« غول نوشتن محتوای جذاب خودتان را همین حالا با این روش ها بیدار کنید تا به جای اینکه انعکاس صدای دیگران باشید صدای اصیل خودتان باشید »
این شعار نیست ها !
واقعا می توانید . امتحان کنید.
البته همه چیز به سادگی گفتن این جمله نیست، گاهی عمل کردن به یک جمله ساده مثل «خودت باش» ممکن است به اندازه بالا بردن سنگ چند تنی از یک سطح شیبدار سخت و نشدنی باشد؛ اما این به این معنی نیست که غیر ممکن است و فقط باید تلاش مان را بیشتر کنیم .
البته همین حالا می توانم ذهن تان را بخوانم و می دانم که در ذهن شما هزاران سؤال بیجواب در مورد خاص بودن و تکراری ننوشتن محتوا وجود دارد. شما با خودتان هر روز مرور میکنید که: « عزیزم این بار دست به کیبورد نشو، مگر اینکه خاص و متفاوت باشی! » اما نتیجه چه شده است؟ همان چیزی که دیروز و هفته پیش و سالهای قبل بود. حتی بارها اینترنت را جستجو و زیر و رو کردید تا بتوانید معجزه، معجون یا شربتی برای تغییر دادن لحن خودتان و برگرداندن آن به «لحن شخصی» خودتان پیدا کنید، اما نشد که نشد.
رسیدن به لحن و صدای خودتان در نوشتن محتوا، چیزی نیست که دکمهای پنهان روی بدن شما داشته باشد. صدای درونی شما، هالک سبز رنگی است که باید آن را بیدار کنید، اما نه با خواندن یا تکرار جملههایی مثل خودت باش و خاص باش !
خب همین حالا زمانی است که باید به کمک این تکنیک ها به غول درون خودتان که مسئول نوشتن محتوای جذاب است سیخونک بزنید و بیدارش کنید
8 روش نوشتن محتوا جذاب برای موضوعات وعنوان های تکراری و نخ نما
به محتواهای زمخت و تکراری جان ببخشید و یک محتوای زنده خلق کنید
یکی از روش های جذاب سازی محتوا برای مخاطب این است که کاری کنید که مخاطب با محتوا ارتباط برقرار کند . یعنی به جای مفاهیم و اطلاعات زمخت و غیر قابل فهم همه چیز را برای مخاطب مثل خیلی از مسائل روزمره ی زندگی ساده سازی کنید .
روح و جان بخشیدن به اشیاء، مفاهیم و موضوعات قطعا آن را برای خواننده جذاب میکند.
و این جذاب بودن از همان دوران کودکی و از وقتی که دوست داشتیم عروسکهایمان با ما حرف بزنند و با ما بازی کنند،با ما به بزرگسالی آمده است و مطمئن باشید اگر به عنوان یک تولید کننده محتوای حرفه ای این توانایی را داشته باشید که بتوانید مفاهیم سخت و پیچیده را به شکل ملموس تر بیان کنید، می توانید هر موضوع تکراری و حوصله سر بر را برای مخاطب به یک بازی هیجان بر انگیز و جذاب تبدیل کنید و همیشه محتوای شما پر بیننده و پر مخاطب باشد .
چند تا مثال برای این تکنیک :
مثال اول در مورد ایده های زیبای تیم اوربن (Tim Urban) برای جان بخشیدن به محتوا و مفهوم ها در سایت خودش یعنی waitbutwhy.com است . تیم اوربن هر نوع محتوایی را با جان بخشیدن به شخصیت های داستانش و مفهومی که به دنبال انتقال آن به مخاطب است جذاب و دوست داشتنی میکند .
مثلا در یکی از پست هایش که می خواهد در مورد موضوع اهمال کاری صحبت کند . به جای آنکه از مفاهیم کلیشه ای و بی خاصیت و شعار گونه « اهمال کاری به شدت بد است » ، « از همین لحظه کاری را که می خواهید انجام بدهید را شروع کنید » یا « آدمهای اهمال کار همیشه بی نظم و ناموفق هستند » و… استفاده کند ، با نقاشی و جان دادن به یک کاراکتر احمق که همیشه اهمال کار است این مفهوم را انتقال داده است .
تیم اربن Tim Urban به کمک نقاشی های ساده و نشان دادن تفاوت مغز آدم اهمال کار با مغز آدمی که اهمال کار نیست به مخاطب نشان می دهد که چه طور می شود که یک آدم اهمال کار همیشه ناموفق است و در مغزش چه کسی فرمانروایی میکند!
او با استفاده از یک انسان کارتونی مغز یک تعلل کار همیشگی را نشان میدهد که چطور در زندگی خود بارها و بارها تعلل میکند و چه دلایلی برای کار خود میتراشد. شاید تعلل مفهومی ساده باشد، اما نمیتوانید آن را به زبان سخت و دشواری که همیشه دیگران بیان کردهاند، جذاب و متفاوت بیان کنید.
اگر او هم مثل خیلی از ماها تصمیم میگرفت که برای گفتن مزایای انجام کارها بدون اهمال کاری دوباره همان حرف های تکراری و خسته کننده را بزند قطعا این صفحه و این محتوای او هم در حال خاک خوردن بین هزاران محتوای سایت غیر جذاب دیگر بود .
یا مثلا ما در رایتینادر مقاله —->>> آیا شما هم دچار «سندرم ایمپاستر » در تولید محتوا هستید ؟ از همین تکنیک استفاده کردیم و به جای حرف های نصیحت وار در مورد اینکه سندرم ایمپاستر چه قدر بد است و چگونه مانع رشد شما می شود، به بیماری سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) جان بخشیدیم و شروع به صحبت کردن با او کردیم :
…
«تصمیم گرفتم کمی با این صدای درون مغزمان، رابطه نزدیک تری برقرار کنیم و ببینیم حرف حسابش چیست . برای اینکه احساس صمیمیت بیشتری با این صدای مزاحم کنیم آن را از این به بعد به اسم کوچکش صدا میکنیم .اسم کامل او «سندرم ایمپاستر Imposter Syndrom » است . اما ما او را « ایمپ »صدا میکنیم . اگر شما هم هنگام نوشتن یا انجام دادن کارهایتان مدام خودتان را با دیگران مقایسه می کنید و در ذهن خودتان فکر میکنید که نسبت به دیگران در سطح بسیار پایینتری هستید و هیچ وقت نمیتوانید موفق شوید، یک «ایمپ» درون مغز خود دارید.»
…
پس برای شروع تولید محتوا جذاب و خواندنی یک موضوع تکراری که احساس میکنید میتوانید به آن جان بدهید را انتخاب کنید. از تخیل و قدرت خیال خودتان استفاده کنید، دست و پا برایش بگذارید، تکانش بدهید و روح درونش بدمید. آرام آرام که بیدار شد، برای مخاطب خودتان آن را دوباره توصیف کنید.
و اگر این تکنیک برای آموزش تولید محتوای جذاب را خواندید ولی حس کردید که نمی توانید آن را اجرا کنید اصلا نگران نباشید چون تکنیک های بیشتری هم داریم
با محتوانویسی کنجکاوانه مخاطب را سر دوراهی بگذارید
دکترا گرفتن یا راه اندازی کسب و کار ؟ پرسپولیس یا استقلال ؟ شروع یادگیری موسیقی یا نقاشی ؟ خواندن کتاب کاغذی یا ایبوک؟ ….
همیشه بر سر دو راهی قرار گرفتن میتواند موضوعات تکراری را به چالش بکشد و مخاطب را وادار به فکر کردن کندو اشتیاق او را به ادامه خواندن و دنبال کردن موضوع بیشتر کند . پس شما هم می توانید از تکنیک دو راهی ایجاد کردن و یا چالش ایجاد کردن برای مخاطب استفاده کنید و نقاط ضعف و قوت هر کدام از مسیرها یا انتخاب ها را با هم مقایسه کنید و در نهایت به خواننده بگویید که به نظر شما فکر میکنید کدام یک این موارد برای او مناسب تر است یا هر یک در نهایت چه ثمرهای برای او خواهند داشت.
