کپی رایتینگ | ناتاشا چه‌جوری کپی رایتر شد؟ [+ 12 درس ]

  1. خانه
  2. دسته بندی مقالات تولید محتوا
  3. آموزش کپی رایتینگ
  4. کپی رایتینگ | ناتاشا چه‌جوری کپی رایتر شد؟ [+ 12 درس ]

از خاطرات یه “فراری از نوشتن” دیروز و یه “کپی رایتر” امروز که با هزار بدبختی ” کپی رایتینگ ” رو یاد گرفته!

یادش بخیر، انگار همین چند روز پیش بود که مامان بزرگِ من تصمیم گرفت که چرخ خیاطی قدیمی ژانومه اش رو بفروشه.

از اونجایی که من اون نوه جون جونیش بودم، همه این جور کارهاش رو به من می‌سپرد. وقتی بهم گفت : « ناتاشا میتونی این چرخ خیاطیم رو بفروشی که یه نو تر به جاش بخرم؟»

گفتم : « چرا که نه مامانی؟( مامان بزرگم رو مامانی صداش میکردیم) همین امروز برات میفروشم.»

خب اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که برم رو سایت دیوار و یه آگهی بدم و نهایتا یه چند تا عکس از این ورش و از اون ورش بذارم و تمام.

خلاصه آگهی رو منتشر کردم با یه قیمت خیلی پایین 500 هزار تومن! چون فکر کردم دیگه اینجوری رو هوا میبرنش و مامانی میتونه زودتر چرخ خیاطی جدیدش رو بخره.

روز اول گذشت و حتی یه نفر هم زنگ نزد،

روز دوم گذشت ،هیچی

روز 20 ام گذشت هیچی

خیلی حالم گرفته شد.

خلاصه اینکه اون سال کلا از فروشش منصرف شدیم و انداختیمش گوشه انباری.

.

.

.

یادمه اولین چیزی که وقتی تکنیک های کپی رایتینگ رو یاد گرفتم رفتم سراغش، دقیقا همون چرخ خیاطیِ مامان بزرگم بود.
دوباره از انباری آوردمش بیرون و اینبار دوباره تو همون سایت دیوار یه آگهی گذاشتم، اما این‌بار با یه متن تبلیغ حرفه ای.
الان دقیقا یادم نیست چی نوشتم، ولی تقریبا مفهومش این بود که با تعریف یه «قصه» به آدم ها گفتم : میتونید « با خرید چرخ خیاطی ِ مامان بزرگِ من، یه فضای نوستالژیک تو کافه یا خونه تون بسازید».

 

« با خرید چرخ خیاطی ِ مامان بزرگِ من، یه فضای نوستالژیک تو کافه یا خونه تون بسازید».

 

اگر بگم چند ساعت بعدش و به چه قیمتی اون چرخ خیاطی رو فروختم شاید باورتون نشه.

به کی فروختم؟ به یه کافه دار که دنبال دیزاین محیط سنتی تو کافه اش بود. به چه قیمتی؟  به قیمت چند صد میلیون!

چرا؟ چون با خوندن اون قصه و قلقک احساسی، این چرخ خیاطیه دیگه «یه چرخ خیاطی ِزنگ زده ‌یِ از کارافتاده یِافتاده گوشه انباری نبود » بلکه شخصیت و داستان خاص خودش رو داشت.

 

فروش و کپی رایتینگکپی رایتینگ یه هنره ارزشمنده! دست کم نگیریمش!

همون طوری که یه موسیقی دان با کنارهم چیدن نُت ها یه آهنگ آرامش بخش و تاثیر گذار رو خلق میکنه؛

یه نقاش با حرکت های درست قلمو و تاچ های قلم، یه نقاشی خارق العاده خلق میکنه؛

من و شمای کپی رایتر هم با کنارهم چیدن کلمات میتونیم روی مخاطب مون تاثیر بذاریم و توجه اش رو به سمت خودمون و برندمون و کسب و کارمون و حرف هامون جلب بکنیم.

حالا شاید شمایی که الان اینجا هستید اصلا تا حالا واژه کپی رایتینگ به گوش تون هم نخورده باشه. یا نهایتا چند جا تو فضای دیجیتال، شنیدید که کپی رایترها پول پارو میکنن و به ازای هر یه جمله شعار برند یا تبلیغ یا سناریو ویدئو یا کمپینی که راه اندازی میکنن، چندین ده میلیون یا حتی چند صد میلیون یا حتی بیشتر پول میگیرن.

 

کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی یعنی چی؟

کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی در اصل یکی از زیر شاخه های تولید محتوا متنی هست و در اصل یه استراتژیِ خاصِ تولید محتواست که هدف اصلی‌اش جلب توجه مخاطب و متقاعد کردن مخاطب برای انجام یه کار خاص و یه اقدام خاص هست.

حالا خیلی ها به اشتباه فکر میکنن که هدف اصلی کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی همیشه صرفا فروش محصول و خدمات هست، اما در اصل هدف کپی رایتینگ میتونه خیلی بزرگ تر و وسیع تر باشه و اون اقدامی که انتظار داریم مخاطب هم انجام بده میتونه خیلی متنوع تر باشه. مثلا میتونه هدف ما این باشه که مخاطب رو ترغیب کنیم که تو خبرنامه ایمیلی ثبت نام کنه و آدرس ایمیلش رو در اختیار ما بذاره. یا ممکنه هدف ما این باشه که مخاطب رو ترغیب کنیم که روی لینک مقاله ای از سایت ما کلیلک کنه و بره اون مقاله رو صرفا بخونه، یا میتونه این باشه که تو شبکه های اجتماعی ما رو فالو کنه و خیلی کارها و اقدام های دیگه.

 

تبلیغ نویسی یا موثر نویسی؟

خیلی ها به اشتباه فکر میکنن که واژه کپی رایتینگ توهمین چند سال اخیرمتولد شده که باید بگم طبق تحقیقی که کردم اتفاقا این اشتباهه و واژه COPY سال 1828 ! توسط  Noah Webster و دقیقا متفاوت با مفهوم اصلی و ادبی واژه کپی به معنی “برداشتن کامل یه متن بدون هیچ تغییری” استفاده شد و اون زمان بین ژورنالیست ها و روزنامه نگارها به کسی میگفتن Copywriter کپی رایتر، که تخصصش صرفا نوشتن متن های تبلیغاتی بود نه خبری و انواع دیگه. 

اما با رایج شدن اینترنت و تولید محتوای آنلاین و نویسندگی تجاری دوباره کپی رایتینگ مجدد سر زبون ها افتاد و به یه تخصص جذاب و پولساز تبدیل شد.

البته دیگه این روزا کپی رایتر بودن به معنی تبلیغ نویسی بودن نیست و معنی گسترده تری داره، ولی خب قطعا یکی از اهداف اصلیش همون تبلیغ نویسی و فروش بیشترهست. اما به نظر من هم شاید بهتر باشه که به جای تبلیغ نویسی تو فارسی، همون موثرنویسی رو روش بذاریم . چون تبلیغ، ما رو صرفا یاد همون آگهی های مزخرف تلویزیونی میندازه که اصلا حس خوبی نداشتن و به محض اینکه بین سریال ها پخش میشدن همه یادشون میافتاد که باید برن توالت!

 

کپی رایتینگ در دیجیتال مارکتینگ

پس این روزا دیگه هدف اصلی کپی رایتینگ تو فضای آنلاین و دیجیتال مارکتینگ صرفا نوشتن متن تبلیغاتی نیست. ما با یادگیری تکنیک ها و روش های کپی رایتینگ میتونیم توجه مخاطب رو به محتوا و یا برندمون جلب کنیم، ما میتونیم احساسات مخاطب رو تحریک کنیم، ما میتونیم حس کنجکاوی مخاطب مون رو قلقلک بدیم، ما میتونیم آگاهی از برندمون رو بیشتر کنیم و کاری کنیم که اسم ما یا محتوای ما دهن به دهن و دست به دست بچرخه و آدم های بیشتری ما رو بشناسن و در نهایت ما میتونیم با موثر نویسی یا کپی رایتینگ کاری کنیم که مخاطب حرف ما رو گوش کنه و با لبخندی بر لب و دلی راضی اقدامی که میخوایم رو انجام بده .

پس مهارت موثرنویسی یا کپی رایتینگ این روزا میتونه برای این موردها هم در کنار افزایش فروش استفاده بشه:

  • افزایش احتمالی باز شدن ایمیل ها
  • افزایش باز شدن یه مقاله یا محتوا به کمک جذاب نویسی عنوان
  • خونده شدن بیشتر لندینگ پیج ها و صفحات فروش
  • افزایش فالوور و دنبال کننده توی شبکه های اجتماعی
  • افزایش ثبت نام خبرنامه های ایمیلی
  • افزایش کلیک روی لینک ها
  • افزایش شروع استفاده از خدمات یا دوره های رایگان
  • ترغیب به تماس تلفنی و مشاوره
  • افزایش کلیک روی دکمه ها

و…

 

فرق بین کپی رایتینگ و تولید محتوا ؟ 1 چیز یا 2 چیز؟

علت اینکه خیلی از ما کپی رایتینگ رو با تولید محتوا یکی میدونیم اینه که در اصل هر دوتاشون هنر یا تخصص کنار هم چیدن کلمات، بازی با کلمات و نوشتن هست، اما باید بدونیم که تو خیلی جاها کار یه کپی رایتر خیلی خیلی سخت تر از یه تولید کننده محتواست. چرا؟

چون یکی از اهداف کپی رایتر اینه که کاری کنه که مخاطب رو وادار کنه یا ترغیب کنه دست در جیب مبارک بکنه و کارتش یا اسکناس هاش رو بیرون بکشه و از اونها جدا بشه و اون رو در اختیار شخص دیگه بذاره و در ازاش یه چیزی رو بخره. و این نه تنها این روزها که همیشه توی طول تاریخ یه  کار سختی بوده.

یکی دیگه از سختی های کار یه کپی رایتر اینه که تو سریع ترین و کوتاه ترین شکل ممکن، باید مغز پیامش رو به مخاطب برسونه که این سخت ترین بخش کار هست.

مثلا اگر شما میخواید یه شعار برند بنویسید، باید بتونید کل پیام و هدف یه برند یا کسب و کار رو نهایتا تو یه جمله یا چند کلمه محدود به مخاطب انتقال بدید. یا اگر میخواید یه محتوای تبلیغاتی بنویسید، نهایتا باید تو چند جمله تمومش کنید، چون در غیراین صورت شما دارید مقاله نویسی میکنید نه تبلیغ نویسی. و این محدودیت کلمه واقعا کار رو برای یه کپی رایتر سخت میکنه. در صورتی که شما برای تولید محتوای مثلا یه مقاله 3000 /5000/ 7000/ 10000 یا …حتی بیشترمیتونید بنویسید تا اون چیزی که میخواید رو انتقال بدید و محدودیت خاصی ندارید.

پس کپی رایتینگ اصلا کار راحتی نیست.

و این رو بدونید که اگر شما در حال حاضر یه تولید کننده محتوا هستید، دلیل نمیشه که یه کپی رایتر حرفه ای هم باشید.

کپی رایتر کارش سخته، اشتباه قضاوت نکنید!

پس حواس مون باشه که از روی نتیجه کار و کمیت تعداد کلمات یه پروژه کپی رایتینگ، سختی کار یه کپی رایتر رو قضاوت نکنیم. خیلی ها، خصوصا بعضی از کارفرماها، وقتی میبینن که خروجی کار یه جمله یا چند تا کلمه است، به اشتباه گرفتاراین قضاوت میشن که خب اینکه کاری نداره. یا خیلی ها که از دور نشستن و عادت به لنگش کن دارن، میگن اههههههه این کپی رایتره برای نوشتن این چند تا کلمه چرت و پرتی  چند 100 میلیون گرفت!  در صورتی که نمیتونن پس زمینه کار اون کپی رایتر رو ببینن ومتوجه بشن در کنار سالها تجربه و تخصص، اون کپی رایتر ممکنه چندین هفته یا حتی چندین ماه فکر کرده باشه و هزاران بار ویرایش کرده باشه تا در نهایت به این 3-4 کلمه رسیده که میتونه روی مخاطب تاثیر گذار باشه.

 

مهمترین کارهایی که یادگرفتم به عنوان یه کپی رایتر باید انجام بدم چیه؟

1- حتما قبل ازاینکه بشینم پشت لپ تاپ و زُل به صفحه خالی بزنم تا بلکه یه چیزی بهم الهام بشه یا یادم بیاد، شروع کنم به جستجو کردن تو منابعی که فکر میکنم ممکنه به دردم بخوره. چون با ساعت ها نشستن و زل زدن به صفحه سفید من مطمئنم که چیزی نصیب تون نمیشه.

2- بهتره اون محصول، سرویس یا خدماتی که میخواید در موردش متن تبلیغاتی یا محتوای جذاب و تاثیر گذار بنویسید رو حسابی اول خودتون بشناسید و اطلاعات کاملی در موردش داشته باشید و ببینید اصلا اون چیزهایی که ادعا شده این محصول یا خدمات داره درسته یا فقط ادعای پوچی بیش نیست.

