یوایکس رایتینگ | UX writing | تجربه‌نویسی | نویسنده تجربه‌کاربری

یوایکس رایتینگ | UX writing | Writing for UX | نوشتن تجربه کاربری | تجربه‌نویسی | UX نویسی | نویسنده UX | نویسنده محصول یا به هر اسم دیگه‌ای که صداش می‌کنن، ( که من اگر بخوام ترجمه‌اش کنم میگم: نوشتن به هدفِ خلقِ یه تجربه کاربری بهتر( آره من حس میکنم دقیقا بعضی از کلمات و اصطلاحات انگلیسی اینجوری‌ان یا خودشون رو باید به همون شکل انگلیسی تو ذهن‌مون جا بندازیم و دنبال ترجمه نباشیم یا اینکه اگر بخوایم به فارسی بفهمیم‌شون و تعریف‌شون کنیم نیاز داریم که کمی طولانی‌تر و نه به  صورت کلمه‌ای، که به صورت جمله توضیحی ترجمه‌شون کنیم)، میتونم بگم بعد از کپی‌رایتینگ که تو سالهای 95-96 به بعد خیلی تو فضای تولید محتوای فارسی سر زبون‌ها افتاد،  دقیقا تو همین 2-3 سال اخیر خیلی سرزبون‌ها افتاده و طرفدار پیدا کرده، حالا چه بین خود نویسنده‌ها، چه بین کارفرماها و کسب و کارها و شرکت‌ها.

نویسندگی برای کسب و کارها، فقط « نوشتن » نیست

این روزها دیگه اکثر اونایی که دستی در تولید محتوا و فضای دیجیتال دارن، فهمیدن که اولا نویسندگی برند یا نویسندگی برای کسب و کارها با نویسنده چاپی و کتاب کاملاااااااااا متفاوته، از طرف دیگه خود نویسندگی برند هم تعریفش و اهدافش کاملا با اون‌چیزی که خیلی‌ها فکر میکنن که “ خب مگه چی کار میکنی نهایتا 1000 کلمه می‌خوای متن بنویسی در مورد یه موضوع که 5-6 بار هم کلمه‌ کلیدی رو بچپونی توش دیگه ،کار خاصی نیست که ” خیلی متفاوته و در کنارش هم نویسندگی برای کسب و کار، صرفا نوشتن مقاله وبلاگ نیست و اتفاقا این روزها خیلی نقش‌های مهم‌تری برای این پوزیشن تو سازمان‌ها و شرکت‌ها تعریف شده که یوایکس رایتینگ و کپی رایتینگ جزو معروف‌هاش هستن.

پس خیلی وقته که دیگه نویسندگی برند یا تجاری = نیست با صرفا «مهارت نوشتن»، بلکه یه مهارت ترکیبی با چندین و چند مهارت دیگه مثل روانشناسی، مهندسی رفتار انسان‌ها، طراحی و دیزاین و… چندین تا مهارت دیگه است.

یوایکس رایتینگ یکی از تخصص‌های نویسندگی برای برندها و کسب و کارها هستش که به صورت کلی ترکیب مهارت نوشتن + طراحی هست که به صورت  writing-as-design  یا  design-as-writing تعریف میشه، یعنی جایی که هدف و ماموریت طراحی و نوشتن در ترکیب با هم تو یه جمله خلاصه میشه: نوشتن + طراحی ——-> تجربه کاربری بهتر

یوایکس رایتینگ | UX writing | تجربه نویسی | نویسنده تجربه کاربری

یوایکس رایتینگ | میکروکپی microcopy

به اون‌چیز یا اون کلمات یا اون جمله‌هایی که تو فرآیند یوایکس رایتینگ خلق و منتشر میشه، نمیگیم محتوا یا متن یا …، میگیم میکروکپی microcopy. ( قطعا که میکروکپی هم نوعی از محتواست، امامثالش میشه اینکه، ما انسان ها هم همه‌مون از گونه انسانیم، ولی برای خاص شدن و مشخص شدن، با یه اسم و فامیلی‌ای تعریف میشیم، پس این هم از جنس و گونه محتواست ولی صداش میکنن میکروکپی)

ما با این میکروکپی‌هایی که تولید میکنیم به مخاطب میگیم که چرا اینجاست؟ حالا کجا باید بره؟ حالا اگر ارور گرفت و نشد بره چی کار باید بکنه؟ حالا چه جوری باید اینکار رو انجامش بده؟ و… در کل، مسیر حرکتش رو توی سایت یا اپ یا هر محصول و خدمات دیگه‌ای، هموارتر و بدون دست‌اندازتر میکنیم.