به این مثال توجه کنید:
دو دسته تولید کننده محتوا در این دنیا وجود دارند، آنها را مقلد و خلاق مینامم. مقلد کسانی هستند که از الگوهای همیشگی برای نوشتن استفاده میکنند. خلاق چه کسانی هستند؟ همانهایی که الگوهای خاص خود را میسازند و دیگران از آنها تقلید میکنند. شما جزو کدام دسته هستید ؟
همانطور که خواندید، با یک جداسازی ساده و ایجاد دوراهی ، می توانیم روش تولید محتوای را در ذهن مخاطب به چالش بکشیم و کاری کنیم که او دنبال این باشد که در نهایت خوب است که جزو کدام دسته باشد !
در بین جستجوهایی که برای نوشتن این مقاله انجام میدادم به مقاله The Crossroads of Should and Must برخوردم که نویسنده آن الی لونا است.
لونا از یک «تفاوت نگارشی » برای بیان مفهوم و محتوایی که تکراری است استفاده میکند. او از تفاوت دو عبارت Should و Sure برای بیان میزان تمایل افراد برای رسیدن به موفقیت و انجام کارهای روزانه استفاده میکند. همانطور که میدانید Should در مواردی که باید همراه با کمی حالت تردید است استفاده میشود و Sure برای زمانهایی است که باید بیچون و چرا کاری را انجام دهید. او حتی از یک تابلو دو راهی هم برای بیان کردن واضح گفتههای خودش استفاده کرده است، نگاه کنید:
یا مثلا وال استریت ژورنال در یکی از نامه های فروش اش که برای مخاطب ها ارسال میکند از همین ترفند ایجاد دوراهی و ایجاد حس قضاوت کردن در ذهن مخاطب برای خوانده شدن بیشتر این نامه فروش استفاده کرد و نتیجه عجیب و غریب بود !! فروش 2 میلیارد دلاری!!
این نامه با روایت زندگی دو جوان که تقریباً شبیه هم هستند، شروع میشود. در ادامه داستان یک دو راهی بر سر راه هر کدام از این افراد قرار میگیرد. و هر کدام راهی را انتخاب میکنند و بر اساس همین راه….
خب بدون شک این نوع داستان انقدر برای مخاطب جذاب بوده و دنبال کرده که در نهایت به یک فروش اینچنینی تبدیل شده است .
همیشه قضاوت کردن با کنجکاوی همراه میشود و باعث خواهد شد که مخاطب تا پایان همراه شما باقی بماند و قدم به قدم دو کاراکتر را همراهی کند.
دفعه بعدی که شروع به نوشتن مقاله با موضوع تکراری میکنید تلاش کنید یک دو راهی تعریف کنید و با ایجاد حس کنجکاوی و قضاوت کردن در ذهن مخاطب محتوای خواندنی تر تولید کنید .
با نوشتن محتوای طنز جوری مخاطب ها را بخندانید که دل درد بگیرند 😀 😆
طنز پردازی در نوشتن عنوان هایی که همه آنها را به شکلی کاملاً رسمی و تکراری می نویسند ، روش دیگری برای ایجاد تمایز بین محتواهای معمولی و محتوای جذاب و خواندنی است. این شوخ طبعی میتواند در شروع نوشته باشد تا به مخاطب نشان دهد که متن پیش روی او کاملاً متفاوت از هر محتوای مشابه دیگری است.
خواندن یک مطلب طنز، با وجود اینکه دارای درون مایه خنده است اما میتواند نکات مهمی را به مخاطبان آموزش و انتقال دهد یا مفهومی را در آنها القا کند.
همانطور که نوشته را با طنز شروع کردید، ادامه دادن آن هم با طنز میتواند عالی باشد؛ اما نباید طنز را با هجو و شوخیهای ناموزون و حرفه های 00000 اشتباه بگیرید .
و اگر حس میکنید که دچار زیادهروی در طنز پردازی شدید و از موضوع اصلی کمکم دور میشوید، به سرعت شیر فلکه خوشمزگی و بانمکی خودتان را ببندید و به موضوع اصلی برگردید.
نوشتهای که بدون هیچ استعدادی در طنز پردازی نوشته شود، در نهایت فقط خواننده را خسته خواهد کرد. پس اگر فردی کاملا جدی هستید که در عمر خودتان نه به یک شوخی خنده اید و نه تا به حال یک جوک یا حرف بامزه زده اید به شما قطعا توصیه میکنم از این تکنیک همین حالا عبور کنید و از روش های دیگر برای جذب مخاطب استفاده کنید، اما اگر در جمع های زیادی اسندآپ کمدی اجرا کرده اید یا حتی با چند جمله کل مجلس را از خنده ترکانده اید قطعا می توانید یکی از حرفه ای های نوشتن محتوای جذاب به روش طنز و شوخی باشید.
برای نوشتن محتوای طنز هم تکنیکهایی وجود دارد که در ادامه به دو مورد از سادهترین آنها اشاره میکنیم.
تکنیک اول نوشتن محتوای طنز : قانون سهگانه
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا عدد 3 اینقدر مهم است؟
کمدین ها همگی می دانند که ۳ جالبتر از ۲ است. نویسندگان مشهور دنیا هم می دانند که ۳ بسیار هیجان انگیزتر از ۴ است. استیو جابز هم در تجربه چندین ساله اش به این نتیجه رسیده بود که ۳ بسیار متقاعد کننده تر از ۵ است. به هر فیلم، کتاب، بازی و یا سخنرانی بی نظیر که توجه میکنید در نایت می بینید که از همین قانون ۳ تبعیت می کند.
الکساندر دوما رمان مشهورش را ۳ تفنگدار نامید نه ۵ تفنگدار.
در فیلم کمدی معروف و خنده دار امریکایی، ما سه کله پوک داشتیم، نه ۲ کله پوک.
در یونان باستان براساس افسانه ها سرنوشت خدایان و انسان تحت کنترل موجوداتی موسوم به ” 3 چهره ” است
و…
این « 3 جادویی » چه چیزی در خود دارد؟
به صورت یک قانون نانوشته و بر اساس تجربه نشان داده شده است که ارائه نهایتا 3 نکته در هر سخنرانی یا محتوا می تواند مخاطب را بیشتر از هر زمان دیگری درگیر موضوع کند
عدد 3 کمترین تعداد برای ایجاد یک الگو است و به همین خاطر هم نویسنده های طنز و کمدینها به این طریق میتوانند ذهن ما را با ایجاد یک الگوی ذهنی سهگانه، غافلگیر کنند. آنها اغلب از عناصر اول و دوم برای داستانگویی و از المان سوم برای خنداندن شما استفاده میکنند. قانون سهگانه با ساختار شوخیهای کلاسیک متناسباند؛ مقدمهچینی، پیشبینی و اصل مطلب.
استفاده از این ساختار در محتوای طنز، علاوه بر اینکه نوشته را هیجانانگیز می کند، کمک میکند که خواننده راحتتر با آن ارتباط برقرار کند.
تکنیک دوم نوشتن محتوای طنز :اغراق بیش از حد
فکر میکنم همه ما اغراق کردن را خوب بلد باشیم . نه؟
معمولا طنزپزداز ها و کمدین ها از این روش اغراق کردن به میزان زیادی استفاده میکنند . حتی گاهی با بیان اغراق آمیز یک اتفاق روزمره به دوست تان می توانید کلی او را بخندانید . یا مثلا با بزرگ کردن بیش از حد یک چیز خوب و یا یک چیز بد و تنفر برانگیز هم می توانید مخاطب تان را بخندانید . دقیقا همان کاری که کاریکاتوریست ها انجام می دهند .