3- به جزئیات محصول یا خدمات حسابی باید دقت کنیم و روی اونها متمرکز بشیم.

**4- تلاش کنیم از یه زاویه ای که تا حالا هیچ کسی یا شاید بهتره بگیم کمتر کسی به این محصول یا خدمات نگاه کرده، نگاه کنیم که بتونیم مخاطب رو سورپرایزش بکنیم ( این نیاز به پرورش خلاقیت داره)

5- به داستانی فکر کنیم که میتونه پشت این محصول یا خدمات وجود داشته یا به داستانی فکر کنیم که ما باید برای این محتوا یا خدمات یا محصول خلق کنیم.

اگر بخوام یه مثال بزنم از اینکه من و شمای کپی رایتر باید از یه زاویه دیگه که کمتر رایج هست به یه محصول یا خدمات نگاه کنیم و اتفاقا روی همون متمرکز بشیم، میتونم صفحه معرفی دوره کارآموزی با ناتاشا تا 7 میلیون رو ببینیم. من تقریبا صفحه معرفی هر دوره آموزشی ای رو که تو این چند سال باز میکردمف یکی از بخش های جدانشدنی ماجرا بخش توصیه نامه هایی بود که از این ور و اون ور و از بین شرکت کننده ها و همکارها جمع شده بود و به عنوان تحریک کننده مخاطب تو محتوا برای فروش بیشتر استفاده شده بود. ولی من یه جایی نشستم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دیگه این نوع توصیه نامه ها و تعریف و تمجیدهای مصنوعی مدرس ها از هم و برجسته کردن اونها برای فروش بیشتردوره، از دید من کاملا قدیمی وعملا ناکارا شده ( البته من اینجور فکر میکنم و این نظر منه و قطعا میتونه درست نباشه) به خاطرهمین، تصمیم گرفتم به هیچ وجه تو معرفی این دوره ازش استفاده نکنم و به جاش اومدم این سیستم رو نقد کردم و گفتم …

حالا قطعا اینو بگم که این تو همه جا و همه نوع محصول و خدماتی جواب نمیده ها. مثلا شما وقتی میخواید یه محصولی بخرید و میرید دیجی کالا، اگه هیچ نظرو کامنتی زیرش نباشه، کمتر پیش میاد که اون محصول رو بخرید، هر چه قدر هم خوب. اما به نظر من برای یه دوره آموزشی، کاملا متفاوته و از دید من اگر صغری خانم و کبری خانم و اصغر آقا و اکبر آقا و فلان مدرس و.. بیان از دوره من تعریف و تمجدید کنن و بگن چه قدر خوب بوده ( حالا به فرض هم که که کاملا به خواسته خودشون  اومدن و حرف دلشون بوده) واقعا این نشون دهنده اینه که اون دوره به درد شما میخوره؟ یا اگر برای همه این دوره موثر بوده دلیل داره حتما به درد شما هم بخوره و شما هم ازش جواب بگیرید؟ من میگم نه.

پس با این ” زاویه دید جدید ” رفتم سراغ محتوانویسی این صفحه و جور دیگه ای بخش توصیه نامه ها رو نوشتم و اتفاقا تا اینجا هم بازخورد مثبتی گرفتم.

اما بریم سراغ 13 تا تکنیک کپی رایتینگ که میتونه توجه مخاطب رو جلب کنه.

13 تکنیک کپی رایتینگ برای موثرنویسی

تکنیک 1 : نظریه  ( fear of missing out ( FOMO  یا ترس از دست دادن در کپی رایتینگ

 

خب از اونجایی که طبیعتا همیشه برای ما “به دست آوردن” همیشه لذت بخش و” از دست دادن” همیشه رنج آور هستش.

همه ی ما همیشه نگران از دست دادن ها هستیم.

خب میخواید بدونید چند بارخودتون گرفتار همین ترفند « ترس از دست دادن » شدید و حتی چیزی که لازمش ندارید رو خریدید ؟

چند بار تا حالا شده این شمارشگرهایی که کنار محصولات با تخفیف گذاشته میشه برای شمارش معکوس تا زمان پایان تخفیف باعث بشه تو سریع ترین زمان ممکن خرید کنید ؟

تکنیک فومو در کپی رایتینگ

ندیده و نشناخته میگم خیلی !

چون من خودمم بارها گرفتار شدم .

مثلا دیجی کالا از سایت هایی هست که زیاد از این ترفند استفاده میکنه و همیشه وقتی تخفیف میذاره حتما محدودیت زمانی هم میذاره و روی اون محدودیت زمانی خیلی مانور میده و دائم اون شمارشگر روز و ساعت و دقیقه و ثانیه جلوی چشم های مخاطب و دقیقا دست میذاره روی همین ترس و مخاطب رو ترغیب میکنه به خرید ِ آنی .

پس ما تو این ترفند به مخاطب میگیم “ یا همین الان اقدام کن یا برای همیشه از دست می دهی “

یه ترفند مشابه دیگه :

سوگیری تنفر از شکست یا Loss Aversion Bias

مشخصا همه ما از شکست خوردن در حالت عادی میترسیم و دوست نداریم شکست بخوریم .

یعنی حتی قوی ترین آدم ها هم نمیتونن بگن دوست دارن و آرزو میکنن که شکست بخورن !

علاوه بر این ترس از دست دادن یه چیزی، خیلی قوی تر از حس خوبِ به دست آوردن یه چیز .

[پس به همین خاطر هست که برنده مدال برنز خیلی خوشحال تر از مدال نقره است . چون اونی که مدال نقره رو گرفته بعد از یه شکست بد به این مدال رسیده ولی اونی که مدال برنز گرفته بعد از یه پیروزی دلچسب به این مدال رسیده و قطعا حس بهتری داره .]

پس همه ما هر طور که شده دوست داریم از شکست خوردن فرار کنیم و به نوعی از شکست متنفر هستیم

چه طوری از این ترفند توی کپی رایتینگ استفاده کنیم ؟

مثلا اگر میخواید یه کتابی رو به مخاطب بفروشید، بهش بگید که افراد زیادی از کتابی که روی سایت شما قرار گرفته استفاده کردن و موفق شدن و اگر شما اون رو نخرید و نخونید، احتمالا یک شکست خورده هستید.

یعنی یه جورایی باید اونا این حس رو بکنن که اگر این مقاله رو نخونن یا این محصول رو استفاده نکنن یه شکست خورده هستن و 3-0 از بقیه عقب هستن .

تکنیک 2 : اثر واگن و تاثیر آدم ها روی هم در تبلیغ  نویسی

راستش همه ما فقط توی توهم این هستیم که ما یه فرد منحصر به فرد خاص و مستقل هستیم و داریم راه خودمون رو میریم و دیگران به هیچ وجه روی ما اثری ندارن !

ولی این کاملا تو فروش اشتباهه.

برعکس این چیزی که فکر میکنیم و فراتر از حد تصور ما تصمیم گیری هامون ، سبک زندگی مون و انتخاب هامون زنجیر وار به دیگران وابسته است .

دقیقا مثل یه قطاری که هر کدوم از واگن هاش با اینکه به نظر میرسه مستقل از هم هستن ولی دقیقا تو جهتی میرن که واگن اول میره .

مثلا به اون روزایی فکر کنید که یه چیزی تو جامعه مُد میشه .

دیگه خیلی سخته که آدم ها مقاومت کنن و اون چیز رو نخرن و براشون مهم نباشه که از بقیه عقب افتادن.

اثر واگن در کپی رایتینگخب حالا ما تو تبلیغ نویسی چه جوری از تکنیک واگن استفاده کنیم ؟

فقط کافیه یه جوری به مخاطب برسونید کنید که تنها نیست.

دیدید وقتی وارد یه مغازه ای میشید اگه ببینید مثلا 10 نفر دارن خرید میکنن شما هم ترغیب میشید که بخرید ؟

اما برعکس اگه همون مغازه سوت و کور باشه شما هیچ حسی واسه خرید کردن ندارید حتی اگر جنس هاش بهترین باشن .

پس آدما تو خرید دنبال اینن که ببینن به غیر از خودشون افراد دیگه ای هم این محصول رو خریدن و راضی هستن یا نه . این شکلی میخوان بار مسئولیت تصمیم گیری رو از روی خودشون کم کنن.

مثلا فرض کنید که یه جایی از سایت نیاز دارید که آدرس ایمیل مخاطب رو بگیرید و براش کوپن تخفیف ارسال کنید . اگر بتونید تو این مرحله به‌ش این اطمینان رو بدید که تنها نیست و مثلا تا این لحظه 1500 نفر دیگه هم ایمیل شون رو ثبت کردن قطعا راحت تر دستش به سمت کیبورد میره که آدرس ایمیل خودش رو وارد کنه .

پس اگه میخواید چیزی به مخاطب هاتون بفروشید چه توی سایت چه تو صفحه اینستاگرام حتما بهشون نشون بدید که تنها نیستن و کلی آدم قبل از اونها این ریسک رو کردن و خریدن و فقط کافیه دنباله رو اونها باشن.

 تکنیک 3: “چه روز سگی ای بود امروز !!” در کپی رایتینگ

تبلیغ نویسی با صفت های خاص و عجیب غریب

Krish Sathian، از دانشگاه Emory، در این مورد تحقیقات زیادی انجام داد و به این نتیجه رسید که استفاده از کلمات و صفت های خاص و عجیب غریب میتونه بخش های خاصی از مغر را فعال کند که در نهایت منجر به افزایش توجه و تمرکز مخاطب و جلب توجه او نسبت به محتوا میشه .

مثلا تو یکی از این تحقیقات بررسی کرد که اگر برای گفتن اینکه یه روز بسیار بد و افتضاح رو سپری کردیم از عبارت « عجب روز سگی ای بود » استفاده کنید نسبت به زمانی که از عبارت عادی « عجب روز بدی بود » استفاده کنید میزان تاثیر گذاری روی مخاطب چندین برابر میشود.

راهکار کپی رایتینگاطلاعاتی که از نوار مغزی MRI که از داوطلبان شرکت کننده جمع آوری شد، نشون داد زمانی که از این عبارت ها یا کلمات خاص تو محتوای پیام استفاده بشه، فعالیت مغز در بخش Somatosensory به شدت افزایش پیدا می‌کنه. اما زمانی که از کلمات عادی در جای خودش استفاده بشه، مغز فعالیت خاصی از خودش نشون نمیده. البته هنوز تحقیقات در مورد این که چگونه این فعالیت مغزی با ترغیب شدن افراد رابطه دارد؛ ادامه داره . 

پس تو کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی تا جایی که ممکنه از اصطلاحات و صفت های خاص و جذاب برای مخاطب استفاده کنید و هر بار که می خواید در مورد یه موضوع تکراری و نخ نما چیزی بنویسید به این فکر کنید که چه طور می تونید با صفت ها یا کلمات خاص مخاطب رو غافلگیر کنید و یاد عبارت « چه روز سگی ای بود » بیافتید !

تکنیک 4: اثر لنگر یا Anchoring Effect برای نوشتن محتوای تبلیغاتی یا موثرنویسی

ما همیشه دوست داریم هرچیزی رو با هر چیزی مقایسه کنیم.

روانشناسان به این حالت میگن : «اثر لنگری»

اثر لنگری چی میگه ؟

میگه ما هر چیزی که میبینیم رو با هر چیزی که شبیه اون هست و قبلا دیدیم مقایسه میکنیم و بعد تصمیم میگیریم که چی کار کنیم .

مثلا فرض کنید وارد یه مغازه میشید و دوست دارید یه ساعت هوشمند بخرید .  همین طور که دارید تو مغازه میچرخید، چشم تون به یه ساعتی میافته که عاشقش میشید . ولی وقتی برچسب روش رو نگاه میکنید میبینید زده : 1 میلیون و 500 هزار تومن .

همین جا میخوره تو ذوق تون و پیش خودتون میگید : ولش کن خیلی گرونه . نمیتونم الان بخرمش .

تو همین جنگ و جدال درونی هستید که یه دفعه فروشنده‌ی مغازه میاد سراغ تون و میگه : بهتون تبریک میگم!  شانس تون زده چون امروز این ساعت مون تو سبد تخفیفه و میتونید فقط با پرداخت 750 تومن صاحب این ساعت هوشمند بشید!

با وجود اینکه هنوزم 750 هزار تومن براتون پول زیادیه ولی سریع این قیمت رو با قیمت قبلی مقایسه میکنید و این معامله یه معامله پرسود براتون میشه که هر جور شده باید این ساعت رو بخرید و از اون مغازه بیرون بیاید تا بعداً پشیمون نشید که چه فرصتی رو از دست دادید .

پس دلیل ارزون دیده شدن ساعت این نیست که 750 تومن هزینه‌ی کمی‌ه و شما براش آماده بودید، بلکه فقط چون با قیمت اصلی مقایسه میکنید این حس ارزون بودن بهتون دست میده .

این حس دقیقا به خاطر اثر لنگر هست .اثر لنگر در کپی رایتینگچه جوری از سوگیری شناختیِ «لنگر» تو تبلیغ نویسی استفاده کنیم؟

وظیفه ما به عنوان یه تبلیغ نویس اینه که برای مخاطب هامون لنگر و به عبارتی شرایط مقایسه که به نفع بِرند مون هست رو ایجاد کنیم .

