه کار میکنند ارتباط برقرار کنید. بارها با خودتان بگویید اگر خودتان این مشکل را داشتید چه میکردید؟ آیا راهحلهای شما قابل اجرایی شدن هستند؟ یا نه. روزی که فهمیدید میتوانید دیگران را موعظه و راهنمایی کنید، شروع به انتشار مطالب و محتوا در این حوزه کنید.
ترفند چهارم : یک سیندرلا در چشم مخاطب باشید!!
باور کنید یا نه، به هر حال این یک واقعیت است که اولین نمایی که مخاطب از وبلاگ شما میبیند، تصاویر و محتوای بصری شماست. پس آن را بیاهمیت ندانید. تا جایی که امکان دارد جذابیت بصری در صفحات اول وبسایت ایجاد کنید. اگر هیچ خلاقیتی ندارید بد نیست سری به وبلاگ هایی مثل Pando یا Help Scout بزنید .
اگر نگاه کردید، متوجه شدید که بیشتر از متن، عکس روی وبلاگ به کار رفته است. به طوری که در Pando خلاصهای از یک نوشته به همراه تصویری جذاب از آن برای کشاندن مخاطب به داخل وبلاگ و دیدن مابقی محتوا تله گذاشته شده است. وبلاگ Help Scout نیز همینطور.
اگر تصاویر این دو وبلاگ هیچ شوقی در شما بیدار نکرد، میتوانید به عکسهای بزرگ و رنگی در وبلاگ Brit+Co نگاه کنید.
هنوز موتور خلاقیت تان روشن نشده است؟ آخرین پیشنهاد من وبلاگ ETQ است، شاید یک ترکیب مینیمالیستی کاری کند و شما را به حرکت وا دارد تا در تغییر قالب بصری وبلاگ کاری کنید.
اصلاً دوست نداشتم، شما را در اتاق تاریک خلاقیت تنها بگذارم. این ولی آخرین مثال من برای شما هست، وبسایت The Creative Copywriter از فرمت قدیمی عکس برای جذب مخاطبان امروزی بهره گرفته است.
خب حالا که خلاقیت و انگیزه کافی برای تغییر در محتوای بصری برند و وبلاگ خودتان پیدا کردهاید، بیایید با هم راهحل این تغییر را کشف کنیم.
روش سیندرلا شدن در چشم مخاطب و تولید محتوای طلایی
- جا پای موفقها بگذارید، به سراغ وبلاگهایی (بدون در نظر گرفتن حوزه کاری) که شما را به واسطه داشتن محتوا بصری جذاب، شیفته خود کردهاند، بروید. درباره آنها خوب فکر کنید. ببینید که چه آرایشی جذابیت بصری در آنها ایجاد کرده است. آیا وبلاگی وجود دارد که شما با دیدن اولین صفحه آن احساس آرامش کنید؟ به این فکر کنید که چرا این وبسایت متفاوت است؟ چه گرافیک و خلاقیتی در آن استفاده شده است؟ فضاهای خالی و منفی چگونه در آن پر شدهاند؟
- به سراغ وبسایتهایی که در دفترچه خودتان یادداشت کرده بودید برگردید. در کنار ستونهای شخصیت برند و ساختار، ستون جدیدی با عنوان ویژگی بصری بسازید و چند ویژگی از آنها را یادداشت کنید.
- حالا گزینههای 1 و 2 را با هم ترکیب کنید. ویژگیهایی که در هویت بصری برند هم نوعان بود را در داخل هویت بصری سایتهای جذاب بریزید و هم بزنید تا در نهایت مخلوطی ، از هر دو داشته باشید. این شالوده را به یک طراح برند بدهید تا برای شما قالبی کلی برای محتوا و تصاویر در همه قسمتهای سایت طراحی کند. به یاد داشته باشید که موفقیت در گرو تکرار و پایداری است.
ترفند پنجم برای تولید محتوای طلایی : از یک واسط متفاوت برای ارتباط با مخاطب استفاده کنید
واسطه ها در تولید محتوا هر چیزی هستند که می توانند پیام شما را به مخاطب انتقال بدهند و از او درخواست انجام کاری را بدهند مثلا دکمه های CTA یا باکس های جمع آوری ایمیلی و…
ما علاقه داریم، همیشه و همیشه راهی که کل دنیا رفته است را برویم، این طبیعت انسان است که پیروی کند اما باید بدانید که در این مورد پیروی کردن شما چیزی به جز یک برند ضعیف برای تان چیز دیگری نخواهد داشت . چه میشود اگر یکبار خلاف جریان آب و همه ماهیهای دیگر شنا کنید؟ آب شما را نخواهد کشت، شاید حتی قویتر هم کرد.
اگر توانستید، خلاف آب شنا کنید، متوجه خواهید شد که برند خاص و محتوای خاص دارید و دیگران حسرت شما را میخورند اما جرئت شما را ندارند.