احساسات معمولی مانند خوشحال شدن، خندیدن، گریه کردن، عاشق شدن و هزاران مورد دیگر میتوانند به راحتی توسط اغراق کردن تبدیل به یک ابزار برای خنداندن مخاطب و جلب رضایت او برای خواندن مطلبی می شود که هزاران نمونه تکراری از آن را دیده و دلش به خواندنشان راضی نبوده است.
صنعت اغراق در اکثر هنرها وجود دارد اما در طنز حضور آن بسیار مؤثر و پر رنگ تر است. مبالغه و اغراق از ابزارهای طنزنویس برای نقد و انتقاد اجتماعی یا فردی است. همچنین این ابزار تعجب و خنده مخاطب را برمیانگیزد و او را به سوی واقعیتی که درباره آن مبالغه شده است هدایت میکند . اغراق و مبالغه در مسائل جدی پذیرفتنی نیست اما در طنز خواننده آن را میپذیرد چون میداند که منظور دیگری در کار است.
نوشتن محتوای جذاب به کمک اعداد و ارقام را تمرین کنید
به تازگی کتابی با عنوان «چه چیزهایی شما را جذب میکند» خواندم که در آن در مورد تلههای ساخته شده به دست نویسنده برای جلب توجه ما به عنوان خواننده صحبت کرده بود. در این کتاب آمده بود که، آمار و ارقام و نتایجی که از تحقیقات علمی در محتوا و نوشتهها استفاده میشوند، جذابیت بیشتری به محتوا میدهند و خواننده را ترغیب به خواندن آن میکنند.
منظور نویسنده این بود که محتوای کمّی بهتر از محتوای کیفی مخاطب را جذب میکند.
بنابراین، به جای اینکه از ترکیب واژههای «خیلی مؤثر است»، «بسیار اهمیت دارد» و … استفاده کنید، آمار و ارقام را وارد محتوای خودتان کنید.
برای این کار هم بهترین راه انجام نظرسنجیاز یک جامعه آماری بزرگ مثل وبلاگ یا سایت خودتان است. مثلا اگر میخواهید در مورد روش های جذب مخاطب به وسیله محتوا یک مقاله بنویسید بهترین راه این است که علاوه بر محتوای متنی یک نظرسنجی هم در وبلاگ تان برگزار کنید و بین جمله هایی که با تکنیک های مختلف نوشته شده اند از مخاطب بخواهید که یکی از این گزینه ها که بیشتر برایش جذاب بوده است را انتخاب کند . و به این شکل در زمان نوشتن محتوا می توانید به راحتی از این آمار و ارقام در محتوای تان استفاده کنید .
مارک مانسون، نویسنده مقاله The Ultimate Relationship Guide to End All Relationship Guides به جای اینکه نظرات و پیشنهادات خودش را به خورد مخاطب بدهد از نظرات کاربران و مخاطبان خودش در نوشتن این مقاله استفاده کرده است. او از همه زوجهایی که بالای ده سال با هم زندگی کرده و مخاطب وبلاگش بودند، سؤالی مشترک در مورد علت ازدواج موفق آنها پرسیده است . سپس نظرات همه آنها را به صورت آماری و موردی در یک مقاله به همراه نظرات خودش و دیگر مشاوران خانواده منتشر کرده است که بسیار هم مورد توجه قرار گرفته است .
یا سایت بسیار پر طرفدار BuzzSumo از این تکنیک به میزان زیادی در محتوانویسی استفاده میکند . مثلا در مقاله ای با عنوان analyzed 100 million headlines که یکی از مقالات بسیار پر مخاطب این سایت است به جای نوشتن یک محتوای چند هزار کلمه ای در مورد عنوان نویسی 100 میلیون عنوان را بررسی کرده است و بعد از آمار گیری نتایج را به صورت یک مقاله گزارشی منتشر کرده است و به ترتیب مقالاتی که در این بین بالاترین میزان به اشتراک گذاری را دارند را لیست کرده است . شاید نوشتن این مقاله و مدت زمان جمعآوری اطلاعات آن در مقابل نوشتن یک مقاله آبکی کار سخت و دشواری باشد اما مهم نتیجه کار است، نه مدت زمان.
ممکن است حالا این سؤال برای تان پیش بیاید که خب اگر وبلاگ یا سایت ما همچین تعداد بازدید کننده ای نداشته باشد باید از این تکنیک عبور کنیم و به همان روش قدیمی و بی تاثیر خودمان ادامه بدهیم ؟
در واقع این بهانه مغز شما برای فرار از انجام دادن این روش برای نوشتن محتوای جذابتر است.
کار نشد ندارد 🙂 شما میتوانید نظرسنجی را روی شبکه های اجتماعی منتشر کنید و لازم هم نیست از افزونه خاصی استفاده کنید، نظر دادن میتواند گذاشتن یک کامنت یا عدد زیر عکس مورد نظر برای آمارگیری باشد. حتی گاهی لازم است که به خیابان بروید و نظرسنجی کنید. پس اگر بخواهید می توانید روش آمارگیری و جمع کردن آمار و ارقام را پیدا کنید .
و یکی دیگر از راه ها هم همان روشی است که BuzzSumoاستفاده کرد. یعنی به جای اینکه خودش آمارگیری راه بیاندازد ، در مورد چیزی که می خواست محتوا بنویسد تعداد زیادی نمونه های موجود را بررسی کرد و در نهایت نتیجه گیری کرد و یا حتی می توانید به شکل نامحسوس و بدون پرسش مستقیم از مخاطب و راه اندازی آمارگیری ، مثلا 5 نوع عنوان مختلف منتشر کنید و ببینید کدام یکی از مقالات برای مخاطب جذاب تر بوده و بازدید کننده بیشتری داشته و همین نتیجه را منتشر کنید .
و البته به عنوان آخرین راه هم می توانید از آمارهایی که سایت های معتبر در زمینه تخصصی شما منتشر کرده اند استفاده کنید .
برای نوشتن محتوای خاص دکمه جسارت خودتان را در حالت روشن بگذارید!
بیایید قبل از هر چیزی تعریفی از نگرش داشته باشیم.
نگرش عبارت است از باورها و هیجاناتی که در تصمیمهای آتی فرد تأثیر میگذارد.
نگرش میتواند مثبت یا منفی باشد؛ و ابزار قدرتمندی است که در بیشتر مقالات و پستهای وبلاگی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد، به اندازهای تند و جانبدارانه است که در مخاطب احساس تحمیل کردن القا میکند. اینگونه نگرشها نه تنها نمیتوانند مفید باشند، بلکه خواننده را به کل از مطلب و وبسایت دور میکند.
از هر کلمهای که شما می نیوسید قدرت نامحدود و غیرقابلانکاری به سمت مخاطب جاری میشود. در کنار هم قرار دادن کلمات خاص برای یک موضوع اصلی میتواند به محتوا اعتبار ببخشد چون به مخاطب نشان می دهد که پشت این نوشته ها یک نگرش خاص و متفاوتی وجود دارد و یا ممکن است کاملا مخاطب را منحرف کند و بالعکس به او نشان بدهد که نگرش نویسنده خودخواهانه کاملا است.
اما وظیفه شما به عنوان نویسنده وبلاگ چیست؟
شما اگر قصد دارید که محتوایی متفاوت بنویسید باید کمی نگرش متفاوت به محتوای تان اضافه کنید.