مثلا اگر قیمت و ارزش محصولی 15 هزار تومن هست اگر به جای نوشتن 15 هزار تومن به عنوان قیمت اصلی محصول، بنویسیم 30 هزار تومن و بعد روش خط بزنیم و بنویسیم با تخفیف 15 هزار تومن ، سریع حس مقایسه تو ذهن مخاطب ایجاد میشه و با این احساس که برنده‌یِ این بازی‌ه و میتونه سود ببره قطعا ترغیب میشه این محصول رو بخره . این کاری هست که خیلی از فروشگاه های آنلاین ازش استفاده میکنند و اتفاقا خیلی هم جواب خوبی میگیرن .

بعضی ها فکر میکنن این گول زدن و فریب دادنه مخاطبه . ولی به نظر من این حالت فریب نیست و فقط یه بازیه . چون شما محصول رو دقیقا به اندازه ارزشش به مشتری میفروشید و فقط با یه بازیِ فکری اونو ترغیب میکنید که بخره . پس گول زدن و فریبی در کار نیس.

 

 تکنیک 5 : اثر دوپامین زایی در کپی رایتینگ

دوپامین میدونید چیه ؟!

یه پیام رسان مغزی که روی انگیزه ، حافظه ،توجه و خیلی از حرکت های بدن ما تاثیر میذاره .

چه موقع هایی زیاد ترشح میشه ؟

زمانی که حس لذت و رضایت زیادی رو تجربه میکنیم .

خیلی جالبه که بدونید همونجوری که مصرف کوکائین و هروئین و تجربه ی رابطه ی جنسی و.. میتونن باعث ترشح دوپامین بشن ، شنیدن موسیقی مورد علاقه و داستان های جذاب و… هم میتونن ترشح دوپامین رو زیاد کنن.

داستان گویی در طول تاریخ همیشه برای بشر جذاب و لذت بخش بوده  و همین باعث میشه که این تغییرات فیزیولوژی تو بدن کسی که شنونده ی داستان ایجاد بشه و رابطه عاطفیش با ما بعد از شنیدن داستان ما شدید تر بشه  .

قرن هاست که همه ی ما از شنیدن داستان لذت میبریم و هر جایی که کسی در حال تعریف داستانی هست سرپا گوش می ایستیم و کنجکاو هستیم ببینیم آخر داستان چی میشه .

 

اثر دوپامین در کپی رایتینگ

مخاطب بیشتر از اینکه این روزها خود برند یا موسسین شرکت ها و برندها رو بشناسه با داستان پشت هر برند ارتباط برقرار میکنه و اگر داستان پشت یه کسب و کار یه داستان جذاب براش باشه همیشه در ذهنش باقی می مونه و با شنیدن اسم اون برند یا هر نشونه و محصول از اون برند یاد این داستان می افته و توجهش جلب میشه.

پس شاید یکی از بهترین راه های احساسی کردن و انگیزه دادن به مخاطب برای خرید ، همین نوشتن و تعریف داستان خودمون یا داستان شروع کسب و کارمون و.. برای مخاطب باشه .

توجه :

قطعا این ترفند برای صفحات محصول یا خدمات خاص و طولانی مثل معرفی یه دوره ی ویژه یا مربیگری یا .. جواب میده نه محصولات فروشگاهی با تعداد زیاد .

 

تکنیک 6: تئوری ( but you are free  ) BYAF  شما آزاد هستید بپذیرید یا رد کنید 

جفری گیتومر اعتقاد داره که :

«آدم ها دوست ندارند چیزی به آنها فروخته شود ولی عاشق خرید کردن هستند !»

مطمئن باشید که هیچ مشتری ای دوست نداره به اجبارِ فروشنده چیزی رو بخره حتی اگر این محصول یا خدمات بهترین باشه و سود زیادی هم بکنه ، اون دوست داره حس کنه که خودش انتخاب کرده و تحت فشار و اجبار این تصمیم رو نگرفته.

اثر BYAF در کپی رایتینگ

 

این تکنیک میگه : یکی از استراتژی های روانشناسی در تبلیغ نویسی اینه که یه توضیحات کامل و درست و حسابی در مورد محصول یا خدمات تون به مخاطب بدید ولی در نهایت به نوعی با کلام خودتون به مخاطب نشون بدید که خودت آزاد هستی انتخاب کنی بخری یا نخری یا از این تخفیف استفاده بکنی یا نکنی.

مطمئن باشید اینجوری افراد خیلی بیشتری از شما خرید میکنن.

به خاطر همین هست که دیگه این روزها فرم ها و پاپ آپ های کوپن تخفیف و.. تو سایت ها دو تا گزینه ای هستن : [ می خوام استفاده کنم ] ، [ نه ، فعلا نیازی ندارم ]

اینجوری به مخاطب این حس رو میدیم که کاملا آزادی ، دوست داری از کد تخفیف استفاده کن دوست داری نکن ، هر جور خودت صلاح میدونی.

گذاشتن گزینه دوم برای جواب منفی دادن به پیشنهاد ما، از لحاظ روان شناسی گارد مخاطب و مشتری رو در مقابل ما کم میکنه

پیشنهاد : می تونید برای جلب توجه بیشتر، مثلا دکمه ” بله ” رو بزرگ تر و رنگی تر در نظر بگیرید اما حتما گزینه نه و منفی رو هم بذارید

تکنیک 7 : اثرچهارچوب یا  Framing Effect در تبلیغ نویسی

اثر چهارچوب چی میگه؟

میگه : خیلی از تصمیم ها و انتخاب های ما خیلی به شکل گفتن و شیوه بیان مساله مربوط میشه . دقیقا همون قضیه « بشین، بفرما، بتمرگ » این جا حاکمه.

مثلا اگه کسی به شما بگه بفرمایید به احتمال بیشتری دوست دارید پیشش بشینید یا بگه بتمرگ ؟!

این اثر رو خیلی جاها و تو خیلی تحقیق ها بررسیش کردن و به نتایج جالبی هم رسیدن .

مثلا تو یه مطالعه، تعدادی پزشک انتخاب شدن و به دو گروه تقسیم شدن و به گروه اول گفته شد که باید یه نسخه ای بنویسن برای درمان یه بیمار با یه بیماری خاص که بقیه پزشک ها تشخیص دادن لاعلاج هست و به گروه دوم گفتن یه نسخه ای بنویسن برای درمان یه بیمار که بقیه پزشک ها تشخیص دادن که قابل درمان‌ه. نتیجه خیلی جالب بود . چون با اینکه دقیقا یک بیمار با یک بیماری خاص بود ولی دو گروه کاملا نسخه های متفاوتی نوشته بودن!

و این نشون میده که چه قدر حضور یک کلمه یا مفهوم خاص برای بیان مساله میتونه نتیجه و پاسخ ها رو تغییر بده .

اثر چهارچوب در کپی رایتینگچه جوری از سوگیری شناختیِ «چهارچوب» در تبلیغ نویسی استفاده کنیم؟

تو تبلغی نویسی کلمات هم میتونن جادو کنن باری فروش هم میتونن کلا گند بزنن به هر چی فروش . پس دقت کنید که از چه کلماتی برای محتوانویسی یا تبلیغ نویسی استفاده میکنید .(دانلود 460 کلمه قدرتمند در تولید محتوا)

مثلا اگر میخواید یه محصولی رو تخفیف بذارید و مخاطب یک ماه فرصت استفاده از کد تخفیف رو داره حتما توی ایمیلی که براش میفرستید یا توی متن توضیحات محصول چند بار تاکید کنید که این تخفیف فقط و فقط برای مدت کوتاهی فعال هست و به زودی منقضی میشه و این فرصت از دست میره . این شکلی تو ذهن مخاطب حس فوریت ایجاد میکنید.

یا مثلا اگر میخواید در مورد موفقیت یه کارآفرین صحبت کنید و مقاله بنویسید، اگر به جای سبک خشک و بی روح برای گفتن این محتوا از سبک یا چهارچوب داستانی استفاده کنید قطعا نتیجه‌ی بهتری میگیرید .

یا یه مثال جالب تر اینکه توی تبلیغات معمولا یه قانون نانوشته هست و اون اینکه اگر رو به روی شما دو تا لیوان باشه که روی یکیش نوشته شده باشه  33 ٪ این لیوان پر و روی یکی دیگه نوشته شده باشه که 66 ٪ این لیوان خالی‌ه شما کدوم یکی رو انتخاب میکنید برای خوردن ؟

به احتمال خیلی زیاد اون لیوانی که روش نوشته شده 33 ٪ پر.

در اصل فرقی نمیکنه ها هر دوتاش به یه اندازه پر و خالی‌ن ولی اینکه روشون از کلمه پر یا خالی استفاده کنیم قطعا روی انتخاب تاثیر میذاره

یا شما وقتی تو قفسه هایپر استار میگردید احتمال داره یه ماست کم چرب که 80 ٪ کم چرب هست رو انتخاب کنید یا ماستی که 20 ٪ چربی داره ؟

 

تکنیک 8: فالگیری و رمالی در تبلیغ نویسی!

« کف دستت بده فالِت بگیرُم

میدونی تو کف دستت چی میبینم؟!

تو یه آدمی هستی که به همه اطمینان میکنی و همین باعث میشه همیشه از آدما ضربه بخوری ولی غضه نخور بالاخره حق به حق دار میرسه و به زودی خبرهای خوبی تو زندگیت میشنوی . تا چند ماهه دیگه یه اتفاق عجیب برات می افته که خودتم تعجب میکنی ولی مطمئن باش خیری توش هست . یه کم باید بیشتر باید مراقب همسرت باشی . بهتر روی پای خودت وایسی و کاراتو به دیگران نسپری . موفقیت و پیروزی نزدیکه ...

خودمونیم چند بار شده با اینکه میدونید همه فالگیری ها و رمالی ها الکی و بی پایه و اساس هستن ولی کنجکاو شدید که پیش یک فالگیر برید تا سرنوشت و آینده تون رو پیش گویی کنه ؟

همه ی ما آدما پیش گویی و پیش بینی رو دوست داریم  و میخوایم قبل از اینکه چیزی اتفاق بیافته از اون باخبر بشیم و قطعا هم به جای خبرهای منفی مثل اینکه کی میمیریم و کی ورشکست میشیم و… بیشتر میخوایم چیزای مثبت مثل اینکه کی بچه دار میشیم کی ازدواج میکنیم کی پولدار میشیم و… بشنویم

یا مثلا دیدی آدم ها عاشق تست شخصیت شناسی بر اساس رنگ ها هستن

شما نیستید ؟

هستید دیگه

اگه واقعیت این تست ها رو بدونید اینه که همه ی اینها یه سری بدیهیات و کلیات رو تحویل مخاطب میدن مثل اینکه :

  • هوش و استعداد شما از سطح میانگین بالاتر است. دقت خوبی هم دارید
  • شما جدیدا خیلی احساس نگرانی می‌کنید.گاهی افسرده و گاهی هم شاد می‌شوید.

کسی رو میشناسید که این چند تا خط رو بخونه و بگه اینا که من نیستم ؟

نه دیگه

همه ی ما فکر میکنیم ضریب هوشی بالایی داریم

همه مون گاهی شادیم گاهی غمگین

همه مون …

خلاصه اینکه جواب این نوع تست ها و حرف های رمال ها و فالگیرها یه جوریه که هر کی گوش کنه و ببینه میگه اااا درست میگه من دقیقا اینجوریم !

شاید الان با خوندن اینا خنده مون بگیره و بگیم خب اینارو که میدونستم چیز جدیدی ولی جالبه همین الان اگه این تیتر رو تو اینستاگرام ببینید : میدونید شما شبیه کدوم سلبریتی هستید ؟ { بازم روش کلیک میکنید و این پیش گویی ها رو باور میکنید ؟}

خب ما بالا بریم پایین بیایم عاشق این پیشگویی های مثبت و هیجان برانگیزیم و حتی حاضریم پول زیادی بدیم که فقط همین ها رو چند بار تو روز بشنویم.