مثلا به جای اینکه همیشه برای خرید از دکمه های یکنواخت « خرید » یا « افزودن به سبد خرید » استفاده کنید مثلا از محتوای « من میخرم » استفاده کنید .ا
یا بیایید نگاهی به یکی از این واسطه های خلاق بیندازیم. سایت Orbitz که در زمینه گردشگری فعالیت دارد به جای روش همیشگی درخواست از کاربر برای عضویت، یک روش بهتر کشف و اجرا کرده است، روش دوستیابی در سفر.
مخاطبان با وارد کردن ایمیل و نام خود، منتظر میشوند تا سایت برای آنها یک مورد مناسب برای سفر در مقصد مشترک پیدا کند. دقت کردید چه شد؟ مخاطب بدون آنکه از وارد کردن ایمیلش ناراحت باشد با لبخندی بر پهنای صورت و به امید پیدا کردن یک رفق و یک همسفر ایمیل خودش ار وارد میکند و بعد هم بارها و بارها به این سایت برای پیگیری قطعا سر می زند . هرچه تعداد مخاطبان مشتاق بیشتر شود، لیست ایمیل ها برای ایمیل مارکتینگ بهتر و بهتر میشود.
برای مثال،به عنوان یک سایت گردشگری، با گرفتن ایمیل مخاطب به او وعده بدهید که کارت پستالی از شهرهای مختلف میتواند به دوستانش در دیگر کشورها ارسال کند. این کارت پستال لازم نیست فیزیکی باشد، یک افزونه ساده میتواند کارت پستالهای ایمیلی جذابی درست کند. بدون هیچ زحمتی از کاربر خودتان، ایمیلش را دریافت خواهید کرد.
چگونه یک واسط خلاقانه بسازیم ؟
- دفتری که وبسایت و برندهای حیطه کاری خودتان را در آن یادداشت کرده بودید، دوباره باز کنید. صفحهای دیگر به ویژگیهای آنها با عنوان واسط یا رابط اضافه کنید. شیوه برقراری ارتباط آنها با مخاطبان را یادداشت کنید.
- هر چیزی که به نظرتان تکراری میرسد را باید از میان گزینههای پیشنهادی برای استفاده روی وبلاگ خودتان، حذف کنید. آنهایی که کمی خاص و متفاوت هستند را روی وبلاگ استفاده کنید. هر چند پیشنهاد من به شما استفاده از قدرت خلاقیت و خلق یک رابط جدید است.
خب این هم ترفند آخر ما در مورد تبدیل شدن به یک تخم مرغ طلای محتوا بود؛ اما علاوه بر موارد بالا که در موردان صحبت کردیم به این چند مورد هم دقت کنید :
من یک تولید کننده محتوای طلایی واقعی هستم چون..
به مخاطبانم اهمیت میدم
هر تفاوت و تمایزی که روی محتوای خودتان ایجاد میکنید باید بر اساس خواسته ی مخاطب و به هدف رفع نیاز او باشد. اگر قرار است تخم مرغ بفروشید، آن قدر از خودتان دور نشوید که به جای فروختن غذای تخممرغی، غذای گوشتی بفروشید. از حوزه کاری خودتان و مخاطبانتان خارج نشوید. همه موارد پنجگانه که در بالا به آنها اشاره شد، بدون در نظر گرفتن مخاطبان پوچ و بیهوده هستند. هدف شما سودآوری است و هدف مخاطب سود کردن، پس در عین حال که اهداف جداگانهای دارید، شما وظیفه دارید به اهداف مخاطب هم توجه کنید.
معتبرم
هر خلاقیتی که به خرج میدهید باید در راستای قوانین برند و هسته اصلی مجموعه باشد. هیچ وقت خودتان را از محدوده برند خارج نکنید و دست به هر کاری برای ایجاد تفاوت نزنید. مطمئن باشید که اگر مخاطبان بدانند، ذرهای از اعتباری که برای شما پیش خود ساختهاند، کم کردهاید، هیچ وقت به سراغ شما نمیآیند، حتی اگر متفاوتترین برند دنیا باشید. طرفداران باوفای شما هرچقدر معتبرتر باشید به شما بیشتر نزدیک میشوند.
ثابت قدم هستم…
تصور کنید پادکست یا وبلاگی که هر روز به آن سر میزنید و مطالب آن را میخوانید به یکباره، محتوا، شخصیت برند، جلوه بصری و هر آنچه که قبلا آنها را در دوست داشتید را عوض کرده باشد. شاید کمی جا بخورید، اما کمکم عادت میکنید. دوباره فردای آن روز، یکبار دیگر چوب تغییرات به سر وبلاگ میخورد و همه چیز عوض میشود. دیگر تحمل نمیکنید و عطای آن را به لقا میبخشید.
پس، اگر قرار است تغییر کنید، ثابت قدم باشید. هر روز تغییر نکنید و یکبار برای همیشه تغییر کنید. همچنین تغییرات را در همه بخشهای سات و برندتان ایجاد کنید. اینکه هر بخش از وبلاگ به بک لحن با مخاطب صحبت کنند، اصلاً جذاب و دلربا نیست.
۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
نمیدونم مطلب ترجمه بود یا گردآوری اما به شخصه از خوانشش و به خصوص مثالهایی که زده شده بود لذت بردم