و بدانید که محتواهایی که همیشه با نظر مخاطبان موافق باشد، هیچ وقت به یاد ماندنی نمیشود و با یک باد به فراموشی سپرده می شود ؛ اما اگر گاهی اوقات محتوای اعتراضی و مخالف با نگرش عمومی بنویسید، مانند کسی که دستانش را بالا گرفته و در میان سکوت همه، اعتراض می کند، جلب توجه میکند. نظرات و گفتههایی که در مورد یک موضوع خاص وجود دارد را قبول کنید اما ریزبینانه در مورد نقطه مبهمی که در پس همه این گفتههای موافق وجود دارد را کشف کنید و شروع کنید از زاویه دید خودتان به محتوا پر و بال بدهید. درست است که همه ما دوست داریم همیشه همه ما و رفتار و سبک زندگی مان و تفکرات مان را تایید کنند ، اما چیزی را به خاطر خواهیم سپرد که تلنگری به ما زده باشد.
البته مطمئن باشید که ممکن است با این کارتان حتی تعدادی از مخابان خودتان را هم از دست بدهید ،اما شما فلوت سحرآمیز و شهرزاد قصهگو نیستید که مردم را به خواب ببرید. شما یک وبلاگ نویس و محتوانویس هستید و نیاز دارید که گاهی برای خاص بودن و به یاد ماندن تلنگری به مخاطب بزنید .
برای نوشتن محتوای خاص مستقیم بگویید : آی آقا با شمام، خانوم شما..
تصور کنید که خوانندگان وبلاگ شما یک زامبی زنده شاید هم مرده! هستند که روزها مشغول خواندن روزنامه، مجله، محتوا شبکههای اجتماعی و هزاران مطلب دیگر هستند تا شاید به چشم شان مطلبی متفاوت و خیره کننده بخورد و آنها را تکان دهد. این همان چیزی است که شما باید از آن استفاده کنید و آنها را شوکه کنید، حتی اگر محتوای شما هزاران بار تکرار شده باشد. در محتوای یک عنوان به شکلهای گوناگونی میتوانید مخاطب را شوکه کنید. از جمله:
نوشتن داستانی منزجر کننده در مورد عنوان با لحن شادی و خوشحالی (بیان روزمرگی با طنز)
نوشتن متنی آزاردهنده ولی کاملاً دوستانه (همانند سر به سر گذاشتن)
بیان لذت از یک درد (خوشحالی از سرماخوردگی گرفتن)
نوشتن عاشقانه در مورد عنوان نفرتانگیز (عاشقانه در مورد ترافیک)
برای نوشتن محتوای جذاب حتما از پیشگویی نوسترداموسی استفاده کنید
میشِل دو نُسْتْرِدام کسی بود که سال 2012 را با پیش بینی هایش با ترس و اضطراب برای همه دنیا همراه کرد. ویژگی او در آیندهنگری بود. همه میدانیم که مشتریان و طرفداران پیشگویی بیشتر از مشتریان تجربیات و خاطرات گذشته هستند.
پس چرا شما از این عنوان برای جذب مخاطبان خودتان استفاده نمیکنید. یک محتوا و مفهوم تکراری و نخ نما را با استفاده از پیشبینیهایی از آینده و همچنین نظرات خودتان در مورد آنچه که احتمال دارد پیش بیاید، جذاب و تو دل برو کنید. مخاطبان شما دوست دارند، بدانند فردا روزی برای آنها چه اتفاقی خواهد افتاد.
مثلا شاید حس کنید که بازاریابی اینترنتی و محتوایی دچار رکود شده است، پس در این حیطه کاری میتوانید به راحتی در مورد یک عنوان مشخص، شروع به نوشتن پیشبینیهای مختلف در سالهای آینده کنید.
اما اگر هیچ چیز در مورد آینده نمی دانستید چه؟
مطمئن باشید که هیچ یک از ما نمیدانیم؛ اما مسلماً شما در مورد موضوعی که مینویسید، تسلط کافی دارید و اگر نداشته باشید، کمی تحقیق و مطالعه لازم هست.
جرئت داشته باشید و هر آنچه که در مورد آینده موضوعی که میخواهید درمورد آن محتوا بنویسید، به زبان بیاورید و همانند آهنربا، مخاطبان را به سمت خود بکشید. مطمئن باشید حتی اگر نظرات شما نادرست باشد، کسی در سال 1450 یا 1405 یا … به شما زنگ نخواهد زد که چرا پیشبینی اشتباه کردید 😆
برای خلق محتوای جذاب کمی هم خط خطی کنید !
احتمالاً شنیدهاید که اضافه کردن تصاویر و محتوای بصری برای هر نوشته و محتوایی لازم است؛ اما اگر میخواهید برای محتوای سایت تان محتوایی متفاوت داشته باشید به شما توصیه میکنم که از تصاویر خاص و به همراه چاشنی خنده و طنز استفاده کنید. همین حالا یاد میمون تکنیک 1 بیافتید . چه قدر شیرین و تو دل برو و به یادماندنی بود.
حقیقت این است که یک تصویر هزار برابر بیشتر از چند صفحه نوشته میتواند مفهوم را به مخاطب منتقل کند و باعث شود که به جای رها کردن نوشته، مشغول خواندن آن شویم. پس تا جایی که می توانید از تصاویر متفاوت و خاص استفاده کنید. دنیا پر از عکسهای حرفهای است، دست به کار شوید و خط خطی کنید. این بیشتر جذابیت دارد.
اگر به اندازهای هنرمند نیستید که بتوانید با دست کاراکتر روی کاغذ خلق کنید از تصاویر Gif یا شخصیتهای کارتونی استفاده کنید و مخاطب خود را کمی شاد کنید. مطمئن باشید که او شما را به پاس همین شادی که تقدیمش کردهاید، فراموش نمیکند و چندین بار دیگر سراغ وبلاگ شما و محتوای متفاوت آن خواهد آمد.
همین حالا وقت جانِ تازده دادن به عناوین قبلی و کسل کننده است
هیچ عنوان یا موضوعی آن قدر حوصله سر بر، کسالتبار و بدون مخاطب نیست که نتوانید آن را دوباره جذاب و متفاوت بنویسید. شما نویسنده هستید و به دست شما همه چیز می تواند از نو نوشته شود. به آن غول سبزی که اکنون در وجود شما بیدار شده است اطمینان کنید و بگذارید که همه قالبهای قدیمی را در هم بریزد و قالبی جدید برای نوشتن محتوا پیدا کند. مطمئن باشید لحن خاص شما طرفداران پر و پا قرص خودش را پیدا خواهد کرد . بیرون از در مغز و خلاقیت شما تعداد بینهایت عنوان و موضوع وجود دارد که همگی منتظرند شما در را باز کنید تا وارد شوند.
خب حالا چه موضوعی برای شروع انتخاب میکنید؟ چه تکنیکی را به کار میگیرید؟
مینیآموزش UX-Writing | دکمهنویسی
هدف: یادگیری دکمهنویسی و CTA ها ( چه جوری یه دکمه یا لینک رو انقدر جذاب و تاثیرگذار بنویسیم که کاربر روش کلیک کنه؟ )
من متولد 7ومین روز از آخرین ماهِ اولین فصل سال هستم و تنها برچسبی که دوست دارم کنار اسمم باشه و با اون شناخته بشم « نویسنده» است .
عاشق خلق کردنم، یه زمانی مجسمه درست میکردم، یه زمانی کاشی های سفالی ،… یه زمانی هم محتوا.منم مثل خیلی از شما کارم رو از فریلنسری تولید محتوا شروع کردم شاید با این فرق با خیلی از شماها که نویسنده و انشا بنویس افتضاحی بودم و یادمه همیشه انشاهام رو بابام برام مینوشت و سر امتحانم که هیچ کمکی نداشتم همیشه پایین ترین نمره رو میگرفتم. پس شاید بتونم بگم چیزی که اسمش رو استعداد میذارن تو من خیلی زیاد وجود نداشت.ولی با تمرین و تمرین و تمرین و تلاش و سرسختی زیاد تونستم تجربهیِ شیرین و هیجان برانگیزِ نوشتن و خلق محتوا رو با تمام وجودم حس کنم.