اثر فالگیری در کپی رایتینگ

اما حالا فالگیری و رمالی چه ربطی به تولید محتوای تبلیغاتی و جذاب دارد ؟

خب حالا بیاید از همین ترفند توی تبلیغ نویسی استفاده کنیم

مثلا فرض کنید شما میخواید یه دوره ی کسب در آمد از اینستاگرام به مخاطب هاتون بفروشید

فقط کافیه بگید : ببین میدونم الان تو شرایط مالی بدی هستی  و کاسه ی چه کنم چه کنم دستت گرفتی ولی تو لایق این هستی که 3 سال دیگه یه بنز 3 میلیاردی زیر پات باشه ، تو لایق این هستی که یه پنت هاوس لاکچری تو بهترین برج دبی داشته باشی

من از همین الان دارم 3 سال دیگه ت رو میبینم که به همی اینها رسیدی

من مطئنم تو میرسی به شرط اینکه راهش رو بلد باشی . من تو این دوره میخوام راه رسیدن رو بهت بگم . پس کلیک کن و تو دوره ثبت نام کن

نه جان من ، شما باشی این دوره رو نمیخری ؟ میخری دیگه به احتمال زیاد

پس بیا خودت از همین تکنیک استفاده کن و فروشت رو چند برابر کن

احتیاط :

فقط حواست باشه غیب‌گوها و فالگیرها تنها کاری که میکنن تحت تاثیر قرار دادن مخاطب سریع و در لحظه است

 و گرنه مطمئن باشید که اگر زمان بخوره و یه کمی اون آدم به حرف های رمال فکر کنه به این نتیجه میرسه که فالگیر و رمال فقط یک سری بدیهیات و کلیات تحویلش داده که خودشم اینا رو میدونسته

پس تو این تکنیک باید سریع و تو همون زمان که احساسی و جوگیر شده هدایتش کنید به صفحه پرداخت

 تکنیک 9 : اثر مربا برای نوشتن متن تبلیغاتی

این تکنیک میگه : اصلا و اصلا مخاطب رو تو آمپاس انتخاب های زیاد و تصمیم گیری های سخت نذارید.

بدترین نوع تبلیغ و نوشتن صفحه محصول اینه که یه دفعه مخاطب رو غرق یه دنیایی از انتخاب بکنید . شاید در ظاهر و به اشتباه فکر کنیم که خب اینجوری مخاطب دستش باز و میتونه انتخاب های زیادی داشته باشه و از این جهت خوشحال میشه . ولی آزمایش ها نشون میده این کار و گذاشتن انتخاب های زیاد پیش روی مخاطب میتونه یه سم مهلک باشه برای فروش

چند سال پیش یه تحقیق جالبی انجام شد . محقق ها اومدن تو یه فروشگاه مواد غذایی تو یه غرفه 24 نوع مختلف مربا برای تست در اختیار بازدید کنندگان قرار دادن  و تو  غرفه ی دیگه  فقط 6 نوع مربا گذاشتن برای تست

نتیجه جالب این شد که شاید تو نگاه اول غرفه 1 تعداد بازدید کنندگان بیشتری داشت اما فقط 3% از مشتریان از اونها خرید می کردن اما در غرفه 2 که تنوع کمتری داشت 30% از مشتریان بعد از تست حتما مربا می خریدند!!

پس یک راهکار مهم برای افزایش فروش محدود کردن گزینه ها برای مشتری.

اثر مربا در کپی رایتینگ 

تکنیک « یک بله کوچک » در تولید محتوای محتوای محصول و قیمت گذاری

شما می‌خواید که مشتری، خواسته ی بزرگ شما رو قبول کنه، درسته ؟ این خواسته میتونه خرید یه محصول یا خدمات گران قیمت باشه؛ اما قبل از اینکه این خواسته ی بزرگ تون رو باهاش مطرح کنید بهتر قبلش از یک درخواست کوچیک تر شروع کنید .

و اگر بتونید یه «بله» کوچیک ازش بگیرید ،می‌تونید امیدوار به یه «بله» بزرگ‌تر هم باشید. برای مثال:

  • برای دریافت خبرنامه هفتگی ما عضو شوید (بله کوچک)
  • خرید یک دوره آموزشی با قیمت 2.5 میلیون تومان (بله بزرگ)

یا

  • ایمیل خودتان را وارد کنید (بله کوچک)
  • خرید کتاب الکترونیکی 54 هزار تومانی (بله بزرگ)

 

تکنیک یه « نه بزرگ » در تولید محتوای محصول

تو این تکنیک به جای اینکه از مخاطب تقاضای یه «بله» کوچک کنید، ازش یه « نه بزرگ» می‌خواید. برای مثال:

  • آیا دوره آموزشی ما را با قیمت 5.5 میلیون تومان می‌خرید؟ (نه بزرگ)
  • اما اگر بدانید که همین حالا می توانید همین دوره را با 2.5 میلیون تخفیف بخرید نظرتان چیست ؟ (بله)

مطالعات زیادی در مورد این تئوری انجام شده که در یکی از اون ها ، مقایسه‌ای بین پیشنهاد بزرگ در مقابل پیشنهاد کوچک انجام شد. مطالعات نشان داد که شرکت کنندگان در مقابل پیشنهاد اول بزرگ که یک« نه بزرگ » به دنبال داره به نسبت پیشنهاد اول کوچک که اصولاً نه کوچک‌تری به دنبال خواهد داشت، تمایل بیشتری به قبول کردن پیشنهاد بعدی دارن

پس وجود یه «نه بزرگ » مثل یه شکست میتونه باعث تحریک خریدار برای دست‌یابی به موفقیت بعدی و شاید بلافاصله بعد از شکست بشه. این پیروزی آنی به ظاهر با قبول کردن پیشنهاد بعدی برای مخاطب به دست میآد.

تکنیک 10: حقیقت خیالی یا Illusory Truth در کپی رایتینگ

اثر حقیقت خیالی با میانبر زدن در فرآیندهای تصمیم‌گیری، به مغز ما کمک می‌کنه تا در طول روز بهتر تصمیم‌گیری کنه و فشار کمتری رو تحمل کند.

این روش میگه ایده ها و مفاهیمی رو که ما بصورت تکراری می‌شنویم برامون خیلی با ارزش و معتبر میشن.

تکرار ایده ها در ذهن مخاطب = اعتبار و اطمینان بیشتر

پژوهشگران تحقیقی رو انجام دادند که تو اون از شرکت کننده ها خواسته شده بود به این سوال پاسخ بدن که به چه میزان به پیام هایی که به آنها داده شده بود اعتماد دارند؟ و عمدا بعضی از پیام ها برای چندین بار ارسال شدن، در حالی که بقیه فقط یه بار. این مطالعه نشون داد که افراد شرکت کننده در این آزمایش :

به پیام هایی که تکراری بودن بیشتر از پیام هایی که 1 بار اعلام شده ‌بودنن اعتماد می کردن

یه نقل قول قدیمی از Dale Carnegie هم میگه: « به مخاطب بگویید می خواهید چه چیزی به او بگویید ، آن را بگویید و دوباره به او یاد آوری کنید که چه چیزی گفتید » .

توی محتواهای تجاری ای که برای افزایش فروش نوشته میشه هم باید از این ترفند برای افزایش احتمال اقدام مخاطب به عملی که می خواید استفاده کنید . پس تا حد معقول چیزی که از مخاطب می خواید رو تکرار کنید .

و از این تکرار اصلا نترسید .

چون هم طبق تحقیقاتی که شده باعث میشه مخاطب اعتماد بیشتری بکنه و هم اینکه ما نمیدونیم مثلا بار اولی که پیام تخفیف مون رو برای مخاطب می فرستیم در چه حالیه . مثلا شاید ممکنه همون موقع تصادف کرده باشه یا درگیر یه مشکل باشه و اصلا نتونه پیام ما رو ببینه . خب چه اشکالی داره یک بار یا دو بار دیگه هم تکرار کنیم ؟

 

تکنیک 11: مکان جادویی در تبلیغ نویسی

یه تعدادی از روانشناس ها اومدن روی اثر Serial Positioning مطالعه کرده‌اند  . به این شکل که یه داوطلبان یه لیستی از یک سری مشخص از کلمات را میدادن یا براشون میخوندن و بعد لیست رو کنار میذاشتن و از اونها میخواستن به سرعت کلماتی که به یاد میاورن رو بگن. نتیجه این بود که همه داوطلب ها کلمات ابتدا و انتهای لیست را با احتمال بیشتری نسبت به کلمات میانی، به یاد می آوردن .

این اثر معروف به تقدم (برای چند کلمه اول) و تاخر (برای کلمات انتهایی لیست) در تولید محتواست.

پس توی تبلیغ نویسی خصوصا برای محصولات یا خدماتی که نیاز به توضیح و محتواهای طولانی دارن حتما ایده‌هایی که اهمیت بیشتری برای خواننده دارن رو در ابتدا و انتهای متن قرار بدید.

پس همیشه مغز پیام تبلیغاتی تون رو هم تو ابتدای متن بنویسید و هم تو انتها یه بار دیگه تکرار کنید تا روی مخاطب تاثیر بیشتری بذاره چون به احتمال بیشتری اون رو میخونه .

 

تکنیک 12 : اثر توجیه یا Justification در کپی رایتینگ

شرکت زیراکس در سال 1978 یه مطالعه ی جالب انجام داد و که نتیجه ی اون اثری شد به اسم اثر توجیه .

در این آزمایش، تو یک صف طولانی که افراد زیادی ایستاده بودن تا کپی بگیرن ، شخصی بدون نوبت وارد میشه و در خواست میکنه که افرادی که تو صف ایستادن بهش اجازه بدن که بدون نوبت از یه برگه ای که تو دستش بود کپی بگیره .

تو این آزمایش 3 نوع درخواست متفاوت مورد بررسی قرار گرفت :

  • « ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟ چون مجبورم که سریع خودمو به دفتر ثبت اسناد برسونم وگرنه کارم انجام نمیشه»
  • «ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟»
  • «ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟ چون می خواهم کپی بگیرم !»

افرادی که از سوال 1 استفاده کرده بودن و دلیل برای کار خودشون گفته بودند ، تونستند موافقت 94 % از مخاطبان رو تو صف برای رعایت نکردن نوبت بگیرن. به همین ترتیب، 93 % از مردم با سوال سوم، که دلیل قابل قبولی هم نداشت، موافقت کردن. ولی تنها 60 % با درخواست دوم، که از واژه “چون” استفاده نکرده بود، موافقت کردند.

Ellen Langer، استاد دانشگاه هاروارد، معتقد که این پدیده به دلیل واکنش غیر ارادی افراد اتفاق می‌افته.

حالتی که مغز ما به کار می‌گیره تا با استفاده از شرایط مختلف اجتماعی تصمیم‌گیری کنه شبیه به حالت اتوپایلوت در خلبانی است؛ وقتی واژه‌هایی مثل «زیرا» یا « چون »را می‌شنویم، به ادامه ی محتوا هیچ توجهی نمی کنیم و با شنیدن همین واژه ها به محتوا حالت اعتبار و توجیه میدیم و مطابق آن پاسخ می‌دیم (حتی اگر دلیل خیلی هم منطقی نباشد.)

پس « زیرا » و « چون » ، « به این علت که … » کلمات قدرتمند ی هستن که استفاده از اونها تو هر محتوای تجاری میتونه به شدت مخاطب رو متقاعد کنه که کاری رو که ما میخوایم ازش انجام بده . مهم نیست درخواست شما از مخاطب دقیقا چه چیزی هستش چه این درخواست برای ثبت‌نام دروب‌سایت، استفاده از نسخه آزمایشی باشه، یا درخواست برای تکمیل یک فرم و یا هر چیز دیگه ای  استفاده از این کلمات قدرتمند به مخاطب نشون میده که شما با دلیل منطقی از او میخواید که این کار رو انجام بده  و اونم معمولا بدون هیچ حرفی انجام میده!

 

تمرین ها

من مطمئنم که بدون انجام تمرین و کار عملی، دیدن 11000000000 تا ویدئوی آموزشی و خوندن محتواهای آموزشی ( یا حتی بیشتر 😀  هم )  هیچ و هیچ و هیچ نتیجه ای نداره 

پس همین الان دست به کار بشید و تمرین ها رو دونه دونه انجام بدید و تو قسمت کامنت ها برام بفرستید تا بررسی و تصحیح‌شون کنم و اگر ایراد داره با هم رفعش کنیم.

  تمرین 1 : فرض کنید شما میخواید برای یه سایت فروشگاهی سیسمونی یا نوزاد و کودک یه محتوای تبلیغاتی بنویسید. به نظر شما پرسونای هدف و کلیدی ای که باید در نظر بگیرید دقیقا چه خصوصیاتی داره ؟

تمرین 2 : فرض کنید می‌خواید برای یه برند آموزشی محتوای تبلیغاتی بنویسید که مخاطب هدف اون افراد ناشنوا یا کم شنوا هستن. شما از چه تکنیک هایی برای تاثیرگذاری روی این پرسونا استفاده میکنید ؟

تمرین 3 : حدود 1 روز زمان برای خودتون تعیین کنید و هر چیزی که به ذهن‌تون میرسه برای شعار تبلیغاتی برای یه برند ورزشی یا فروشگاه تجهیزات ورزشی رو برای خودتون بنویسید و از بین اونها بین 1 تا 7 تا شعاری که فکر میکنید خیلی جذاب تر و تأثیر گذار تر هستن رو برای ما بفرستید

تمرین 4  : برای معرفی یه محصول جدید و خلاقانه آبیاری گیاهان در زمان عدم حضور اعضای خانواده در خانه یه متن جذاب بنویسید که به جای تاکید روی ویژگی ها روی مزایا تاکید کنه

تمرین 5 : فرض کنید یه آموزش آنلاینی تولید کردید در مورد نحوه پروروش گیاهان آپارتمانی، شما به کمک تکنیک توجیه چه جوری میتونید متنی بنویسید که مخاطب هدف رو توجیه کنه که این آموزش شما رو بخره ؟

مینی‌آموزش UX-Writing | دکمه‌نویسی

هدف: یادگیری دکمه‌نویسی و CTA ها ( چه جوری یه دکمه یا لینک رو انقدر جذاب و تاثیرگذار بنویسیم که کاربر روش کلیک کنه؟ )

ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید

کپی رایتینگ | ناتاشا چه‌جوری کپی رایتر شد؟ [+ 12 درس ]

از خاطرات یه “فراری از نوشتن” دیروز و یه “کپی رایتر” امروز که با هزار بدبختی ” کپی رایتینگ ” رو یاد گرفته!