مرغ و تخم‌مرغ |  اول طراحی یا اول نوشتن ؟

اگر مثل من جزو نویسنده‌های نسبتا قدیمی تو حوزه تولید محتوا برای برندها و کسب و کارها باشید، قطعا یادتون میاد که تا ما یاد داریم، اول همیشه یه سایت یا یه لندینگ پیج یا یه اپ طراحی میشد توسط طراح یا تیم طراحی و بعد تازه میومدن سراغ ما نویسنده‌ها و به ما میگفتن ” جاهای خالی رو پرکنید “. یعنی همیشه این ما بودیم که باید بر اساس طراحی، محتوا مینوشتیم.

اما باید بگم که دیگه دوران اون نوع محتوانویسی گذشته و این روزها تیم طراحی در کنار تیم نویسندگی و در اصل یوایکس رایتر UX writer کار ساخت سایت و اپ و محصول و خدمات رو با مشورت و هماهنگی با هم پیش میبرن. چرا؟ چون بتونن با ترکیب هنر طراحی و هنر نوشتن، پیام برند رو به مخاطب درست‌تر و راحت‌تر انتقال بدن.

اون‌چیزی که از هر چیزی مهم‌تره: تجربه کاربری لذت بخش و راضی‌کننده هست

پس دیگه این ‌روزا، از همون لحظه ابتدایی خلق یه ایده یا سایت یا اپ یا محصول یا خدمات، یوایکس‌رایترها به صورت مستقیم توی طراحی تجربه کاربر نقش ایفا میکنن و ” پُرکننده جاهای خالی” نیستن، بلکه “طراح جاهای خالی” هستن.

UX  | تجربه کاربر User Experience  |  طراحی تجربه  The Design of Experience

برای درک مفهوم یوایکس رایتینگ، بهتره قبل از هر چیزی در مورد مفهوم UX یا User Experience بدونیم.

UX یا تجربه کاربر” در اصل به تجربه انسان ها به عنوان یک کاربر، در مواجهه با یه وب ‌سایت، اپ App، صفحه محصول، صفحه خدمات، ویدئوهای آموزشی ، دستورالعمل‌ها و کتابچه‌های راهنما یا … برمیگرده.

کاربر” هم بر اساس زمینه کاربری، میتونه خواننده، بیننده، خریدار، مشتری یا مصرف کننده فعلی باشه یا پتانسیل “بودن” رو داشته باشه.

تجربه کاربری |  محصولات دیجیتال یا فیزکی ؟

درسته که ما اینجا همش در مورد محصولات و خدمات دیجیتالی صحبت میکنیم، اما UX قطعا در مورد تعاملات روتین و روزانه با کاربر و مشتری در موقعیت های حضوری و فیزیکی هم صدق میکنه.

مثلا مشتری‌ای که وارد یه فروشگاه هایپراستار میشه، دوست داره خیلی راحت و بی‌دردسر بتونه راهروهای مورد نظرش رو و همین طور کالاهای مدنظرش رو در سریع‌ترین زمان ممکن پیدا کنه؛

یا کاربری که وارد خط مترو میشه، دوست داره در کمترین زمان بفهمه الان کدوم ایستگاهه، برای رفتن به مقصدش به کدوم سمت باید بره، چه قدر تا انتهای مسیرش مونده، چه ایستگاه هایی مونده تا به مقصدش برسه و…و فراهم کردن همه این اطلاعات تو “جایِ درست و زمان ِ درست” یعنی همون ایجاد تجربه کاربری خوب ،یعنی یوایکس بهتر

حتی اون تشک و لحاف و بالشتی که ما شب ها بدون اینکه متوجه اش باشیم میریم لالوشو و سرمون رو میذاریم و میخوابیم و حس آرامش و راحتی داریم، همین جوری نیست که یه اتفاق یا شانس باشه که ما حس راحتی داریم و به ما لذت میده، بلکه قطعا حاصل تلاش ماه‌ها و سال‌های یه تیم بزرگ از طراحان محصول و تجربه کاربری هستش.

مثلا به عنوان نمونه، من و شمای کاربر و استفاده کننده از یه ملحفه، دقیقا نمیدونیم و اصلا لازم هم نیست بدونیم که جنس این ملحفه‌ای که شبا میخوابیم روش از چیه دقیقا یا تراکم و تعداد نخ‌های تاروپودش چند تاست، اما طراح‌های اون محصول به خوبی میدونن که تعداد نخ ها توی تار و پود ملحفه روی نرمی و راحتیش خیلی تاثیرگذاره و بعد از تست های زیاد به این رسیدن که اگر این تعداد بین 200 تا 800 باشه خوبه و اگر 1000 باشه عالیه. تاروپود یکی از صدها یا هزاران عامل دیگه است که یه لحاف رو برای من و شمای کاربر راحت یا ناراحت میکنه.

مطمئننا همین کار رو دقیقا برای فنرهای خوشخواب، جنس رویه خوشخواب، چوب تخت، پتو و… هم انجام میشه، تا ما در نهایت، تو خواب احساس راحتی و آرامش کنیم.

پس تو محصولات فیزیکی هم ما دقیقا ـــ تجربه کاربری بد و خوب ـــ داریم که بدون اینکه ما از اون‌ها خبر داشته باشیم توسط متخصص‌هاش طراحی و اجرا شده و فقط نتیجه جلوی ما گذاشته شده.