نوشتن محتوای جذاب | برای موضوعات تکراری و نخ نما ( 8روش )
« غول نوشتن محتوای جذاب خودتان را همین حالا با این روش ها بیدار کنید تا به جای اینکه انعکاس صدای دیگران باشید صدای اصیل خودتان باشید »
این شعار نیست ها !
واقعا می توانید . امتحان کنید.
البته همه چیز به سادگی گفتن این جمله نیست، گاهی عمل کردن به یک جمله ساده مثل «خودت باش» ممکن است به اندازه بالا بردن سنگ چند تنی از یک سطح شیبدار سخت و نشدنی باشد؛ اما این به این معنی نیست که غیر ممکن است و فقط باید تلاش مان را بیشتر کنیم .
البته همین حالا می توانم ذهن تان را بخوانم و می دانم که در ذهن شما هزاران سؤال بیجواب در مورد خاص بودن و تکراری ننوشتن محتوا وجود دارد. شما با خودتان هر روز مرور میکنید که: « عزیزم این بار دست به کیبورد نشو، مگر اینکه خاص و متفاوت باشی! » اما نتیجه چه شده است؟ همان چیزی که دیروز و هفته پیش و سالهای قبل بود. حتی بارها اینترنت را جستجو و زیر و رو کردید تا بتوانید معجزه، معجون یا شربتی برای تغییر دادن لحن خودتان و برگرداندن آن به «لحن شخصی» خودتان پیدا کنید، اما نشد که نشد.
رسیدن به لحن و صدای خودتان در نوشتن محتوا، چیزی نیست که دکمهای پنهان روی بدن شما داشته باشد. صدای درونی شما، هالک سبز رنگی است که باید آن را بیدار کنید، اما نه با خواندن یا تکرار جملههایی مثل خودت باش و خاص باش !
خب همین حالا زمانی است که باید به کمک این تکنیک ها به غول درون خودتان که مسئول نوشتن محتوای جذاب است سیخونک بزنید و بیدارش کنید
8 روش نوشتن محتوا جذاب برای موضوعات وعنوان های تکراری و نخ نما
به محتواهای زمخت و تکراری جان ببخشید و یک محتوای زنده خلق کنید
یکی از روش های جذاب سازی محتوا برای مخاطب این است که کاری کنید که مخاطب با محتوا ارتباط برقرار کند . یعنی به جای مفاهیم و اطلاعات زمخت و غیر قابل فهم همه چیز را برای مخاطب مثل خیلی از مسائل روزمره ی زندگی ساده سازی کنید .
روح و جان بخشیدن به اشیاء، مفاهیم و موضوعات قطعا آن را برای خواننده جذاب میکند.
و این جذاب بودن از همان دوران کودکی و از وقتی که دوست داشتیم عروسکهایمان با ما حرف بزنند و با ما بازی کنند،با ما به بزرگسالی آمده است و مطمئن باشید اگر به عنوان یک تولید کننده محتوای حرفه ای این توانایی را داشته باشید که بتوانید مفاهیم سخت و پیچیده را به شکل ملموس تر بیان کنید، می توانید هر موضوع تکراری و حوصله سر بر را برای مخاطب به یک بازی هیجان بر انگیز و جذاب تبدیل کنید و همیشه محتوای شما پر بیننده و پر مخاطب باشد .
چند تا مثال برای این تکنیک :
مثال اول در مورد ایده های زیبای تیم اوربن (Tim Urban) برای جان بخشیدن به محتوا و مفهوم ها در سایت خودش یعنی waitbutwhy.com است . تیم اوربن هر نوع محتوایی را با جان بخشیدن به شخصیت های داستانش و مفهومی که به دنبال انتقال آن به مخاطب است جذاب و دوست داشتنی میکند .
مثلا در یکی از پست هایش که می خواهد در مورد موضوع اهمال کاری صحبت کند . به جای آنکه از مفاهیم کلیشه ای و بی خاصیت و شعار گونه « اهمال کاری به شدت بد است » ، « از همین لحظه کاری را که می خواهید انجام بدهید را شروع کنید » یا « آدمهای اهمال کار همیشه بی نظم و ناموفق هستند » و… استفاده کند ، با نقاشی و جان دادن به یک کاراکتر احمق که همیشه اهمال کار است این مفهوم را انتقال داده است .
تیم اربن Tim Urban به کمک نقاشی های ساده و نشان دادن تفاوت مغز آدم اهمال کار با مغز آدمی که اهمال کار نیست به مخاطب نشان می دهد که چه طور می شود که یک آدم اهمال کار همیشه ناموفق است و در مغزش چه کسی فرمانروایی میکند!
او با استفاده از یک انسان کارتونی مغز یک تعلل کار همیشگی را نشان میدهد که چطور در زندگی خود بارها و بارها تعلل میکند و چه دلایلی برای کار خود میتراشد. شاید تعلل مفهومی ساده باشد، اما نمیتوانید آن را به زبان سخت و دشواری که همیشه دیگران بیان کردهاند، جذاب و متفاوت بیان کنید.
اگر او هم مثل خیلی از ماها تصمیم میگرفت که برای گفتن مزایای انجام کارها بدون اهمال کاری دوباره همان حرف های تکراری و خسته کننده را بزند قطعا این صفحه و این محتوای او هم در حال خاک خوردن بین هزاران محتوای سایت غیر جذاب دیگر بود .
یا مثلا ما در رایتینادر مقاله —->>> آیا شما هم دچار «سندرم ایمپاستر » در تولید محتوا هستید ؟ از همین تکنیک استفاده کردیم و به جای حرف های نصیحت وار در مورد اینکه سندرم ایمپاستر چه قدر بد است و چگونه مانع رشد شما می شود، به بیماری سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) جان بخشیدیم و شروع به صحبت کردن با او کردیم :
…
«تصمیم گرفتم کمی با این صدای درون مغزمان، رابطه نزدیک تری برقرار کنیم و ببینیم حرف حسابش چیست . برای اینکه احساس صمیمیت بیشتری با این صدای مزاحم کنیم آن را از این به بعد به اسم کوچکش صدا میکنیم .اسم کامل او «سندرم ایمپاستر Imposter Syndrom » است . اما ما او را « ایمپ »صدا میکنیم . اگر شما هم هنگام نوشتن یا انجام دادن کارهایتان مدام خودتان را با دیگران مقایسه می کنید و در ذهن خودتان فکر میکنید که نسبت به دیگران در سطح بسیار پایینتری هستید و هیچ وقت نمیتوانید موفق شوید، یک «ایمپ» درون مغز خود دارید.»
…
پس برای شروع تولید محتوا جذاب و خواندنی یک موضوع تکراری که احساس میکنید میتوانید به آن جان بدهید را انتخاب کنید. از تخیل و قدرت خیال خودتان استفاده کنید، دست و پا برایش بگذارید، تکانش بدهید و روح درونش بدمید. آرام آرام که بیدار شد، برای مخاطب خودتان آن را دوباره توصیف کنید.
و اگر این تکنیک برای آموزش تولید محتوای جذاب را خواندید ولی حس کردید که نمی توانید آن را اجرا کنید اصلا نگران نباشید چون تکنیک های بیشتری هم داریم
با محتوانویسی کنجکاوانه مخاطب را سر دوراهی بگذارید
دکترا گرفتن یا راه اندازی کسب و کار ؟ پرسپولیس یا استقلال ؟ شروع یادگیری موسیقی یا نقاشی ؟ خواندن کتاب کاغذی یا ایبوک؟ ….