یادش بخیر، انگار همین چند روز پیش بود که مامان بزرگِ من تصمیم گرفت که چرخ خیاطی قدیمی ژانومه اش رو بفروشه.

از اونجایی که من اون نوه جون جونیش بودم، همه این جور کارهاش رو به من می‌سپرد. وقتی بهم گفت : « ناتاشا میتونی این چرخ خیاطیم رو بفروشی که یه نو تر به جاش بخرم؟»

گفتم : « چرا که نه مامانی؟( مامان بزرگم رو مامانی صداش میکردیم) همین امروز برات میفروشم.»

خب اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که برم رو سایت دیوار و یه آگهی بدم و نهایتا یه چند تا عکس از این ورش و از اون ورش بذارم و تمام.

خلاصه آگهی رو منتشر کردم با یه قیمت خیلی پایین 500 هزار تومن! چون فکر کردم دیگه اینجوری رو هوا میبرنش و مامانی میتونه زودتر چرخ خیاطی جدیدش رو بخره.

روز اول گذشت و حتی یه نفر هم زنگ نزد،

روز دوم گذشت ،هیچی

روز 20 ام گذشت هیچی

خیلی حالم گرفته شد.

خلاصه اینکه اون سال کلا از فروشش منصرف شدیم و انداختیمش گوشه انباری.

.

.

.

یادمه اولین چیزی که وقتی تکنیک های کپی رایتینگ رو یاد گرفتم رفتم سراغش، دقیقا همون چرخ خیاطیِ مامان بزرگم بود.
دوباره از انباری آوردمش بیرون و اینبار دوباره تو همون سایت دیوار یه آگهی گذاشتم، اما این‌بار با یه متن تبلیغ حرفه ای.
الان دقیقا یادم نیست چی نوشتم، ولی تقریبا مفهومش این بود که با تعریف یه «قصه» به آدم ها گفتم : میتونید « با خرید چرخ خیاطی ِ مامان بزرگِ من، یه فضای نوستالژیک تو کافه یا خونه تون بسازید».

 

« با خرید چرخ خیاطی ِ مامان بزرگِ من، یه فضای نوستالژیک تو کافه یا خونه تون بسازید».

 

اگر بگم چند ساعت بعدش و به چه قیمتی اون چرخ خیاطی رو فروختم شاید باورتون نشه.

به کی فروختم؟ به یه کافه دار که دنبال دیزاین محیط سنتی تو کافه اش بود. به چه قیمتی؟  به قیمت چند صد میلیون!

چرا؟ چون با خوندن اون قصه و قلقک احساسی، این چرخ خیاطیه دیگه «یه چرخ خیاطی ِزنگ زده ‌یِ از کارافتاده یِافتاده گوشه انباری نبود » بلکه شخصیت و داستان خاص خودش رو داشت.

 

فروش و کپی رایتینگکپی رایتینگ یه هنره ارزشمنده! دست کم نگیریمش!

همون طوری که یه موسیقی دان با کنارهم چیدن نُت ها یه آهنگ آرامش بخش و تاثیر گذار رو خلق میکنه؛

یه نقاش با حرکت های درست قلمو و تاچ های قلم، یه نقاشی خارق العاده خلق میکنه؛

من و شمای کپی رایتر هم با کنارهم چیدن کلمات میتونیم روی مخاطب مون تاثیر بذاریم و توجه اش رو به سمت خودمون و برندمون و کسب و کارمون و حرف هامون جلب بکنیم.

حالا شاید شمایی که الان اینجا هستید اصلا تا حالا واژه کپی رایتینگ به گوش تون هم نخورده باشه. یا نهایتا چند جا تو فضای دیجیتال، شنیدید که کپی رایترها پول پارو میکنن و به ازای هر یه جمله شعار برند یا تبلیغ یا سناریو ویدئو یا کمپینی که راه اندازی میکنن، چندین ده میلیون یا حتی چند صد میلیون یا حتی بیشتر پول میگیرن.

 

کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی یعنی چی؟

کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی در اصل یکی از زیر شاخه های تولید محتوا متنی هست و در اصل یه استراتژیِ خاصِ تولید محتواست که هدف اصلی‌اش جلب توجه مخاطب و متقاعد کردن مخاطب برای انجام یه کار خاص و یه اقدام خاص هست.

حالا خیلی ها به اشتباه فکر میکنن که هدف اصلی کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی همیشه صرفا فروش محصول و خدمات هست، اما در اصل هدف کپی رایتینگ میتونه خیلی بزرگ تر و وسیع تر باشه و اون اقدامی که انتظار داریم مخاطب هم انجام بده میتونه خیلی متنوع تر باشه. مثلا میتونه هدف ما این باشه که مخاطب رو ترغیب کنیم که تو خبرنامه ایمیلی ثبت نام کنه و آدرس ایمیلش رو در اختیار ما بذاره. یا ممکنه هدف ما این باشه که مخاطب رو ترغیب کنیم که روی لینک مقاله ای از سایت ما کلیلک کنه و بره اون مقاله رو صرفا بخونه، یا میتونه این باشه که تو شبکه های اجتماعی ما رو فالو کنه و خیلی کارها و اقدام های دیگه.

 

تبلیغ نویسی یا موثر نویسی؟

خیلی ها به اشتباه فکر میکنن که واژه کپی رایتینگ توهمین چند سال اخیرمتولد شده که باید بگم طبق تحقیقی که کردم اتفاقا این اشتباهه و واژه COPY سال 1828 ! توسط  Noah Webster و دقیقا متفاوت با مفهوم اصلی و ادبی واژه کپی به معنی “برداشتن کامل یه متن بدون هیچ تغییری” استفاده شد و اون زمان بین ژورنالیست ها و روزنامه نگارها به کسی میگفتن Copywriter کپی رایتر، که تخصصش صرفا نوشتن متن های تبلیغاتی بود نه خبری و انواع دیگه. 

اما با رایج شدن اینترنت و تولید محتوای آنلاین و نویسندگی تجاری دوباره کپی رایتینگ مجدد سر زبون ها افتاد و به یه تخصص جذاب و پولساز تبدیل شد.

البته دیگه این روزا کپی رایتر بودن به معنی تبلیغ نویسی بودن نیست و معنی گسترده تری داره، ولی خب قطعا یکی از اهداف اصلیش همون تبلیغ نویسی و فروش بیشترهست. اما به نظر من هم شاید بهتر باشه که به جای تبلیغ نویسی تو فارسی، همون موثرنویسی رو روش بذاریم . چون تبلیغ، ما رو صرفا یاد همون آگهی های مزخرف تلویزیونی میندازه که اصلا حس خوبی نداشتن و به محض اینکه بین سریال ها پخش میشدن همه یادشون میافتاد که باید برن توالت!

 

کپی رایتینگ در دیجیتال مارکتینگ

پس این روزا دیگه هدف اصلی کپی رایتینگ تو فضای آنلاین و دیجیتال مارکتینگ صرفا نوشتن متن تبلیغاتی نیست. ما با یادگیری تکنیک ها و روش های کپی رایتینگ میتونیم توجه مخاطب رو به محتوا و یا برندمون جلب کنیم، ما میتونیم احساسات مخاطب رو تحریک کنیم، ما میتونیم حس کنجکاوی مخاطب مون رو قلقلک بدیم، ما میتونیم آگاهی از برندمون رو بیشتر کنیم و کاری کنیم که اسم ما یا محتوای ما دهن به دهن و دست به دست بچرخه و آدم های بیشتری ما رو بشناسن و در نهایت ما میتونیم با موثر نویسی یا کپی رایتینگ کاری کنیم که مخاطب حرف ما رو گوش کنه و با لبخندی بر لب و دلی راضی اقدامی که میخوایم رو انجام بده .

پس مهارت موثرنویسی یا کپی رایتینگ این روزا میتونه برای این موردها هم در کنار افزایش فروش استفاده بشه:

  • افزایش احتمالی باز شدن ایمیل ها
  • افزایش باز شدن یه مقاله یا محتوا به کمک جذاب نویسی عنوان
  • خونده شدن بیشتر لندینگ پیج ها و صفحات فروش
  • افزایش فالوور و دنبال کننده توی شبکه های اجتماعی
  • افزایش ثبت نام خبرنامه های ایمیلی
  • افزایش کلیک روی لینک ها
  • افزایش شروع استفاده از خدمات یا دوره های رایگان
  • ترغیب به تماس تلفنی و مشاوره
  • افزایش کلیک روی دکمه ها

و…

 

فرق بین کپی رایتینگ و تولید محتوا ؟ 1 چیز یا 2 چیز؟

علت اینکه خیلی از ما کپی رایتینگ رو با تولید محتوا یکی میدونیم اینه که در اصل هر دوتاشون هنر یا تخصص کنار هم چیدن کلمات، بازی با کلمات و نوشتن هست، اما باید بدونیم که تو خیلی جاها کار یه کپی رایتر خیلی خیلی سخت تر از یه تولید کننده محتواست. چرا؟

چون یکی از اهداف کپی رایتر اینه که کاری کنه که مخاطب رو وادار کنه یا ترغیب کنه دست در جیب مبارک بکنه و کارتش یا اسکناس هاش رو بیرون بکشه و از اونها جدا بشه و اون رو در اختیار شخص دیگه بذاره و در ازاش یه چیزی رو بخره. و این نه تنها این روزها که همیشه توی طول تاریخ یه  کار سختی بوده.

یکی دیگه از سختی های کار یه کپی رایتر اینه که تو سریع ترین و کوتاه ترین شکل ممکن، باید مغز پیامش رو به مخاطب برسونه که این سخت ترین بخش کار هست.

مثلا اگر شما میخواید یه شعار برند بنویسید، باید بتونید کل پیام و هدف یه برند یا کسب و کار رو نهایتا تو یه جمله یا چند کلمه محدود به مخاطب انتقال بدید. یا اگر میخواید یه محتوای تبلیغاتی بنویسید، نهایتا باید تو چند جمله تمومش کنید، چون در غیراین صورت شما دارید مقاله نویسی میکنید نه تبلیغ نویسی. و این محدودیت کلمه واقعا کار رو برای یه کپی رایتر سخت میکنه. در صورتی که شما برای تولید محتوای مثلا یه مقاله 3000 /5000/ 7000/ 10000 یا …حتی بیشترمیتونید بنویسید تا اون چیزی که میخواید رو انتقال بدید و محدودیت خاصی ندارید.

پس کپی رایتینگ اصلا کار راحتی نیست.

و این رو بدونید که اگر شما در حال حاضر یه تولید کننده محتوا هستید، دلیل نمیشه که یه کپی رایتر حرفه ای هم باشید.

کپی رایتر کارش سخته، اشتباه قضاوت نکنید!

پس حواس مون باشه که از روی نتیجه کار و کمیت تعداد کلمات یه پروژه کپی رایتینگ، سختی کار یه کپی رایتر رو قضاوت نکنیم. خیلی ها، خصوصا بعضی از کارفرماها، وقتی میبینن که خروجی کار یه جمله یا چند تا کلمه است، به اشتباه گرفتاراین قضاوت میشن که خب اینکه کاری نداره. یا خیلی ها که از دور نشستن و عادت به لنگش کن دارن، میگن اههههههه این کپی رایتره برای نوشتن این چند تا کلمه چرت و پرتی  چند 100 میلیون گرفت!  در صورتی که نمیتونن پس زمینه کار اون کپی رایتر رو ببینن ومتوجه بشن در کنار سالها تجربه و تخصص، اون کپی رایتر ممکنه چندین هفته یا حتی چندین ماه فکر کرده باشه و هزاران بار ویرایش کرده باشه تا در نهایت به این 3-4 کلمه رسیده که میتونه روی مخاطب تاثیر گذار باشه.

 

مهمترین کارهایی که یادگرفتم به عنوان یه کپی رایتر باید انجام بدم چیه؟

1- حتما قبل ازاینکه بشینم پشت لپ تاپ و زُل به صفحه خالی بزنم تا بلکه یه چیزی بهم الهام بشه یا یادم بیاد، شروع کنم به جستجو کردن تو منابعی که فکر میکنم ممکنه به دردم بخوره. چون با ساعت ها نشستن و زل زدن به صفحه سفید من مطمئنم که چیزی نصیب تون نمیشه.

2- بهتره اون محصول، سرویس یا خدماتی که میخواید در موردش متن تبلیغاتی یا محتوای جذاب و تاثیر گذار بنویسید رو حسابی اول خودتون بشناسید و اطلاعات کاملی در موردش داشته باشید و ببینید اصلا اون چیزهایی که ادعا شده این محصول یا خدمات داره درسته یا فقط ادعای پوچی بیش نیست.