 

 

یوایکس رایتینگ | رقابت برای چشم‌ها و دزدی چشم‌ها

از اونجایی که این روزا تو عصر « اقتصاد توجه» هستیم و جلب توجه و حفظ توجه مخاطب، از هر چیزی مهم‌تره، ما به کمک طراحی یوایکس و یوایکس رایتینگ باید با ارائه اون چیزی که مخاطب‌ها واقعا میخوان و نیاز دارن اونها رو جذب محصول یا خدمات یا برندمون بکنیم.

و این اصلا کار راحتی نیست، زمانیکه کاربرها هم زمان و هم انرژی محدودی دارن و هم اون طرف کلی رقیب و «دزد توجه» ریخته که، به محض اینکه ما توی جلب توجه مخاطب شکست بخوریم، اونها از این فرصت استفاده میکنن وتوجه اون رو به مست خودشون و محصول و خدمات‌شون جلب میکنن.

Mitch Kapor پیشرو حوزه محاسبات مالی شخصی  personal computing industry و سرمایه گذار قدیمی استارت آپ‌ها میگه، ما همیشه در حال “رقابت برای جذب چشم ها” در بازار یا Marketplaceهستیم.

پس ما به عنوان یه نویسنده یوایکس یا کلا نویسنده محتوا، باید متنی رو به مخاطب ارائه بدیم که بهش این رو برسونیم که: ببین اگه تو داری مهم‌ترین چیز زندگیت، یعنی زمانت رو به من میدی، مطمئن باش که اشتباه نمیکنی و بهترین کار رو داری میکنی، چون قطعا خودت نتیجه اش رو خواهی دید.

تجربه Experience “| درست کردن استیک جلوی مشتری

آنالوژی ای که اینجا میتونه خوب عمل کنه و مفهوم رو واضح تر کنه، این مثال رستورانی هست که Tharon تو کتاب Design to Thrive میگه:

بیاید یه چند لحظه به آخرین باری که یه رستوران خیلی fancy  و به قولی خفن و گرون‌قیمت رفتید، فکر کنید. به نظرتون چرا اصلا رفتید این رستوران؟ چون غذا بخورید و گشنه بودید؟

نه اصلا.  این نمیتونه دلیل اصلیش باشه، چون شما میتونستید دم اولین سوپری وایسید و یه بسته نون لواش و یه پنیر بگیرید و شکم‌تون رو سیر کنید تازه اونم با یک صدم قیمت!

اما نکردید و ساعت ها وقت گذاشتید تا بتونید اون رستوران خاص رو رزرو کنید و با  کلی ترافیک خودتون رو به اونجا رسوندید و برای یه بشقاب غذا چندین میلیون پیاده شدید و اتفاقا با لبخندی بر لب اونجا رو ترک کردید.

قطعا اینجا پای یه چیز دیگه ای در میون بوده به اسم ” تجربه Experience

شما اون همه وقت تون و انرژی تون رو صرف نکردید که صرفا یه چیزی بخورید که سیر بشید، بلکه به اون رستوران رفتید تا ” تجربه خاص” ای رو تجربه کنید که میتونه براتون لذت بخش باشه.

Tharon هم تو این بخش کتاب تجربه مشابه خودش رو در مورد رفتن به یه رستوران استیک ژاپنی خاص، که به این معروف بود که وسط میز مشتری‌ها و جلو چشم‌شون غذاها رو درست میکنه، تعریف میکنه. میگه همیشه این سوال تو ذهنم بود که چرا آدم ها انقدر سر و دست میشکنن برای این نوع رستورانها، در حالی که میشه همون حجم یا حتی حجم بیشتری از همون غذا رو و حتی گاهی خوشمزه‌تر از اون غذا رو تو رستورانهای عادی به قمیت خیلی پایین تری خورد. تازه اضافه بر اینکه پول زیادی هم باید تو همچین رستوران‌هایی پرداخت کنیم، انقدر این پخت و پز به میز ما نزدیکه که حتی ممکنه موهامون هم یه وقت آتیش بگیره و بسوزه  و کل هیکل‌مون هم چند روز بوی گند ِ دود و روغن بده و…Tharon میگه چیزی که قطعا مشخصه اینه که دغدغه آدم‌هایی که این رستوران‌ها رو انتخاب میکنن “غذاخوردن” نیست، بلکه آدم ها به خاطر فضا و محیط رستوران، سرویس و خدمات خاصش و از همه مهمتر ساعت‌هایی که تو اونجا سرگرم میشن،این رستوران ها رو انتخاب میکنن و چیزی که نصیب اونها میشه صرفا یه « تجربه ناب »هست.

شما حاضرید برای این تجربه‌های ناب هزینه کنید؟

    1    

تفاوت یوایکس رایتر با کپی رایتر | Copywriting VS UX-Writing

 

فهرست