همیشه بر سر دو راهی قرار گرفتن میتواند موضوعات تکراری را به چالش بکشد و مخاطب را وادار به فکر کردن کندو اشتیاق او را به ادامه خواندن و دنبال کردن موضوع بیشتر کند . پس شما هم می توانید از تکنیک دو راهی ایجاد کردن و یا چالش ایجاد کردن برای مخاطب استفاده کنید و نقاط ضعف و قوت هر کدام از مسیرها یا انتخاب ها را با هم مقایسه کنید و در نهایت به خواننده بگویید که به نظر شما فکر میکنید کدام یک این موارد برای او مناسب تر است یا هر یک در نهایت چه ثمرهای برای او خواهند داشت.
به این مثال توجه کنید:
دو دسته تولید کننده محتوا در این دنیا وجود دارند، آنها را مقلد و خلاق مینامم. مقلد کسانی هستند که از الگوهای همیشگی برای نوشتن استفاده میکنند. خلاق چه کسانی هستند؟ همانهایی که الگوهای خاص خود را میسازند و دیگران از آنها تقلید میکنند. شما جزو کدام دسته هستید ؟
همانطور که خواندید، با یک جداسازی ساده و ایجاد دوراهی ، می توانیم روش تولید محتوای را در ذهن مخاطب به چالش بکشیم و کاری کنیم که او دنبال این باشد که در نهایت خوب است که جزو کدام دسته باشد !
در بین جستجوهایی که برای نوشتن این مقاله انجام میدادم به مقاله The Crossroads of Should and Must برخوردم که نویسنده آن الی لونا است.
لونا از یک «تفاوت نگارشی » برای بیان مفهوم و محتوایی که تکراری است استفاده میکند. او از تفاوت دو عبارت Should و Sure برای بیان میزان تمایل افراد برای رسیدن به موفقیت و انجام کارهای روزانه استفاده میکند. همانطور که میدانید Should در مواردی که باید همراه با کمی حالت تردید است استفاده میشود و Sure برای زمانهایی است که باید بیچون و چرا کاری را انجام دهید. او حتی از یک تابلو دو راهی هم برای بیان کردن واضح گفتههای خودش استفاده کرده است، نگاه کنید:
یا مثلا وال استریت ژورنال در یکی از نامه های فروش اش که برای مخاطب ها ارسال میکند از همین ترفند ایجاد دوراهی و ایجاد حس قضاوت کردن در ذهن مخاطب برای خوانده شدن بیشتر این نامه فروش استفاده کرد و نتیجه عجیب و غریب بود !! فروش 2 میلیارد دلاری!!
این نامه با روایت زندگی دو جوان که تقریباً شبیه هم هستند، شروع میشود. در ادامه داستان یک دو راهی بر سر راه هر کدام از این افراد قرار میگیرد. و هر کدام راهی را انتخاب میکنند و بر اساس همین راه….
خب بدون شک این نوع داستان انقدر برای مخاطب جذاب بوده و دنبال کرده که در نهایت به یک فروش اینچنینی تبدیل شده است .
همیشه قضاوت کردن با کنجکاوی همراه میشود و باعث خواهد شد که مخاطب تا پایان همراه شما باقی بماند و قدم به قدم دو کاراکتر را همراهی کند.
دفعه بعدی که شروع به نوشتن مقاله با موضوع تکراری میکنید تلاش کنید یک دو راهی تعریف کنید و با ایجاد حس کنجکاوی و قضاوت کردن در ذهن مخاطب محتوای خواندنی تر تولید کنید .
با نوشتن محتوای طنز جوری مخاطب ها را بخندانید که دل درد بگیرند 😀 😆
طنز پردازی در نوشتن عنوان هایی که همه آنها را به شکلی کاملاً رسمی و تکراری می نویسند ، روش دیگری برای ایجاد تمایز بین محتواهای معمولی و محتوای جذاب و خواندنی است. این شوخ طبعی میتواند در شروع نوشته باشد تا به مخاطب نشان دهد که متن پیش روی او کاملاً متفاوت از هر محتوای مشابه دیگری است.
خواندن یک مطلب طنز، با وجود اینکه دارای درون مایه خنده است اما میتواند نکات مهمی را به مخاطبان آموزش و انتقال دهد یا مفهومی را در آنها القا کند.
همانطور که نوشته را با طنز شروع کردید، ادامه دادن آن هم با طنز میتواند عالی باشد؛ اما نباید طنز را با هجو و شوخیهای ناموزون و حرفه های 00000 اشتباه بگیرید .
و اگر حس میکنید که دچار زیادهروی در طنز پردازی شدید و از موضوع اصلی کمکم دور میشوید، به سرعت شیر فلکه خوشمزگی و بانمکی خودتان را ببندید و به موضوع اصلی برگردید.
نوشتهای که بدون هیچ استعدادی در طنز پردازی نوشته شود، در نهایت فقط خواننده را خسته خواهد کرد. پس اگر فردی کاملا جدی هستید که در عمر خودتان نه به یک شوخی خنده اید و نه تا به حال یک جوک یا حرف بامزه زده اید به شما قطعا توصیه میکنم از این تکنیک همین حالا عبور کنید و از روش های دیگر برای جذب مخاطب استفاده کنید، اما اگر در جمع های زیادی اسندآپ کمدی اجرا کرده اید یا حتی با چند جمله کل مجلس را از خنده ترکانده اید قطعا می توانید یکی از حرفه ای های نوشتن محتوای جذاب به روش طنز و شوخی باشید.
برای نوشتن محتوای طنز هم تکنیکهایی وجود دارد که در ادامه به دو مورد از سادهترین آنها اشاره میکنیم.
تکنیک اول نوشتن محتوای طنز : قانون سهگانه
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا عدد 3 اینقدر مهم است؟
کمدین ها همگی می دانند که ۳ جالبتر از ۲ است. نویسندگان مشهور دنیا هم می دانند که ۳ بسیار هیجان انگیزتر از ۴ است. استیو جابز هم در تجربه چندین ساله اش به این نتیجه رسیده بود که ۳ بسیار متقاعد کننده تر از ۵ است. به هر فیلم، کتاب، بازی و یا سخنرانی بی نظیر که توجه میکنید در نایت می بینید که از همین قانون ۳ تبعیت می کند.
الکساندر دوما رمان مشهورش را ۳ تفنگدار نامید نه ۵ تفنگدار.
در فیلم کمدی معروف و خنده دار امریکایی، ما سه کله پوک داشتیم، نه ۲ کله پوک.
در یونان باستان براساس افسانه ها سرنوشت خدایان و انسان تحت کنترل موجوداتی موسوم به ” 3 چهره ” است
و…
این « 3 جادویی » چه چیزی در خود دارد؟
به صورت یک قانون نانوشته و بر اساس تجربه نشان داده شده است که ارائه نهایتا 3 نکته در هر سخنرانی یا محتوا می تواند مخاطب را بیشتر از هر زمان دیگری درگیر موضوع کند
عدد 3 کمترین تعداد برای ایجاد یک الگو است و به همین خاطر هم نویسنده های طنز و کمدینها به این طریق میتوانند ذهن ما را با ایجاد یک الگوی ذهنی سهگانه، غافلگیر کنند. آنها اغلب از عناصر اول و دوم برای داستانگویی و از المان سوم برای خنداندن شما استفاده میکنند. قانون سهگانه با ساختار شوخیهای کلاسیک متناسباند؛ مقدمهچینی، پیشبینی و اصل مطلب.
استفاده از این ساختار در محتوای طنز، علاوه بر اینکه نوشته را هیجانانگیز می کند، کمک میکند که خواننده راحتتر با آن ارتباط برقرار کند.
تکنیک دوم نوشتن محتوای طنز :اغراق بیش از حد
فکر میکنم همه ما اغراق کردن را خوب بلد باشیم . نه؟
معمولا طنزپزداز ها و کمدین ها از این روش اغراق کردن به میزان زیادی استفاده میکنند . حتی گاهی با بیان اغراق آمیز یک اتفاق روزمره به دوست تان می توانید کلی او را بخندانید . یا مثلا با بزرگ کردن بیش از حد یک چیز خوب و یا یک چیز بد و تنفر برانگیز هم می توانید مخاطب تان را بخندانید . دقیقا همان کاری که کاریکاتوریست ها انجام می دهند .