3- به جزئیات محصول یا خدمات حسابی باید دقت کنیم و روی اونها متمرکز بشیم.

**4- تلاش کنیم از یه زاویه ای که تا حالا هیچ کسی یا شاید بهتره بگیم کمتر کسی به این محصول یا خدمات نگاه کرده، نگاه کنیم که بتونیم مخاطب رو سورپرایزش بکنیم ( این نیاز به پرورش خلاقیت داره)

5- به داستانی فکر کنیم که میتونه پشت این محصول یا خدمات وجود داشته یا به داستانی فکر کنیم که ما باید برای این محتوا یا خدمات یا محصول خلق کنیم.

اگر بخوام یه مثال بزنم از اینکه من و شمای کپی رایتر باید از یه زاویه دیگه که کمتر رایج هست به یه محصول یا خدمات نگاه کنیم و اتفاقا روی همون متمرکز بشیم، میتونم صفحه معرفی دوره کارآموزی با ناتاشا تا 7 میلیون رو ببینیم. من تقریبا صفحه معرفی هر دوره آموزشی ای رو که تو این چند سال باز میکردمف یکی از بخش های جدانشدنی ماجرا بخش توصیه نامه هایی بود که از این ور و اون ور و از بین شرکت کننده ها و همکارها جمع شده بود و به عنوان تحریک کننده مخاطب تو محتوا برای فروش بیشتر استفاده شده بود. ولی من یه جایی نشستم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که دیگه این نوع توصیه نامه ها و تعریف و تمجیدهای مصنوعی مدرس ها از هم و برجسته کردن اونها برای فروش بیشتردوره، از دید من کاملا قدیمی وعملا ناکارا شده ( البته من اینجور فکر میکنم و این نظر منه و قطعا میتونه درست نباشه) به خاطرهمین، تصمیم گرفتم به هیچ وجه تو معرفی این دوره ازش استفاده نکنم و به جاش اومدم این سیستم رو نقد کردم و گفتم …

حالا قطعا اینو بگم که این تو همه جا و همه نوع محصول و خدماتی جواب نمیده ها. مثلا شما وقتی میخواید یه محصولی بخرید و میرید دیجی کالا، اگه هیچ نظرو کامنتی زیرش نباشه، کمتر پیش میاد که اون محصول رو بخرید، هر چه قدر هم خوب. اما به نظر من برای یه دوره آموزشی، کاملا متفاوته و از دید من اگر صغری خانم و کبری خانم و اصغر آقا و اکبر آقا و فلان مدرس و.. بیان از دوره من تعریف و تمجدید کنن و بگن چه قدر خوب بوده ( حالا به فرض هم که که کاملا به خواسته خودشون  اومدن و حرف دلشون بوده) واقعا این نشون دهنده اینه که اون دوره به درد شما میخوره؟ یا اگر برای همه این دوره موثر بوده دلیل داره حتما به درد شما هم بخوره و شما هم ازش جواب بگیرید؟ من میگم نه.

پس با این ” زاویه دید جدید ” رفتم سراغ محتوانویسی این صفحه و جور دیگه ای بخش توصیه نامه ها رو نوشتم و اتفاقا تا اینجا هم بازخورد مثبتی گرفتم.

اما بریم سراغ 13 تا تکنیک کپی رایتینگ که میتونه توجه مخاطب رو جلب کنه.

13 تکنیک کپی رایتینگ برای موثرنویسی

تکنیک 1 : نظریه  ( fear of missing out ( FOMO  یا ترس از دست دادن در کپی رایتینگ

 

خب از اونجایی که طبیعتا همیشه برای ما “به دست آوردن” همیشه لذت بخش و” از دست دادن” همیشه رنج آور هستش.

همه ی ما همیشه نگران از دست دادن ها هستیم.

خب میخواید بدونید چند بارخودتون گرفتار همین ترفند « ترس از دست دادن » شدید و حتی چیزی که لازمش ندارید رو خریدید ؟

چند بار تا حالا شده این شمارشگرهایی که کنار محصولات با تخفیف گذاشته میشه برای شمارش معکوس تا زمان پایان تخفیف باعث بشه تو سریع ترین زمان ممکن خرید کنید ؟

تکنیک فومو در کپی رایتینگ

ندیده و نشناخته میگم خیلی !

چون من خودمم بارها گرفتار شدم .

مثلا دیجی کالا از سایت هایی هست که زیاد از این ترفند استفاده میکنه و همیشه وقتی تخفیف میذاره حتما محدودیت زمانی هم میذاره و روی اون محدودیت زمانی خیلی مانور میده و دائم اون شمارشگر روز و ساعت و دقیقه و ثانیه جلوی چشم های مخاطب و دقیقا دست میذاره روی همین ترس و مخاطب رو ترغیب میکنه به خرید ِ آنی .

پس ما تو این ترفند به مخاطب میگیم “ یا همین الان اقدام کن یا برای همیشه از دست می دهی “

یه ترفند مشابه دیگه :

سوگیری تنفر از شکست یا Loss Aversion Bias

مشخصا همه ما از شکست خوردن در حالت عادی میترسیم و دوست نداریم شکست بخوریم .

یعنی حتی قوی ترین آدم ها هم نمیتونن بگن دوست دارن و آرزو میکنن که شکست بخورن !

علاوه بر این ترس از دست دادن یه چیزی، خیلی قوی تر از حس خوبِ به دست آوردن یه چیز .

[پس به همین خاطر هست که برنده مدال برنز خیلی خوشحال تر از مدال نقره است . چون اونی که مدال نقره رو گرفته بعد از یه شکست بد به این مدال رسیده ولی اونی که مدال برنز گرفته بعد از یه پیروزی دلچسب به این مدال رسیده و قطعا حس بهتری داره .]

پس همه ما هر طور که شده دوست داریم از شکست خوردن فرار کنیم و به نوعی از شکست متنفر هستیم

چه طوری از این ترفند توی کپی رایتینگ استفاده کنیم ؟

مثلا اگر میخواید یه کتابی رو به مخاطب بفروشید، بهش بگید که افراد زیادی از کتابی که روی سایت شما قرار گرفته استفاده کردن و موفق شدن و اگر شما اون رو نخرید و نخونید، احتمالا یک شکست خورده هستید.

یعنی یه جورایی باید اونا این حس رو بکنن که اگر این مقاله رو نخونن یا این محصول رو استفاده نکنن یه شکست خورده هستن و 3-0 از بقیه عقب هستن .

تکنیک 2 : اثر واگن و تاثیر آدم ها روی هم در تبلیغ  نویسی

راستش همه ما فقط توی توهم این هستیم که ما یه فرد منحصر به فرد خاص و مستقل هستیم و داریم راه خودمون رو میریم و دیگران به هیچ وجه روی ما اثری ندارن !

ولی این کاملا تو فروش اشتباهه.

برعکس این چیزی که فکر میکنیم و فراتر از حد تصور ما تصمیم گیری هامون ، سبک زندگی مون و انتخاب هامون زنجیر وار به دیگران وابسته است .

دقیقا مثل یه قطاری که هر کدوم از واگن هاش با اینکه به نظر میرسه مستقل از هم هستن ولی دقیقا تو جهتی میرن که واگن اول میره .

مثلا به اون روزایی فکر کنید که یه چیزی تو جامعه مُد میشه .

دیگه خیلی سخته که آدم ها مقاومت کنن و اون چیز رو نخرن و براشون مهم نباشه که از بقیه عقب افتادن.

اثر واگن در کپی رایتینگخب حالا ما تو تبلیغ نویسی چه جوری از تکنیک واگن استفاده کنیم ؟

فقط کافیه یه جوری به مخاطب برسونید کنید که تنها نیست.

دیدید وقتی وارد یه مغازه ای میشید اگه ببینید مثلا 10 نفر دارن خرید میکنن شما هم ترغیب میشید که بخرید ؟

اما برعکس اگه همون مغازه سوت و کور باشه شما هیچ حسی واسه خرید کردن ندارید حتی اگر جنس هاش بهترین باشن .

پس آدما تو خرید دنبال اینن که ببینن به غیر از خودشون افراد دیگه ای هم این محصول رو خریدن و راضی هستن یا نه . این شکلی میخوان بار مسئولیت تصمیم گیری رو از روی خودشون کم کنن.

مثلا فرض کنید که یه جایی از سایت نیاز دارید که آدرس ایمیل مخاطب رو بگیرید و براش کوپن تخفیف ارسال کنید . اگر بتونید تو این مرحله به‌ش این اطمینان رو بدید که تنها نیست و مثلا تا این لحظه 1500 نفر دیگه هم ایمیل شون رو ثبت کردن قطعا راحت تر دستش به سمت کیبورد میره که آدرس ایمیل خودش رو وارد کنه .

پس اگه میخواید چیزی به مخاطب هاتون بفروشید چه توی سایت چه تو صفحه اینستاگرام حتما بهشون نشون بدید که تنها نیستن و کلی آدم قبل از اونها این ریسک رو کردن و خریدن و فقط کافیه دنباله رو اونها باشن.

 تکنیک 3: “چه روز سگی ای بود امروز !!” در کپی رایتینگ

تبلیغ نویسی با صفت های خاص و عجیب غریب

Krish Sathian، از دانشگاه Emory، در این مورد تحقیقات زیادی انجام داد و به این نتیجه رسید که استفاده از کلمات و صفت های خاص و عجیب غریب میتونه بخش های خاصی از مغر را فعال کند که در نهایت منجر به افزایش توجه و تمرکز مخاطب و جلب توجه او نسبت به محتوا میشه .

مثلا تو یکی از این تحقیقات بررسی کرد که اگر برای گفتن اینکه یه روز بسیار بد و افتضاح رو سپری کردیم از عبارت « عجب روز سگی ای بود » استفاده کنید نسبت به زمانی که از عبارت عادی « عجب روز بدی بود » استفاده کنید میزان تاثیر گذاری روی مخاطب چندین برابر میشود.

راهکار کپی رایتینگاطلاعاتی که از نوار مغزی MRI که از داوطلبان شرکت کننده جمع آوری شد، نشون داد زمانی که از این عبارت ها یا کلمات خاص تو محتوای پیام استفاده بشه، فعالیت مغز در بخش Somatosensory به شدت افزایش پیدا می‌کنه. اما زمانی که از کلمات عادی در جای خودش استفاده بشه، مغز فعالیت خاصی از خودش نشون نمیده. البته هنوز تحقیقات در مورد این که چگونه این فعالیت مغزی با ترغیب شدن افراد رابطه دارد؛ ادامه داره . 

پس تو کپی رایتینگ یا تبلیغ نویسی تا جایی که ممکنه از اصطلاحات و صفت های خاص و جذاب برای مخاطب استفاده کنید و هر بار که می خواید در مورد یه موضوع تکراری و نخ نما چیزی بنویسید به این فکر کنید که چه طور می تونید با صفت ها یا کلمات خاص مخاطب رو غافلگیر کنید و یاد عبارت « چه روز سگی ای بود » بیافتید !

تکنیک 4: اثر لنگر یا Anchoring Effect برای نوشتن محتوای تبلیغاتی یا موثرنویسی

ما همیشه دوست داریم هرچیزی رو با هر چیزی مقایسه کنیم.

روانشناسان به این حالت میگن : «اثر لنگری»

اثر لنگری چی میگه ؟

میگه ما هر چیزی که میبینیم رو با هر چیزی که شبیه اون هست و قبلا دیدیم مقایسه میکنیم و بعد تصمیم میگیریم که چی کار کنیم .

مثلا فرض کنید وارد یه مغازه میشید و دوست دارید یه ساعت هوشمند بخرید .  همین طور که دارید تو مغازه میچرخید، چشم تون به یه ساعتی میافته که عاشقش میشید . ولی وقتی برچسب روش رو نگاه میکنید میبینید زده : 1 میلیون و 500 هزار تومن .

همین جا میخوره تو ذوق تون و پیش خودتون میگید : ولش کن خیلی گرونه . نمیتونم الان بخرمش .

تو همین جنگ و جدال درونی هستید که یه دفعه فروشنده‌ی مغازه میاد سراغ تون و میگه : بهتون تبریک میگم!  شانس تون زده چون امروز این ساعت مون تو سبد تخفیفه و میتونید فقط با پرداخت 750 تومن صاحب این ساعت هوشمند بشید!

با وجود اینکه هنوزم 750 هزار تومن براتون پول زیادیه ولی سریع این قیمت رو با قیمت قبلی مقایسه میکنید و این معامله یه معامله پرسود براتون میشه که هر جور شده باید این ساعت رو بخرید و از اون مغازه بیرون بیاید تا بعداً پشیمون نشید که چه فرصتی رو از دست دادید .

پس دلیل ارزون دیده شدن ساعت این نیست که 750 تومن هزینه‌ی کمی‌ه و شما براش آماده بودید، بلکه فقط چون با قیمت اصلی مقایسه میکنید این حس ارزون بودن بهتون دست میده .

این حس دقیقا به خاطر اثر لنگر هست .اثر لنگر در کپی رایتینگچه جوری از سوگیری شناختیِ «لنگر» تو تبلیغ نویسی استفاده کنیم؟

وظیفه ما به عنوان یه تبلیغ نویس اینه که برای مخاطب هامون لنگر و به عبارتی شرایط مقایسه که به نفع بِرند مون هست رو ایجاد کنیم .

مثلا اگر قیمت و ارزش محصولی 15 هزار تومن هست اگر به جای نوشتن 15 هزار تومن به عنوان قیمت اصلی محصول، بنویسیم 30 هزار تومن و بعد روش خط بزنیم و بنویسیم با تخفیف 15 هزار تومن ، سریع حس مقایسه تو ذهن مخاطب ایجاد میشه و با این احساس که برنده‌یِ این بازی‌ه و میتونه سود ببره قطعا ترغیب میشه این محصول رو بخره . این کاری هست که خیلی از فروشگاه های آنلاین ازش استفاده میکنند و اتفاقا خیلی هم جواب خوبی میگیرن .

بعضی ها فکر میکنن این گول زدن و فریب دادنه مخاطبه . ولی به نظر من این حالت فریب نیست و فقط یه بازیه . چون شما محصول رو دقیقا به اندازه ارزشش به مشتری میفروشید و فقط با یه بازیِ فکری اونو ترغیب میکنید که بخره . پس گول زدن و فریبی در کار نیس.

 

 تکنیک 5 : اثر دوپامین زایی در کپی رایتینگ

دوپامین میدونید چیه ؟!

یه پیام رسان مغزی که روی انگیزه ، حافظه ،توجه و خیلی از حرکت های بدن ما تاثیر میذاره .

چه موقع هایی زیاد ترشح میشه ؟

زمانی که حس لذت و رضایت زیادی رو تجربه میکنیم .

خیلی جالبه که بدونید همونجوری که مصرف کوکائین و هروئین و تجربه ی رابطه ی جنسی و.. میتونن باعث ترشح دوپامین بشن ، شنیدن موسیقی مورد علاقه و داستان های جذاب و… هم میتونن ترشح دوپامین رو زیاد کنن.

داستان گویی در طول تاریخ همیشه برای بشر جذاب و لذت بخش بوده  و همین باعث میشه که این تغییرات فیزیولوژی تو بدن کسی که شنونده ی داستان ایجاد بشه و رابطه عاطفیش با ما بعد از شنیدن داستان ما شدید تر بشه  .

قرن هاست که همه ی ما از شنیدن داستان لذت میبریم و هر جایی که کسی در حال تعریف داستانی هست سرپا گوش می ایستیم و کنجکاو هستیم ببینیم آخر داستان چی میشه .

 

اثر دوپامین در کپی رایتینگ

مخاطب بیشتر از اینکه این روزها خود برند یا موسسین شرکت ها و برندها رو بشناسه با داستان پشت هر برند ارتباط برقرار میکنه و اگر داستان پشت یه کسب و کار یه داستان جذاب براش باشه همیشه در ذهنش باقی می مونه و با شنیدن اسم اون برند یا هر نشونه و محصول از اون برند یاد این داستان می افته و توجهش جلب میشه.

پس شاید یکی از بهترین راه های احساسی کردن و انگیزه دادن به مخاطب برای خرید ، همین نوشتن و تعریف داستان خودمون یا داستان شروع کسب و کارمون و.. برای مخاطب باشه .

توجه :

قطعا این ترفند برای صفحات محصول یا خدمات خاص و طولانی مثل معرفی یه دوره ی ویژه یا مربیگری یا .. جواب میده نه محصولات فروشگاهی با تعداد زیاد .

 

تکنیک 6: تئوری ( but you are free  ) BYAF  شما آزاد هستید بپذیرید یا رد کنید 

جفری گیتومر اعتقاد داره که :

«آدم ها دوست ندارند چیزی به آنها فروخته شود ولی عاشق خرید کردن هستند !»

مطمئن باشید که هیچ مشتری ای دوست نداره به اجبارِ فروشنده چیزی رو بخره حتی اگر این محصول یا خدمات بهترین باشه و سود زیادی هم بکنه ، اون دوست داره حس کنه که خودش انتخاب کرده و تحت فشار و اجبار این تصمیم رو نگرفته.

اثر BYAF در کپی رایتینگ

 

این تکنیک میگه : یکی از استراتژی های روانشناسی در تبلیغ نویسی اینه که یه توضیحات کامل و درست و حسابی در مورد محصول یا خدمات تون به مخاطب بدید ولی در نهایت به نوعی با کلام خودتون به مخاطب نشون بدید که خودت آزاد هستی انتخاب کنی بخری یا نخری یا از این تخفیف استفاده بکنی یا نکنی.

مطمئن باشید اینجوری افراد خیلی بیشتری از شما خرید میکنن.

به خاطر همین هست که دیگه این روزها فرم ها و پاپ آپ های کوپن تخفیف و.. تو سایت ها دو تا گزینه ای هستن : [ می خوام استفاده کنم ] ، [ نه ، فعلا نیازی ندارم ]

اینجوری به مخاطب این حس رو میدیم که کاملا آزادی ، دوست داری از کد تخفیف استفاده کن دوست داری نکن ، هر جور خودت صلاح میدونی.

گذاشتن گزینه دوم برای جواب منفی دادن به پیشنهاد ما، از لحاظ روان شناسی گارد مخاطب و مشتری رو در مقابل ما کم میکنه

پیشنهاد : می تونید برای جلب توجه بیشتر، مثلا دکمه ” بله ” رو بزرگ تر و رنگی تر در نظر بگیرید اما حتما گزینه نه و منفی رو هم بذارید

تکنیک 7 : اثرچهارچوب یا  Framing Effect در تبلیغ نویسی

اثر چهارچوب چی میگه؟

میگه : خیلی از تصمیم ها و انتخاب های ما خیلی به شکل گفتن و شیوه بیان مساله مربوط میشه . دقیقا همون قضیه « بشین، بفرما، بتمرگ » این جا حاکمه.

مثلا اگه کسی به شما بگه بفرمایید به احتمال بیشتری دوست دارید پیشش بشینید یا بگه بتمرگ ؟!

این اثر رو خیلی جاها و تو خیلی تحقیق ها بررسیش کردن و به نتایج جالبی هم رسیدن .

مثلا تو یه مطالعه، تعدادی پزشک انتخاب شدن و به دو گروه تقسیم شدن و به گروه اول گفته شد که باید یه نسخه ای بنویسن برای درمان یه بیمار با یه بیماری خاص که بقیه پزشک ها تشخیص دادن لاعلاج هست و به گروه دوم گفتن یه نسخه ای بنویسن برای درمان یه بیمار که بقیه پزشک ها تشخیص دادن که قابل درمان‌ه. نتیجه خیلی جالب بود . چون با اینکه دقیقا یک بیمار با یک بیماری خاص بود ولی دو گروه کاملا نسخه های متفاوتی نوشته بودن!

و این نشون میده که چه قدر حضور یک کلمه یا مفهوم خاص برای بیان مساله میتونه نتیجه و پاسخ ها رو تغییر بده .

اثر چهارچوب در کپی رایتینگچه جوری از سوگیری شناختیِ «چهارچوب» در تبلیغ نویسی استفاده کنیم؟

تو تبلغی نویسی کلمات هم میتونن جادو کنن باری فروش هم میتونن کلا گند بزنن به هر چی فروش . پس دقت کنید که از چه کلماتی برای محتوانویسی یا تبلیغ نویسی استفاده میکنید .(دانلود 460 کلمه قدرتمند در تولید محتوا)

مثلا اگر میخواید یه محصولی رو تخفیف بذارید و مخاطب یک ماه فرصت استفاده از کد تخفیف رو داره حتما توی ایمیلی که براش میفرستید یا توی متن توضیحات محصول چند بار تاکید کنید که این تخفیف فقط و فقط برای مدت کوتاهی فعال هست و به زودی منقضی میشه و این فرصت از دست میره . این شکلی تو ذهن مخاطب حس فوریت ایجاد میکنید.

یا مثلا اگر میخواید در مورد موفقیت یه کارآفرین صحبت کنید و مقاله بنویسید، اگر به جای سبک خشک و بی روح برای گفتن این محتوا از سبک یا چهارچوب داستانی استفاده کنید قطعا نتیجه‌ی بهتری میگیرید .

یا یه مثال جالب تر اینکه توی تبلیغات معمولا یه قانون نانوشته هست و اون اینکه اگر رو به روی شما دو تا لیوان باشه که روی یکیش نوشته شده باشه  33 ٪ این لیوان پر و روی یکی دیگه نوشته شده باشه که 66 ٪ این لیوان خالی‌ه شما کدوم یکی رو انتخاب میکنید برای خوردن ؟

به احتمال خیلی زیاد اون لیوانی که روش نوشته شده 33 ٪ پر.

در اصل فرقی نمیکنه ها هر دوتاش به یه اندازه پر و خالی‌ن ولی اینکه روشون از کلمه پر یا خالی استفاده کنیم قطعا روی انتخاب تاثیر میذاره

یا شما وقتی تو قفسه هایپر استار میگردید احتمال داره یه ماست کم چرب که 80 ٪ کم چرب هست رو انتخاب کنید یا ماستی که 20 ٪ چربی داره ؟

 

تکنیک 8: فالگیری و رمالی در تبلیغ نویسی!

« کف دستت بده فالِت بگیرُم

میدونی تو کف دستت چی میبینم؟!

تو یه آدمی هستی که به همه اطمینان میکنی و همین باعث میشه همیشه از آدما ضربه بخوری ولی غضه نخور بالاخره حق به حق دار میرسه و به زودی خبرهای خوبی تو زندگیت میشنوی . تا چند ماهه دیگه یه اتفاق عجیب برات می افته که خودتم تعجب میکنی ولی مطمئن باش خیری توش هست . یه کم باید بیشتر باید مراقب همسرت باشی . بهتر روی پای خودت وایسی و کاراتو به دیگران نسپری . موفقیت و پیروزی نزدیکه ...

خودمونیم چند بار شده با اینکه میدونید همه فالگیری ها و رمالی ها الکی و بی پایه و اساس هستن ولی کنجکاو شدید که پیش یک فالگیر برید تا سرنوشت و آینده تون رو پیش گویی کنه ؟

همه ی ما آدما پیش گویی و پیش بینی رو دوست داریم  و میخوایم قبل از اینکه چیزی اتفاق بیافته از اون باخبر بشیم و قطعا هم به جای خبرهای منفی مثل اینکه کی میمیریم و کی ورشکست میشیم و… بیشتر میخوایم چیزای مثبت مثل اینکه کی بچه دار میشیم کی ازدواج میکنیم کی پولدار میشیم و… بشنویم

یا مثلا دیدی آدم ها عاشق تست شخصیت شناسی بر اساس رنگ ها هستن

شما نیستید ؟

هستید دیگه

اگه واقعیت این تست ها رو بدونید اینه که همه ی اینها یه سری بدیهیات و کلیات رو تحویل مخاطب میدن مثل اینکه :

  • هوش و استعداد شما از سطح میانگین بالاتر است. دقت خوبی هم دارید
  • شما جدیدا خیلی احساس نگرانی می‌کنید.گاهی افسرده و گاهی هم شاد می‌شوید.

کسی رو میشناسید که این چند تا خط رو بخونه و بگه اینا که من نیستم ؟

نه دیگه

همه ی ما فکر میکنیم ضریب هوشی بالایی داریم

همه مون گاهی شادیم گاهی غمگین

همه مون …

خلاصه اینکه جواب این نوع تست ها و حرف های رمال ها و فالگیرها یه جوریه که هر کی گوش کنه و ببینه میگه اااا درست میگه من دقیقا اینجوریم !

شاید الان با خوندن اینا خنده مون بگیره و بگیم خب اینارو که میدونستم چیز جدیدی ولی جالبه همین الان اگه این تیتر رو تو اینستاگرام ببینید : میدونید شما شبیه کدوم سلبریتی هستید ؟ { بازم روش کلیک میکنید و این پیش گویی ها رو باور میکنید ؟}

خب ما بالا بریم پایین بیایم عاشق این پیشگویی های مثبت و هیجان برانگیزیم و حتی حاضریم پول زیادی بدیم که فقط همین ها رو چند بار تو روز بشنویم.