احساسات معمولی مانند خوشحال شدن، خندیدن، گریه کردن، عاشق شدن و هزاران مورد دیگر میتوانند به راحتی توسط اغراق کردن تبدیل به یک ابزار برای خنداندن مخاطب و جلب رضایت او برای خواندن مطلبی می شود که هزاران نمونه تکراری از آن را دیده و دلش به خواندنشان راضی نبوده است.
صنعت اغراق در اکثر هنرها وجود دارد اما در طنز حضور آن بسیار مؤثر و پر رنگ تر است. مبالغه و اغراق از ابزارهای طنزنویس برای نقد و انتقاد اجتماعی یا فردی است. همچنین این ابزار تعجب و خنده مخاطب را برمیانگیزد و او را به سوی واقعیتی که درباره آن مبالغه شده است هدایت میکند . اغراق و مبالغه در مسائل جدی پذیرفتنی نیست اما در طنز خواننده آن را میپذیرد چون میداند که منظور دیگری در کار است.
نوشتن محتوای جذاب به کمک اعداد و ارقام را تمرین کنید
به تازگی کتابی با عنوان «چه چیزهایی شما را جذب میکند» خواندم که در آن در مورد تلههای ساخته شده به دست نویسنده برای جلب توجه ما به عنوان خواننده صحبت کرده بود. در این کتاب آمده بود که، آمار و ارقام و نتایجی که از تحقیقات علمی در محتوا و نوشتهها استفاده میشوند، جذابیت بیشتری به محتوا میدهند و خواننده را ترغیب به خواندن آن میکنند.
منظور نویسنده این بود که محتوای کمّی بهتر از محتوای کیفی مخاطب را جذب میکند.
بنابراین، به جای اینکه از ترکیب واژههای «خیلی مؤثر است»، «بسیار اهمیت دارد» و … استفاده کنید، آمار و ارقام را وارد محتوای خودتان کنید.
برای این کار هم بهترین راه انجام نظرسنجیاز یک جامعه آماری بزرگ مثل وبلاگ یا سایت خودتان است. مثلا اگر میخواهید در مورد روش های جذب مخاطب به وسیله محتوا یک مقاله بنویسید بهترین راه این است که علاوه بر محتوای متنی یک نظرسنجی هم در وبلاگ تان برگزار کنید و بین جمله هایی که با تکنیک های مختلف نوشته شده اند از مخاطب بخواهید که یکی از این گزینه ها که بیشتر برایش جذاب بوده است را انتخاب کند . و به این شکل در زمان نوشتن محتوا می توانید به راحتی از این آمار و ارقام در محتوای تان استفاده کنید .
مارک مانسون، نویسنده مقاله The Ultimate Relationship Guide to End All Relationship Guides به جای اینکه نظرات و پیشنهادات خودش را به خورد مخاطب بدهد از نظرات کاربران و مخاطبان خودش در نوشتن این مقاله استفاده کرده است. او از همه زوجهایی که بالای ده سال با هم زندگی کرده و مخاطب وبلاگش بودند، سؤالی مشترک در مورد علت ازدواج موفق آنها پرسیده است . سپس نظرات همه آنها را به صورت آماری و موردی در یک مقاله به همراه نظرات خودش و دیگر مشاوران خانواده منتشر کرده است که بسیار هم مورد توجه قرار گرفته است .
یا سایت بسیار پر طرفدار BuzzSumo از این تکنیک به میزان زیادی در محتوانویسی استفاده میکند . مثلا در مقاله ای با عنوان analyzed 100 million headlines که یکی از مقالات بسیار پر مخاطب این سایت است به جای نوشتن یک محتوای چند هزار کلمه ای در مورد عنوان نویسی 100 میلیون عنوان را بررسی کرده است و بعد از آمار گیری نتایج را به صورت یک مقاله گزارشی منتشر کرده است و به ترتیب مقالاتی که در این بین بالاترین میزان به اشتراک گذاری را دارند را لیست کرده است . شاید نوشتن این مقاله و مدت زمان جمعآوری اطلاعات آن در مقابل نوشتن یک مقاله آبکی کار سخت و دشواری باشد اما مهم نتیجه کار است، نه مدت زمان.
ممکن است حالا این سؤال برای تان پیش بیاید که خب اگر وبلاگ یا سایت ما همچین تعداد بازدید کننده ای نداشته باشد باید از این تکنیک عبور کنیم و به همان روش قدیمی و بی تاثیر خودمان ادامه بدهیم ؟
در واقع این بهانه مغز شما برای فرار از انجام دادن این روش برای نوشتن محتوای جذابتر است.
کار نشد ندارد 🙂 شما میتوانید نظرسنجی را روی شبکه های اجتماعی منتشر کنید و لازم هم نیست از افزونه خاصی استفاده کنید، نظر دادن میتواند گذاشتن یک کامنت یا عدد زیر عکس مورد نظر برای آمارگیری باشد. حتی گاهی لازم است که به خیابان بروید و نظرسنجی کنید. پس اگر بخواهید می توانید روش آمارگیری و جمع کردن آمار و ارقام را پیدا کنید .
و یکی دیگر از راه ها هم همان روشی است که BuzzSumoاستفاده کرد. یعنی به جای اینکه خودش آمارگیری راه بیاندازد ، در مورد چیزی که می خواست محتوا بنویسد تعداد زیادی نمونه های موجود را بررسی کرد و در نهایت نتیجه گیری کرد و یا حتی می توانید به شکل نامحسوس و بدون پرسش مستقیم از مخاطب و راه اندازی آمارگیری ، مثلا 5 نوع عنوان مختلف منتشر کنید و ببینید کدام یکی از مقالات برای مخاطب جذاب تر بوده و بازدید کننده بیشتری داشته و همین نتیجه را منتشر کنید .
و البته به عنوان آخرین راه هم می توانید از آمارهایی که سایت های معتبر در زمینه تخصصی شما منتشر کرده اند استفاده کنید .
برای نوشتن محتوای خاص دکمه جسارت خودتان را در حالت روشن بگذارید!
بیایید قبل از هر چیزی تعریفی از نگرش داشته باشیم.
نگرش عبارت است از باورها و هیجاناتی که در تصمیمهای آتی فرد تأثیر میگذارد.
نگرش میتواند مثبت یا منفی باشد؛ و ابزار قدرتمندی است که در بیشتر مقالات و پستهای وبلاگی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد، به اندازهای تند و جانبدارانه است که در مخاطب احساس تحمیل کردن القا میکند. اینگونه نگرشها نه تنها نمیتوانند مفید باشند، بلکه خواننده را به کل از مطلب و وبسایت دور میکند.
از هر کلمهای که شما می نیوسید قدرت نامحدود و غیرقابلانکاری به سمت مخاطب جاری میشود. در کنار هم قرار دادن کلمات خاص برای یک موضوع اصلی میتواند به محتوا اعتبار ببخشد چون به مخاطب نشان می دهد که پشت این نوشته ها یک نگرش خاص و متفاوتی وجود دارد و یا ممکن است کاملا مخاطب را منحرف کند و بالعکس به او نشان بدهد که نگرش نویسنده خودخواهانه کاملا است.
اما وظیفه شما به عنوان نویسنده وبلاگ چیست؟
شما اگر قصد دارید که محتوایی متفاوت بنویسید باید کمی نگرش متفاوت به محتوای تان اضافه کنید.