اثر فالگیری در کپی رایتینگ

اما حالا فالگیری و رمالی چه ربطی به تولید محتوای تبلیغاتی و جذاب دارد ؟

خب حالا بیاید از همین ترفند توی تبلیغ نویسی استفاده کنیم

مثلا فرض کنید شما میخواید یه دوره ی کسب در آمد از اینستاگرام به مخاطب هاتون بفروشید

فقط کافیه بگید : ببین میدونم الان تو شرایط مالی بدی هستی  و کاسه ی چه کنم چه کنم دستت گرفتی ولی تو لایق این هستی که 3 سال دیگه یه بنز 3 میلیاردی زیر پات باشه ، تو لایق این هستی که یه پنت هاوس لاکچری تو بهترین برج دبی داشته باشی

من از همین الان دارم 3 سال دیگه ت رو میبینم که به همی اینها رسیدی

من مطئنم تو میرسی به شرط اینکه راهش رو بلد باشی . من تو این دوره میخوام راه رسیدن رو بهت بگم . پس کلیک کن و تو دوره ثبت نام کن

نه جان من ، شما باشی این دوره رو نمیخری ؟ میخری دیگه به احتمال زیاد

پس بیا خودت از همین تکنیک استفاده کن و فروشت رو چند برابر کن

احتیاط :

فقط حواست باشه غیب‌گوها و فالگیرها تنها کاری که میکنن تحت تاثیر قرار دادن مخاطب سریع و در لحظه است

 و گرنه مطمئن باشید که اگر زمان بخوره و یه کمی اون آدم به حرف های رمال فکر کنه به این نتیجه میرسه که فالگیر و رمال فقط یک سری بدیهیات و کلیات تحویلش داده که خودشم اینا رو میدونسته

پس تو این تکنیک باید سریع و تو همون زمان که احساسی و جوگیر شده هدایتش کنید به صفحه پرداخت

 تکنیک 9 : اثر مربا برای نوشتن متن تبلیغاتی

این تکنیک میگه : اصلا و اصلا مخاطب رو تو آمپاس انتخاب های زیاد و تصمیم گیری های سخت نذارید.

بدترین نوع تبلیغ و نوشتن صفحه محصول اینه که یه دفعه مخاطب رو غرق یه دنیایی از انتخاب بکنید . شاید در ظاهر و به اشتباه فکر کنیم که خب اینجوری مخاطب دستش باز و میتونه انتخاب های زیادی داشته باشه و از این جهت خوشحال میشه . ولی آزمایش ها نشون میده این کار و گذاشتن انتخاب های زیاد پیش روی مخاطب میتونه یه سم مهلک باشه برای فروش

چند سال پیش یه تحقیق جالبی انجام شد . محقق ها اومدن تو یه فروشگاه مواد غذایی تو یه غرفه 24 نوع مختلف مربا برای تست در اختیار بازدید کنندگان قرار دادن  و تو  غرفه ی دیگه  فقط 6 نوع مربا گذاشتن برای تست

نتیجه جالب این شد که شاید تو نگاه اول غرفه 1 تعداد بازدید کنندگان بیشتری داشت اما فقط 3% از مشتریان از اونها خرید می کردن اما در غرفه 2 که تنوع کمتری داشت 30% از مشتریان بعد از تست حتما مربا می خریدند!!

پس یک راهکار مهم برای افزایش فروش محدود کردن گزینه ها برای مشتری.

اثر مربا در کپی رایتینگ 

تکنیک « یک بله کوچک » در تولید محتوای محتوای محصول و قیمت گذاری

شما می‌خواید که مشتری، خواسته ی بزرگ شما رو قبول کنه، درسته ؟ این خواسته میتونه خرید یه محصول یا خدمات گران قیمت باشه؛ اما قبل از اینکه این خواسته ی بزرگ تون رو باهاش مطرح کنید بهتر قبلش از یک درخواست کوچیک تر شروع کنید .

و اگر بتونید یه «بله» کوچیک ازش بگیرید ،می‌تونید امیدوار به یه «بله» بزرگ‌تر هم باشید. برای مثال:

  • برای دریافت خبرنامه هفتگی ما عضو شوید (بله کوچک)
  • خرید یک دوره آموزشی با قیمت 2.5 میلیون تومان (بله بزرگ)

یا

  • ایمیل خودتان را وارد کنید (بله کوچک)
  • خرید کتاب الکترونیکی 54 هزار تومانی (بله بزرگ)

 

تکنیک یه « نه بزرگ » در تولید محتوای محصول

تو این تکنیک به جای اینکه از مخاطب تقاضای یه «بله» کوچک کنید، ازش یه « نه بزرگ» می‌خواید. برای مثال:

  • آیا دوره آموزشی ما را با قیمت 5.5 میلیون تومان می‌خرید؟ (نه بزرگ)
  • اما اگر بدانید که همین حالا می توانید همین دوره را با 2.5 میلیون تخفیف بخرید نظرتان چیست ؟ (بله)

مطالعات زیادی در مورد این تئوری انجام شده که در یکی از اون ها ، مقایسه‌ای بین پیشنهاد بزرگ در مقابل پیشنهاد کوچک انجام شد. مطالعات نشان داد که شرکت کنندگان در مقابل پیشنهاد اول بزرگ که یک« نه بزرگ » به دنبال داره به نسبت پیشنهاد اول کوچک که اصولاً نه کوچک‌تری به دنبال خواهد داشت، تمایل بیشتری به قبول کردن پیشنهاد بعدی دارن

پس وجود یه «نه بزرگ » مثل یه شکست میتونه باعث تحریک خریدار برای دست‌یابی به موفقیت بعدی و شاید بلافاصله بعد از شکست بشه. این پیروزی آنی به ظاهر با قبول کردن پیشنهاد بعدی برای مخاطب به دست میآد.

تکنیک 10: حقیقت خیالی یا Illusory Truth در کپی رایتینگ

اثر حقیقت خیالی با میانبر زدن در فرآیندهای تصمیم‌گیری، به مغز ما کمک می‌کنه تا در طول روز بهتر تصمیم‌گیری کنه و فشار کمتری رو تحمل کند.

این روش میگه ایده ها و مفاهیمی رو که ما بصورت تکراری می‌شنویم برامون خیلی با ارزش و معتبر میشن.

تکرار ایده ها در ذهن مخاطب = اعتبار و اطمینان بیشتر

پژوهشگران تحقیقی رو انجام دادند که تو اون از شرکت کننده ها خواسته شده بود به این سوال پاسخ بدن که به چه میزان به پیام هایی که به آنها داده شده بود اعتماد دارند؟ و عمدا بعضی از پیام ها برای چندین بار ارسال شدن، در حالی که بقیه فقط یه بار. این مطالعه نشون داد که افراد شرکت کننده در این آزمایش :

به پیام هایی که تکراری بودن بیشتر از پیام هایی که 1 بار اعلام شده ‌بودنن اعتماد می کردن

یه نقل قول قدیمی از Dale Carnegie هم میگه: « به مخاطب بگویید می خواهید چه چیزی به او بگویید ، آن را بگویید و دوباره به او یاد آوری کنید که چه چیزی گفتید » .

توی محتواهای تجاری ای که برای افزایش فروش نوشته میشه هم باید از این ترفند برای افزایش احتمال اقدام مخاطب به عملی که می خواید استفاده کنید . پس تا حد معقول چیزی که از مخاطب می خواید رو تکرار کنید .

و از این تکرار اصلا نترسید .

چون هم طبق تحقیقاتی که شده باعث میشه مخاطب اعتماد بیشتری بکنه و هم اینکه ما نمیدونیم مثلا بار اولی که پیام تخفیف مون رو برای مخاطب می فرستیم در چه حالیه . مثلا شاید ممکنه همون موقع تصادف کرده باشه یا درگیر یه مشکل باشه و اصلا نتونه پیام ما رو ببینه . خب چه اشکالی داره یک بار یا دو بار دیگه هم تکرار کنیم ؟

 

تکنیک 11: مکان جادویی در تبلیغ نویسی

یه تعدادی از روانشناس ها اومدن روی اثر Serial Positioning مطالعه کرده‌اند  . به این شکل که یه داوطلبان یه لیستی از یک سری مشخص از کلمات را میدادن یا براشون میخوندن و بعد لیست رو کنار میذاشتن و از اونها میخواستن به سرعت کلماتی که به یاد میاورن رو بگن. نتیجه این بود که همه داوطلب ها کلمات ابتدا و انتهای لیست را با احتمال بیشتری نسبت به کلمات میانی، به یاد می آوردن .

این اثر معروف به تقدم (برای چند کلمه اول) و تاخر (برای کلمات انتهایی لیست) در تولید محتواست.

پس توی تبلیغ نویسی خصوصا برای محصولات یا خدماتی که نیاز به توضیح و محتواهای طولانی دارن حتما ایده‌هایی که اهمیت بیشتری برای خواننده دارن رو در ابتدا و انتهای متن قرار بدید.

پس همیشه مغز پیام تبلیغاتی تون رو هم تو ابتدای متن بنویسید و هم تو انتها یه بار دیگه تکرار کنید تا روی مخاطب تاثیر بیشتری بذاره چون به احتمال بیشتری اون رو میخونه .

 

تکنیک 12 : اثر توجیه یا Justification در کپی رایتینگ

شرکت زیراکس در سال 1978 یه مطالعه ی جالب انجام داد و که نتیجه ی اون اثری شد به اسم اثر توجیه .

در این آزمایش، تو یک صف طولانی که افراد زیادی ایستاده بودن تا کپی بگیرن ، شخصی بدون نوبت وارد میشه و در خواست میکنه که افرادی که تو صف ایستادن بهش اجازه بدن که بدون نوبت از یه برگه ای که تو دستش بود کپی بگیره .

تو این آزمایش 3 نوع درخواست متفاوت مورد بررسی قرار گرفت :

  • « ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟ چون مجبورم که سریع خودمو به دفتر ثبت اسناد برسونم وگرنه کارم انجام نمیشه»
  • «ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟»
  • «ببخشید، من پنج صفحه برای زیراکس دارم؛ می‌تونم از دستگاه استفاده کنم؟ چون می خواهم کپی بگیرم !»

افرادی که از سوال 1 استفاده کرده بودن و دلیل برای کار خودشون گفته بودند ، تونستند موافقت 94 % از مخاطبان رو تو صف برای رعایت نکردن نوبت بگیرن. به همین ترتیب، 93 % از مردم با سوال سوم، که دلیل قابل قبولی هم نداشت، موافقت کردن. ولی تنها 60 % با درخواست دوم، که از واژه “چون” استفاده نکرده بود، موافقت کردند.

Ellen Langer، استاد دانشگاه هاروارد، معتقد که این پدیده به دلیل واکنش غیر ارادی افراد اتفاق می‌افته.

حالتی که مغز ما به کار می‌گیره تا با استفاده از شرایط مختلف اجتماعی تصمیم‌گیری کنه شبیه به حالت اتوپایلوت در خلبانی است؛ وقتی واژه‌هایی مثل «زیرا» یا « چون »را می‌شنویم، به ادامه ی محتوا هیچ توجهی نمی کنیم و با شنیدن همین واژه ها به محتوا حالت اعتبار و توجیه میدیم و مطابق آن پاسخ می‌دیم (حتی اگر دلیل خیلی هم منطقی نباشد.)

پس « زیرا » و « چون » ، « به این علت که … » کلمات قدرتمند ی هستن که استفاده از اونها تو هر محتوای تجاری میتونه به شدت مخاطب رو متقاعد کنه که کاری رو که ما میخوایم ازش انجام بده . مهم نیست درخواست شما از مخاطب دقیقا چه چیزی هستش چه این درخواست برای ثبت‌نام دروب‌سایت، استفاده از نسخه آزمایشی باشه، یا درخواست برای تکمیل یک فرم و یا هر چیز دیگه ای  استفاده از این کلمات قدرتمند به مخاطب نشون میده که شما با دلیل منطقی از او میخواید که این کار رو انجام بده  و اونم معمولا بدون هیچ حرفی انجام میده!

 

تمرین ها

من مطمئنم که بدون انجام تمرین و کار عملی، دیدن 11000000000 تا ویدئوی آموزشی و خوندن محتواهای آموزشی ( یا حتی بیشتر 😀  هم )  هیچ و هیچ و هیچ نتیجه ای نداره 

پس همین الان دست به کار بشید و تمرین ها رو دونه دونه انجام بدید و تو قسمت کامنت ها برام بفرستید تا بررسی و تصحیح‌شون کنم و اگر ایراد داره با هم رفعش کنیم.

  تمرین 1 : فرض کنید شما میخواید برای یه سایت فروشگاهی سیسمونی یا نوزاد و کودک یه محتوای تبلیغاتی بنویسید. به نظر شما پرسونای هدف و کلیدی ای که باید در نظر بگیرید دقیقا چه خصوصیاتی داره ؟

تمرین 2 : فرض کنید می‌خواید برای یه برند آموزشی محتوای تبلیغاتی بنویسید که مخاطب هدف اون افراد ناشنوا یا کم شنوا هستن. شما از چه تکنیک هایی برای تاثیرگذاری روی این پرسونا استفاده میکنید ؟

تمرین 3 : حدود 1 روز زمان برای خودتون تعیین کنید و هر چیزی که به ذهن‌تون میرسه برای شعار تبلیغاتی برای یه برند ورزشی یا فروشگاه تجهیزات ورزشی رو برای خودتون بنویسید و از بین اونها بین 1 تا 7 تا شعاری که فکر میکنید خیلی جذاب تر و تأثیر گذار تر هستن رو برای ما بفرستید

تمرین 4  : برای معرفی یه محصول جدید و خلاقانه آبیاری گیاهان در زمان عدم حضور اعضای خانواده در خانه یه متن جذاب بنویسید که به جای تاکید روی ویژگی ها روی مزایا تاکید کنه

تمرین 5 : فرض کنید یه آموزش آنلاینی تولید کردید در مورد نحوه پروروش گیاهان آپارتمانی، شما به کمک تکنیک توجیه چه جوری میتونید متنی بنویسید که مخاطب هدف رو توجیه کنه که این آموزش شما رو بخره ؟

ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
فهرست