و بدانید که محتواهایی که همیشه با نظر مخاطبان موافق باشد، هیچ وقت به یاد ماندنی نمیشود و با یک باد به فراموشی سپرده می شود ؛ اما اگر گاهی اوقات محتوای اعتراضی و مخالف با نگرش عمومی بنویسید، مانند کسی که دستانش را بالا گرفته و در میان سکوت همه، اعتراض می کند، جلب توجه میکند. نظرات و گفتههایی که در مورد یک موضوع خاص وجود دارد را قبول کنید اما ریزبینانه در مورد نقطه مبهمی که در پس همه این گفتههای موافق وجود دارد را کشف کنید و شروع کنید از زاویه دید خودتان به محتوا پر و بال بدهید. درست است که همه ما دوست داریم همیشه همه ما و رفتار و سبک زندگی مان و تفکرات مان را تایید کنند ، اما چیزی را به خاطر خواهیم سپرد که تلنگری به ما زده باشد.
البته مطمئن باشید که ممکن است با این کارتان حتی تعدادی از مخابان خودتان را هم از دست بدهید ،اما شما فلوت سحرآمیز و شهرزاد قصهگو نیستید که مردم را به خواب ببرید. شما یک وبلاگ نویس و محتوانویس هستید و نیاز دارید که گاهی برای خاص بودن و به یاد ماندن تلنگری به مخاطب بزنید .
برای نوشتن محتوای خاص مستقیم بگویید : آی آقا با شمام، خانوم شما..
تصور کنید که خوانندگان وبلاگ شما یک زامبی زنده شاید هم مرده! هستند که روزها مشغول خواندن روزنامه، مجله، محتوا شبکههای اجتماعی و هزاران مطلب دیگر هستند تا شاید به چشم شان مطلبی متفاوت و خیره کننده بخورد و آنها را تکان دهد. این همان چیزی است که شما باید از آن استفاده کنید و آنها را شوکه کنید، حتی اگر محتوای شما هزاران بار تکرار شده باشد. در محتوای یک عنوان به شکلهای گوناگونی میتوانید مخاطب را شوکه کنید. از جمله:
نوشتن داستانی منزجر کننده در مورد عنوان با لحن شادی و خوشحالی (بیان روزمرگی با طنز)
نوشتن متنی آزاردهنده ولی کاملاً دوستانه (همانند سر به سر گذاشتن)
بیان لذت از یک درد (خوشحالی از سرماخوردگی گرفتن)
نوشتن عاشقانه در مورد عنوان نفرتانگیز (عاشقانه در مورد ترافیک)
برای نوشتن محتوای جذاب حتما از پیشگویی نوسترداموسی استفاده کنید
میشِل دو نُسْتْرِدام کسی بود که سال 2012 را با پیش بینی هایش با ترس و اضطراب برای همه دنیا همراه کرد. ویژگی او در آیندهنگری بود. همه میدانیم که مشتریان و طرفداران پیشگویی بیشتر از مشتریان تجربیات و خاطرات گذشته هستند.
پس چرا شما از این عنوان برای جذب مخاطبان خودتان استفاده نمیکنید. یک محتوا و مفهوم تکراری و نخ نما را با استفاده از پیشبینیهایی از آینده و همچنین نظرات خودتان در مورد آنچه که احتمال دارد پیش بیاید، جذاب و تو دل برو کنید. مخاطبان شما دوست دارند، بدانند فردا روزی برای آنها چه اتفاقی خواهد افتاد.
مثلا شاید حس کنید که بازاریابی اینترنتی و محتوایی دچار رکود شده است، پس در این حیطه کاری میتوانید به راحتی در مورد یک عنوان مشخص، شروع به نوشتن پیشبینیهای مختلف در سالهای آینده کنید.
اما اگر هیچ چیز در مورد آینده نمی دانستید چه؟
مطمئن باشید که هیچ یک از ما نمیدانیم؛ اما مسلماً شما در مورد موضوعی که مینویسید، تسلط کافی دارید و اگر نداشته باشید، کمی تحقیق و مطالعه لازم هست.
جرئت داشته باشید و هر آنچه که در مورد آینده موضوعی که میخواهید درمورد آن محتوا بنویسید، به زبان بیاورید و همانند آهنربا، مخاطبان را به سمت خود بکشید. مطمئن باشید حتی اگر نظرات شما نادرست باشد، کسی در سال 1450 یا 1405 یا … به شما زنگ نخواهد زد که چرا پیشبینی اشتباه کردید 😆
برای خلق محتوای جذاب کمی هم خط خطی کنید !
احتمالاً شنیدهاید که اضافه کردن تصاویر و محتوای بصری برای هر نوشته و محتوایی لازم است؛ اما اگر میخواهید برای محتوای سایت تان محتوایی متفاوت داشته باشید به شما توصیه میکنم که از تصاویر خاص و به همراه چاشنی خنده و طنز استفاده کنید. همین حالا یاد میمون تکنیک 1 بیافتید . چه قدر شیرین و تو دل برو و به یادماندنی بود.
حقیقت این است که یک تصویر هزار برابر بیشتر از چند صفحه نوشته میتواند مفهوم را به مخاطب منتقل کند و باعث شود که به جای رها کردن نوشته، مشغول خواندن آن شویم. پس تا جایی که می توانید از تصاویر متفاوت و خاص استفاده کنید. دنیا پر از عکسهای حرفهای است، دست به کار شوید و خط خطی کنید. این بیشتر جذابیت دارد.
اگر به اندازهای هنرمند نیستید که بتوانید با دست کاراکتر روی کاغذ خلق کنید از تصاویر Gif یا شخصیتهای کارتونی استفاده کنید و مخاطب خود را کمی شاد کنید. مطمئن باشید که او شما را به پاس همین شادی که تقدیمش کردهاید، فراموش نمیکند و چندین بار دیگر سراغ وبلاگ شما و محتوای متفاوت آن خواهد آمد.
همین حالا وقت جانِ تازده دادن به عناوین قبلی و کسل کننده است
هیچ عنوان یا موضوعی آن قدر حوصله سر بر، کسالتبار و بدون مخاطب نیست که نتوانید آن را دوباره جذاب و متفاوت بنویسید. شما نویسنده هستید و به دست شما همه چیز می تواند از نو نوشته شود. به آن غول سبزی که اکنون در وجود شما بیدار شده است اطمینان کنید و بگذارید که همه قالبهای قدیمی را در هم بریزد و قالبی جدید برای نوشتن محتوا پیدا کند. مطمئن باشید لحن خاص شما طرفداران پر و پا قرص خودش را پیدا خواهد کرد . بیرون از در مغز و خلاقیت شما تعداد بینهایت عنوان و موضوع وجود دارد که همگی منتظرند شما در را باز کنید تا وارد شوند.
خب حالا چه موضوعی برای شروع انتخاب میکنید؟ چه تکنیکی را به کار میگیرید؟
ناتاشا جعفری
من متولد 7ومین روز از آخرین ماهِ اولین فصل سال هستم و تنها برچسبی که دوست دارم کنار اسمم باشه و با اون شناخته بشم « نویسنده» است .
عاشق خلق کردنم، یه زمانی مجسمه درست میکردم، یه زمانی کاشی های سفالی ،… یه زمانی هم محتوا.منم مثل خیلی از شما کارم رو از فریلنسری تولید محتوا شروع کردم شاید با این فرق با خیلی از شماها که نویسنده و انشا بنویس افتضاحی بودم و یادمه همیشه انشاهام رو بابام برام مینوشت و سر امتحانم که هیچ کمکی نداشتم همیشه پایین ترین نمره رو میگرفتم. پس شاید بتونم بگم چیزی که اسمش رو استعداد میذارن تو من خیلی زیاد وجود نداشت.ولی با تمرین و تمرین و تمرین و تلاش و سرسختی زیاد تونستم تجربهیِ شیرین و هیجان برانگیزِ نوشتن و خلق محتوا رو با تمام وجودم حس کنم.